


با استیضاح همتی و استعفای ظریف بعد از کشمکشی شش ماهه و همزمانی آنها، برخی اصلاحطلبان وفاق را تمام شده و فاتحهاش را نیز خواندند، حلوایش را هم بار گذاشتند. در این میان برخی از چهرههای اصلاحطلب درون و بیرون از دولت، معتقد بودند وفاق شعار و گفتمانی نیست که با یک استیضاح شیرازهاش از هم بپاشد و نابود شود. بهزاد نبوی، تئوریسین پیر اصلاحات در مصاحبهای با روزنامه ایران به همین مفهوم اشاره کرد و گفت: «نمیتوان گفت با برخی حوادث مثل استیضاح همتی و استعفای ظریف، باید حلوای وفاق را خورد، بلکه باید جدیتر این ایده را دنبال کرد.»
او برخلاف خوانشهای کمالگرایانه و فانتزی برخی اصلاحطلبان، نگاهی واقعبینانه به عالم سیاست دارد. نکته عجیبتر آنکه او صراحتاً به آنهایی که وفاق را تمام شده میدانند، میتازد، آنها را به تندروی محکوم میکند و معتقد است مطرح کنندگان این موضوع، اساساً اعتقادی به این رویکرد ندارند، حتی آن طیفی که در قدرت حضور دارند. بهزاد نبوی که در سالهای اخیر مسیر مماشات و همراهی با همه طیفها و گرایشات اصلاحطلبی را پی گرفته با اصرار بر گفتمان صندوق به جای خیابان، تلاش میکرد آنها را ذیل گفتمان اصلاحطلبی تعریف کند، حالا صراحتاً به بخشی از افراد درون این طیف تاخته است.
وفاق؛ ابزار سیاسیکاری
استیضاح همتی و استعفای ظریف را نمیتوان رفتاری صرفاً سیاستزده و برای تسویهحساب سیاسی با دولت دانست. در این دو اتفاق، دو گروه در میان اصولگرایان در مجلس وجود دارند. یک گروه، تندروهای وابسته به جریان پایداری هستند که در تیرماه 1403 متوقف ماندهاند. آنها بنا را بر اعمال فشار به دولت و تسویهحساب با رقیب گذاشتهاند و بر این اساس از هر ابزاری که فشار را به دولت افزایش دهد، استفاده میکنند.
گروه دیگر اما اصل را بر همراهی با دولت میگذارند، در دام سیاسیکاری نمیافتند، وکیلالدوله هم نیستند و وظایف نظارتی خود در مجلس را بدون تعارف انجام میدهند. در ماجرای استیضاح، هردو طیف نقشآفرین بودند؛ اما نمیتوان همه بار ماجرا را به گردن رادیکالهای مخالف دولت انداخت و با سیاسیکاری خواندن استیضاح، دولت را در موضع مظلوم قرار داد و مجلس را به عقدهگشایی محکوم کرد.
در این میان باید نقشی هم برای کوتاهیهای وزیر قائل شد. نطق پایانی همتی و فاصله گرفتن از اظهارنظرهای کارشناسی، در افزایش رأی عدم اعتماد به او چندان بیتأثیر نبود. با این حال برخی از اصلاحطلبان، خوانشی تکخطی و سیاستزده از استیضاح همتی و بعد از آن استعفای ظریف داشتند. اگرچه نقش تندروها در افزایش فشار به دولت برای استعفای ظریف و استیضاح همتی صفر نبود، اما تلقی سیاسی بودن این استیضاح چندان دقیق نیست. این طیف که در روزهایی که مجلس تنها به فوریت لایحه اصلاح مشاغل رأی نداد، مجلسیها را به خیانت و پشتپا زدن به وفاق محکوم کردند، حالا با استیضاح همتی و استعفای ظریف عملاً فاتحه وفاق را خواندهاند و وفاق را در سطح حکمرانی در بنبست تعریف میکنند.
وفاق در مصادره تندروهای اصلاحطلب؟
درحالیکه به نظر میرسد طیفی از اصلاحطلبان حیات وفاق را به یک استعفا و استیضاح در دولت گره زدهاند، اما طیف واقعگرای اصلاحطلبان معتقدند وفاق مفهومی نیست که با استیضاح یک وزیر در دولت، تمام شود و به بنبست بخورد. برخورد بدنه اصلاحطلب با مفهوم وفاق نیز حاوی برخوردی دوگانه است. طیفی از اصلاحطلبان وفاق را مصادره میکنند، تحقق یا عدم تحقق آن را در نسبت با خود و تأمین منافع خود تعریف میکنند و درصورتیکه منافع و خواست آنها تأمین نشود، وفاق را به بنبست رسیده میدانند. این بدنه به همان رویه تندروهای دوم خردادی حرکت میکنند که بدون آنکه تعریف دقیقی از اصلاحطلبی ارائه کنند، اصلاحطلبی را در انحصار خود در آورده بودند و برای هراقدام مطلوبشان با برچسب اصلاحطلبی، مجوز صادر میکردند و هراعتراض یا انتقادی را مانعتراشی در مسیر اصلاحطلبی میخواندند.
در سمت دیگر و در ماجرای استیضاح همتی و استعفای ظریف، طیفی از اصلاحطلبان نگاه دیگری به اصلاحطلبی دارند. آنها مفهوم وفاق را بسیطتر فهم و تعریف میکنند که با یک استیضاح، حیات آن به خطر نمیافتد. آنها ضمن آنکه فاصلهگذاری با خوانشی سیاستزده از مفهوم وفاق دارند، معتقدند همچنان میتوان از این شعار و گفتمان در فضای سیاسی استفاده کرد و در یک کلام وفاق هنوز کارایی دارد. واکنش بهزاد نبوی به استیضاح همتی در زمره این نگاه قرار دارد.
او ضمن اشاره به اینکه نمیتوان گفت با استیضاح همتی و استعفای ظریف، باید حلوای وفاق را خورد، گفت: «باید جدیتر این ایده را دنبال کرد. همه ما مکلفیم به حفظ و تقویت وفاق و باید تلاش کنیم که وفاق بههم نخورد.» نبوی به طیفی که وفاق را تمام شده میدانند، میتازد و آنها را تندرو میداند و از دایره وفاق خارج میکند، آن هم در شرایطی که طیفی که به ظاهر برای وفاق سینه چاک میکنند، آن را به مفهومی مصادرهشده تبدیل کردهاند که بالاتر به آن اشاره شد.
