
آمریکا دیگر مسئولیت دفاع از اروپا را برعهده ندارد و اروپاییها بالاخره به این موضوع واکنش نشان دادهاند. اما برای کسانی که در واشنگتن هستند، این اقدامات هم دیرهنگام است و هم ناکافی.
پایان تعهدات آمریکا؛ اروپا چه خواهد کرد؟


اروپا بالاخره طرحی برای پایان دادن به جنگ اوکراین و تامین امنیت قاره سبز ارائه داده است. فریدریش مرتس، صدراعظم آینده آلمان، راهی پیدا کرده تا محدودیت بدهی آلمان را کنار بگذارد و صدها میلیارد یورو سرمایه آلمانی را آزاد کند. مقامات اروپایی با یک صندوق دفاعی ۸۰۰ میلیارد یورویی به نام «بازآرایش اروپا» برای افزایش هزینههای نظامی و احیای صنایع دفاعی موافقت کردهاند.
همچنین، کییر استارمر، نخست وزیر انگلیس و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، پیشنهاد تشکیل نیرویی متشکل از حدود ۳۰ هزار سرباز اروپایی را مطرح کردهاند که پس از برقراری آتش بس در اوکراین مستقر شوند.براساس استانداردهای سیاست گذاری اروپایی، این یک تحول انقلابی محسوب میشود. حتی با معیارهای سختگیرانهتر نیازهای ژئوپلیتیکی اروپا، این یک شروع خوب است. کنار کشیدن موثر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، از تعهداتش نسبت به اوکراین و امنیت اروپا، ظاهرا بالاخره اروپاییها را به فکر واداشته است.
اما از دید آمریکای تحت رهبری ترامپ، این اقدامات در مسیر درستی قرار دارند، اما همچنان اصل ماجرا را نادیده میگیرند. آمریکا دیگر به هیچ وجه مسئولیت امنیت اروپا را برعهده نخواهد گرفت، نه از لحاظ اخلاقی، نه مالی و نه نظامی. اروپاییها نباید فقط بیشتر انجام دهند، بلکه باید همه کارها را خودشان انجام دهند.
دیر و ناکافی
مشکل اینجاست که بیشتر تلاشهای اروپا همچنان در راستای همان بحث قدیمیِ تقسیم بار امنیتی است. این اقدامات شامل افزایش مشارکت اروپا در قبال حفظ تعهد آمریکا به امنیت اروپا هستند.
به عنوان مثال، طرح انگلیس و فرانسه برای استقرار حدود ۳۰ هزار سرباز اروپایی در اوکراین به عنوان نیروی صلحبان یا نیروی بازدارنده در نگاه اول ممکن است پاسخی مناسب به خواستههای آمریکا به نظر برسد. اما هنگام اعلام این طرح، استارمر تاکیذد کرد که این ماموریت باید از حمایت قوی آمریکاییها برخوردار باشد.
مشخص نیست که نخست وزیر انگلیس دقیقا چه انتظاری از آمریکا دارد، اما احتمالا منظورش این است که آمریکا این ماموریت را با قابلیتهایی که اروپاییها ندارند، مانند اطلاعات نظامی و توانایی جابهجایی نیروهای نظامی در مسافتهای طولانی، پشتیبانی کند. مهمتر از آن، احتمالا انتظار دارد که آمریکا در صورت بروز مشکل برای این نیروها، از آنها دفاع یا آنها را از منطقه خارج کند.
در اصل، این طرح انگلیس و فرانسه چیزی شبیه به یک تضمین امنیتی آمریکایی، اما به طور غیرمستقیم است: نیروهای اروپایی امنیت اوکراین را تضمین میکنند، اما ارتش آمریکا امنیت نیروهای اروپایی را تضمین میکند.
برخی مقامات دولت آمریکا احتمالا هنوز به یاد دارند که همین نوع تعهدات، ایالات متحده را در سال ۱۹۹۵ مجبور کرد که نیروی زمینی به بوسنی اعزام کند. در آن زمان، سازمان ملل در سال ۱۹۹۲ نیرویی به نام UNPROFOR را در بوسنی مستقر کرد، تا بخشی از بار جنگهای بالکان را از دوش آمریکا بردارد. اما سازمان ملل خواستار حمایت قوی آمریکا برای این ماموریت بود و ایالات متحده توافق کرد که در صورت لزوم، این نیروها را تخلیه کند. در نهایت، زمانی که اوضاع بحرانی شد، آمریکا دریافت که تخلیه UNPROFOR تقریبا معادل تهاجم به بوسنی است، بنابراین مجبور شد با نیرویی گسترده مداخله کند. این یعنی آمریکا در واقع امنیت دولت بوسنی را تضمین کرده بود، بدون آنکه متوجه شود.
ترامپ احتمالا نمیتواند تفاوت بوسنی و لسوتو را تشخیص دهد، اما به صورت غریزی متوجه خطر قراردادهای نامحدود است. زمانی که از او درباره حمایت آمریکا از نیروهای اروپایی سوال شد، گفت:
«راهی برای عقب نشینی وجود دارد. اول از همه، کشورهای اروپایی هستند، چون آنها دقیقا همانجا قرار دارند. ما خیلی دور هستیم.»
پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا صریحتر بود:«هر تضمین امنیتی باید توسط نیروهای اروپایی و غیراروپاییِ توانمند پشتیبانی شود. اگر این نیروها در مقطعی به عنوان صلحبان به اوکراین اعزام شوند، باید در قالب یک ماموریت غیر ناتویی باشند. همچنین، نباید تحت پوشش ماده ۵ ناتو قرار بگیرند. به صراحت میگویم به عنوان بخشی از این تضمین امنیتی، هیچ نیروی آمریکایی به اوکراین اعزام نخواهد شد.»
از سوی دیگر، برخی در واشنگتن ممکن است متوجه شوند که طرح ۸۰۰ میلیارد یورویی اورسلا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، یک برنامه آرزومندانه متکی بر جمع آوری منابع مالی از کشورهای عضو است که او کنترل مستقیمی بر آنها ندارد. بنابراین، در عمل، این میلیاردها یورو ممکن است بیش از آنچه به نظر میرسد، دور از دسترس باشند.در مورد برنامه مرتس هم ممکن است بخش زیادی از این بودجه آزاد شده صرف اولویتهای داخلی آلمان شود. به عبارت دیگر، این اقدامات واقعی هستند، اما همچنان ناکافیاند.
اروپا راه درازی در پیش دارد
اروپا در شش هفته اخیر مسیر طولانی را پیموده است، اما هنوز راه زیادی باقی مانده است. امنیت اروپا نباید براساس عملکرد ضعیف گذشته آن سنجیده شود، بلکه باید براساس میزان پاسخگویی آن به نیازهای ژئوپلیتیکی کنونی ارزیابی شود.
از این منظر، اروپاییها هنوز پاسخ مناسبی به پایان حمایت ایالات متحده ندادهاند. آنها بالاخره پاسخی محکم به سوالِ تقسیم بار امنیتی دادهاند، سوالی که روسای جمهور آمریکا از زمان آیزنهاور تاکنون پرسیدهاند. اما دیگر این سوال مطرح نیست. در دوران ترامپ، سوال اصلی این است که: اروپاییها بدون آمریکا چگونه از خود دفاع خواهند کرد؟
نیروی پیشنهادی اروپا برای اوکراین چنین هدفی را دنبال نمیکند. صندوق «بازآرایش اروپا» و تلاشهای آلمان هم فقط یک شروع هستند. تا زمانی که اروپاییها پاسخی شفاف به این سوال ندهند، واشنگتن همچنان قانع نخواهد شد.
