

محمدعلی یزدانیار؛ خبرنگار: اینکه معروفترین چهره یهودی- اسرائیلی حوزه فرهنگ در جهان، آن هم در جامعه بهشدت مذهبی عبری، یک خداناباور شد، به ماجرا ابعاد کنایی جالبی میبخشد، اما حقیقت این است «یووال نوح هراری» در این سالها مهمترین چهره علمی و فرهنگی است که از خاک رژیم سر بلند کرده است. او که تحصیلاتش در زمینه تاریخ قرون وسطی و تاریخ نظامی است، با کتابهای خود به یک چهره بحثبرانگیز در میان مخاطبان و منتقدان تبدیل شد. عدهای که تعدادشان هم کم نیست، او را میستایند و عده دیگری که دربرابر دسته قبلی یک اقلیت محسوب میشوند، اساس کار او را زیرسؤال میبرند، در این شماره نگاهی انداختهایم به هراری و متعلقاتش، به این امید که فضا در مورد او از این حالت سفید و سیاه خارج شود.
هراری کیست؟
یووال نوح هراری متولد 24 فوریه 1976 است، یعنی همین یکی، دو روز پیش شمع تولد خود را برای بار چهلوهشتم فوت کرده است. هراری تحصیلات خود را در زمینه تاریخ قرون وسطی و تاریخ نظامی انجام داد و بعد در سال 2002 مدرک دکتری خود را از کالج جسوس دریافت کرد که زیرنظر دانشگاه آکسفورد اداره میشود. هراری بهعلت آرا و نظرات خودش، علاقه وافر به نئولیبرالیسم و خداناباوری، در میان جناح راست تندروی رژیم و دوستدارانش چهره محبوبی نیست. او خودش را مورخ و فیلسوف همزمان میداند که البته در جوامع آکادمیک شک و شبهات زیادی در این مورد وجود دارد.
چکیده نظرات و تفکرات او چیست و چه واکنشهایی دارد؟
احتمالاً این بریده از انسان خردمند بتواند بهشکل کامل ایده و نظرات هراری در مورد بشریت را توضیح دهد: «در جهان هیچخدایی وجود ندارد، نه ملتها، نه پول، نه حقوق بشر، نه قوانین و نه عدالتی خارج از تصور مشترک انسانها.» هراری در سال 2015 و طی یک سخنرانی درباره حقوق بشر چنین گفته است: «حقوق بشر، درست مانند خدا و بهشت، داستانی است که ما آن را ابداع کردهایم. آنها واقعیت عینی نیستند و هیچردپای زیستشناختی در انسان خردمند از آن یافت نمیشود. یک انسان را در نظر بگیرید، او را باز کنید، به درونش نگاه کنید، قلب، کلیهها، نورونها، هورمونها و دیانای را خواهید یافت، اما هیچحقوق بشری را پیدا نخواهید کرد. تنها جایی که حقوق را پیدا میکنید در داستانهایی است که ما طی چند قرن گذشته ابداع و منتشر کردهایم. ممکن است داستانهای بسیار مثبت و بسیار خوبی باشند، اما همچنان فقط داستانهای خیالیاند که ما ابداع کردهایم.» صحبتهای او در جوامع آکادمیک مختلف مباحث زیادی ایجاد کرده است. او که نوک پیکان حملاتش به الهیات مسیحی بسیار تیز است متقابلاً توسط آنها زیرسؤال برده میشود. همچنین اندیشمندان فلسفه نسبت به دانش فلسفی او شک و شبهات زیادی دارند، طی سالهای اخیر ابهامات زیادی درباره صحت و دقت منابع مورد استفاده هراری ایجاد شده و این ماجرا تا آنجا پیشرفته که اگر از گوگل بپرسید که «آیا آثار هراری، از لحاظ علمی دقیق هستند؟» چنین پاسخی را به نقل از الپائیس انگلیسی به شما خواهد داد: «کتاب ساپینس بهعنوان یک اثر علمی شناخته میشود، اما درواقع یک اثر علمی نیست و این موضوع بهطور طبیعی دانشمندان را ناراحت کرده، زیرا در علم، چیزی به نام نظرات هراری یا شخصیتهای دیگر وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد، بحثهای مبتنیبر شواهد و اطلاعات است.»
جوهره کتابهای او چیست؟
خلاصه آرا و نظرات او در «انسان خردمند» بدین مضمون است: اول اینکه انسان اولیه، هیچتفاوتی با هیچ حیوانی نداشته است. بعد اینکه انسان بهصورت ژنتیکی علاقه دارد، مانند نیاکان خود رفتار کند. موضوع بعدی اینکه یکجانشینی و شروع عصر کشاورزی، بهنظر هراری بزرگترین فریب تاریخ است و نهتنها زندگی انسان را آسانتر نکرده است، بلکه به آن پیچیدگی بیشتری داد و همچنین باعث انفجار جمعیت شد. برای او ساختار اجتماعی امری ساختگی است، او معتقد است دین صرفاً برای این بهوجود آمده که مردمی را با هم متحد کند و همچنین دلیل کافی برای دشمنی با مردمی دیگر را بهدست آنها بدهد. او در کتاب انسان خداگون پا را فراتر از این میگذارد، با بررسی تاریخ بشر او به این نتیجه میرسد که تنها مسیر واقعی برای بهروزی بشر لیبرالیسم است، موضوعی که بعدتر در کتاب 21 درس برای قرن 21 هم به آن پرداخته است. او بر این اساس به منافع و چالشهای لیبرالیسم برای آینده نوع بشر میپردازد و نهایتاً معتقد است ما توسط الگوریتمها و الگوهای دادهسازی احاطه شده و احتمالاً سلطنت خود را به آنها واگذار میکنیم. هراری در 21 درس برای قرن 21 با اعلام اینکه نئولیبرالیسم را بهترین دستاورد بشری میداند، انتقادهایی به آن وارد میکند که بهعقیده خودش برای بهبودی این شیوه کاربرد دارد. او در این کتاب معتقد است آینده بشر توسط رباتها و هوش مصنوعی رقم خورده و آدمیزاد کمکم باید بساط خودش را جمع کند و برود پی کارش.
پرفروش، اما پر از نقطه ضعف!
آمارهای دقیق به ما اطلاع میدهند که کتابهای او در 45 میلیون نسخه و به 65 زبان به فروش رفتهاند و او بهعنوان یکی از روشنفکران عمومی جهان در حال حاضر محسوب میشود اما وقتی کار به بررسی آثارش میرسد، تازه مشکلات شروع میشود. برایان جی. کالینز، متخصص فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی در سایت Philosophy Now گفت: «او بدونشک یکی از سریعترین ستارگان درحال رشد در عرصه روشنفکری عمومی است. متأسفانه دقت آثار او بهواسطه مواضع فلسفی که در اولین کتاب پرفروش خود انسان خردمند مطرح کرده، تضعیف میشود. برای پیشبرد یک استدلال سیاسی یا ایدئولوژیک منسجم، هراری ابتدا باید دانش فلسفی خود را تقویت کند.»
دارشانا نارایانان، متخصص روانشناسی و علوم اعصاب نقدهای سنگینی به آثار هراری وارد کرده، او اشاره کرده که کتابهای هراری در زمینه صحت ارجاع و حقایق علمی ضعیف، حاوی مقدار زیادی اشتباهات اساسی و اطلاعات اشتباهند. حملات او به هراری و طرفدارانش بسیار شدید است، او در یکی از نقدهایش بر آثار هراری نوشته است: «در میان پیروان هراری، برخی قدرتمندترین افراد جهان قرار دارند که به او مراجعه میکنند. همانطور که پادشاهان باستان به پیشگویان خود مراجعه میکردند. مارک زاکربرگ از هراری پرسید آیا فناوری باعث اتحاد بیشتر یا تفرقهافکنی در میان انسانها میشود. مدیرعامل صندوق بینالمللی پول از او پرسید آیا پزشکان در آینده به درآمد پایه همگانی وابسته خواهند بود. مدیر عامل اکسل اشپرینگر، یکی از بزرگترین انتشارات در اروپا از هراری پرسید ناشران برای موفقیت در دنیای دیجیتال چه باید کنند. مصاحبهگری ازیونسکو از او پرسید که کووید چه تأثیری بر همکاریهای علمی بینالمللی خواهد گذاشت. در حمایت از نظریات نیمهکامل هراری، هریک از آنها شخصیت تخصصی خود را زیرپا گذاشتند و این کار را نه برای یک کارشناس در زمینههای خود، بلکه برای یک تاریخنگار انجام دادند که در بسیاری از جهات بهویژه درباره علم یک فریبکار است.»
کیسی لاسکین، زمینشناس، نویسنده و منتقد در واکنش به این ادعای هراری که ما هیچ فرقی با هیچ حیوان دیگری نداریم، با زبانی کنایی جواب داده است: «ماترئالیستها اغلب با مستثنی بودن انسان با باقی گونهها مخالفت میکنند، زیرا این دیدگاه، باور آنها را که ما چیزی جز یک حیوان دیگر نیستیم، به چالش میکشد اما صرفنظر از تفاوتهایی که مردم ادعا میکنند بین رفتار میمونها و انسانها وجود دارد، نمیتوانیم از یک واقعیت انکارناپذیر فرار کنیم: این انسانها هستند که مقالات علمی درباره میمونها مینویسند، نه برعکس. میمونها هیچکاری مشابه ما انجام نمیدهند و به انجام چنین کارهایی حتی نزدیک هم نیستند. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، شکافهای غیرقابلانکاری بین رفتار انسانها و حیوانات نشان میدهد. اگر این را نمیبینید، به بخش شامپانزه یا گوریل در باغوحش محلیتان بروید و یک سطل آب سرد با خود ببرید. به میمونها نگاه کنید، سپس آب را روی سر خود بریزید، بیدار شوید و دوباره نگاه کنید. اگر این هم کارساز نبود، نمیتوانم کمکی به شما بکنم.» او درنهایت بیان میکند که «فکر میکنم دلایل محکمی برای رد دیدگاه تکاملی هراری وجود دارد. این دیدگاه نمیتواند بسیاری از جنبههای مهم تجربه انسانی را توضیح دهد، با دادههای زیادی در تضاد است و در مورد حقوق بشر و برابری بسیار تاریک و ناامیدکننده است. علاوه بر این، اگر این دیدگاه درست باشد، نه من و نه شما هرگز نمیتوانیم آن را بفهمیم. همچنین، یووال هم نمیتواند.»
چرا هراری محبوب است؟
هراری در دنیایی پر از متخصص و با کولهباری از اشتباهات فاحش علمی، از رهبران روشنفکری عمومی محسوب میشود. فارغ از سبک جذاب و ساده صحبتهای او که حرفهایش را برای همگان شنیدنی و قابلفهم میکند، وضعیت حال حاضر هراری دقیقاً از نقطه ضعف او قدرت گرفته است. دیدگاه هراری برای همهچیز پاسخ دارد، و نه تنها پاسخ دارد، که برای تمام مشکلات بشری یک پاسخ یکسان دارد، این پاسخ بسیار ساده، تکبعدی و کوتاه است، بنابراین به مخاطبان اجازه میدهد برای تمام موقعیتهای مشابه که در نظرات هراری پاسخی پیدا نکردند، جوابی از طرف او بتراشند. برای من، محبوبیت هراری چیزی بیش از عشق بشر به فیلمهای علمی تخیلی که همه چیز را در یک وضعیت آرمانی/ ضدآرمانی تصویر میکنند نیست!
