


نبرد میان محور مقاومت با رژیمصهیونیستی و آمریکا به یک یا دو کشور محدود نیست، بلکه از یک منطقه نیز فراتر رفته است. علاوه بر غرب آسیا، آفریقا نیز به این نبرد کشیده شده است. این چالش آنقدری بزرگ است که تنها طی سه ماه، دو کشور در آن دست به دست شدهاند؛ سوریه و سودان.
سفر وزیر خارجه سودان به تهران طی روزهای اخیر و دیدار با مقامات عالیرتبه ایرانی که منجر به توافقات مهمی میان دو کشور شد، حکایت از رسمی شدن بازگشت خارطوم به محور مقاومت دارد.
این دو در دو سال اخیر مسیر بهبود روابط را آغاز کرده بودند اما این مسیر در هفتههای اخیر با توافقات تهران-خارطوم و پیروزیهای میدانی ارتش سودان به میزان قابل توجهی رشد کرده است.
نکات
1- سودان در لیست روند عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی قرار داشت. این کشور در سال 2020 در کنار امارات، بحرین و مراکش برای عادیسازی قرار گرفت. با این وجود سودان همانند امارات و بحرین که در واشنگتن به همراه ترامپ و نتانیاهو توافق صلح ابراهیم را امضا کردند و یا مراکش که حق ایجاد سفارت را به رژیمصهیونیستی داد، روابط سیاسی و پیمانی با تلآویو برقرار نکرد. طی تغییراتی که در دو سال اخیر رخ داده و با بازگشت سودان به جایگاه مقاومتی خود، به طور کلی احتمال عادیسازی از بین رفت.
2- سودانیها و از جمله عبدالفتاح البرهان همه راهها را برای سازش با آمریکا و رژیمصهیونیستی رفتند تا مشکلات خود مانند تحریم، بحران اقتصادی و شورشها را حل کنند اما نه تنها در هیچ یک به کوچکترین دستاوردی نرسیدند، بلکه با توطئه صهیونیستها نیز مواجه شدند. به این ترتیب آنها به تازگی از مسیری طی شده بازگشتهاند. از این رو به نظر میرسد سودان در برابر حرکات پاندولی، بیمه شده باشد؛ چه اینکه سودان حتی در رابطه با عربستان سعودی نیز خیانت را تجربه کرد.
3- نقش سودان در قضیه فلسطین چندگانه است؛ این کشور زمانی مقر جنبشهای مبارز فلسطینی بوده و میتواند با توجه به سقوط سوریه بار دیگر به چنین مرکزی تبدیل شود. سودان همواره مرکزی برای انتقال سلاح به غزه بوده است.
دولت سودان میتواند با توجه به دخالتهای رژیمصهیونیستی در امور داخلیاش که در حمایت نظامی و اطلاعاتی از شورشیان محرز است، دست به حمایت مالی و تسلیحاتی از گروههای فلسطینی در داخل سرزمینهای اشغالی برای تلافی بزند.
در شرایطی که گروههای فلسطینی از نظر مرکزیت سیاسی نیز با مشکل مواجه شوند، سودان قادر به میزبانی از آنهاست. دفتر سیاسی حماس مدتی در اردن قرار داشت، سپس به سوریه مستقر شد و سپس دفتر این گروه به قطر و سرانش به ترکیه منتقل شدند.
ترکیه درحال حاضر تمایل چندانی به میزبانی از سران حماس ندارد اما قطر علیرغم فشارها دفتر حماس را نبسته است. اگر قطر درصدد اخراج یا اعمال فشار بر حماس برآید، سودان میتواند گزینه جایگزین باشد؛ هرچند برای حماس مطلوبیتهای اردن و سوریه و یا قطر و ترکیه را ندارد.
به غیر از حماس، جهاد اسلامی دومین گروه مهم در مقابله با رژیمصهیونیستی به شمار میرود که برای هیئت سیاسی خود به دنبال میزبانی مطمئن در محیط اسلامی، عربی و منطقهای است. این گروه در سوریه و لبنان تمرکز داشت اما امروزه سوریه سقوط کرده و شرایط در لبنان نیز تغییر کرده است؛ چه اینکه لبنان بیشتر از گذشته در معرض حملات هوایی صهیونیستها قرار دارد.
با توجه به اینکه جهاد اسلامی همانند حماس که شاخهای از اخوان المسلمین است، پذیرش گستردهای ندارد، سودان میتواند تنها و بهترین گزینه باشد.
سودان همچنین میتواند در مواردی دست به حمایت مستقیم از فلسطین همانند عراق یا یمن بزند. این مسئله به معنای حملات آشکار در مرحله اول نیست. در صورت تشدید تنشها در زمان آینده، در مرحله نخست گروههای مبارز میتوانند از خاک سودان به شکل ناشناس و بدون قبول مسئولیت به سمت اهدافی در فلسطین اشغالی پهپادهای انتحاری پرتاب کنند. اگر رژیمصهیونیستی با اقدام نظامی علیه سودان به چنین حملاتی واکنش نشان دهد، آنگاه دولت و ارتش سودان از مشروعیت کافی برای حمله مستقیم و آشکار به سرزمینهای اشغالی با سلاحهای سنگین مانند موشک، برخوردار خواهند شد.
کمک دیگر سودان به قضیه فلسطین، حمله یا توقیف کشتیهای تجاری رژیمصهیونیستی در حین بحرانها برای اعمال محاصره اقتصادی بر تلآویو است. یمنیها این اقدام را انجام دادند و در صورت پیوستن سودان به این حرکت، کار صهیونیستها دشوارتر خواهد شد.
همچنین انجام حملات در دریای مدیترانه برای آسیب به خط تجارت دریایی رژیمصهیونیستی برای سودان آسانتر از یمن است. یمنیها برای چنین کاری باید عملیاتی در برد 2300 به بالا انجام دهند، اما این عدد برای سودانیها تقریباً نصف خواهد بود. یمن در جریان جنگ طوفان الاقصی از قصد خود برای حمله به خط دریایی رژیم در دریای مدیترانه خبر داده بود اما به نظر میرسد به دلیل مسافت زیاد قادر به اجرای آن نشد.
4- قضایای سودان شباهتهایی با سوریه دارد، اما موفقیتهای سودان بیشتر از دمشق است. این اتفاق دلایلی دارد. نخست آنکه ارتش سودان و هیئت حاکمه این کشور نسبت به نظام سوریه و حزب بعث این کشور دارای انعطاف بیشتری است.
بر همین اساس در اعتراضات سال 2019، ارتش حاضر شد نخستوزیری فردی از جریان معترضان را بپذیرد. دومین مسئله به نسبت نظام سودان با اسلامگرایان باز میگردد. نظام سیاسی سودان طی چند دهه گذشته به جز برهههایی کوتاه در پیوند با اسلامگرایی قرار داشته است؛ گرچه به برخی از اشخاص اسلامگرا به مشکلاتی برخورده بود.
این پیوند چنددههای بوده و شکل محکمی به خود گرفته است؛ برخلاف همپیمانی ابتدایی و کوتاهمدت اسلامگرایان اخوانی و ارتش انقلابی مصر که به سرعت از هم گسیخته شده و به خون و خونریزی کشیده شد. اگر نیروهای اسلامگرا و بخشی از اقوام علیه نظام سوریه شورش کردند، در بحران اخیر اسلامگرایان در کنار ارتش و نظام سیاسی سودان ایستادند.
سومین تفاوت به وجود هستهای بسیار سخت در نظام سیاسی سودان مرتبط است. فروپاشی نظام سیاسی سوریه در سال 2024 برای بسیاری شگفتآور بود اما این نظام در وقایعی که از سال 2011 شروع شدند نیز عملاً به مرز فروپاشی رسیده بود. این نیروهای محور مقاومت و سپس حضور روسیه بود که این نظام سیاسی را نجات داد. باید توجه کرد دولت اسد با وجود حمایتهای محور مقاومت و روسیه، همچنان کنترل بسیاری از مناطق را در اختیار نداشت. گرچه در شرق فرات آمریکاییها مستقر بودند، اما در بسیاری از مناطق کردنشین یا در استان ادلب و شمال حلب، خبری از نیروهای آمریکایی نبود.
در مقابل سودان در تمام این سالها با وجود درگیری در جنوب که به تجزیه منتهی شد یا در درگیریهای دارفور و همچنین نبرد با نیروهای واکنش سریع، هیچگاه به گونهای دچار فروپاشی نشده است که نیازمند حمایتهای سنگین و حضور متحدان خارجی باشد.
5- در بحران دوساله سودان، اسلامگرایان در کنار ارتش ملی قرار گرفتند، اما در طرف مقابل جمعی از مخالفان و نیروهای واکنش سریع حضور داشتند. نیروهای واکنش سریع ریشه در قبایل عربی غرب سودان دارد. از این نظر جبهه اول شامل اسلامگرایان عمومیت بیشتری نسبت به جبهه مقابل داشت که در برخی دیدگاههای سیاسی خاص و قبایلی محدود منحصر میشد.
6- سودان از اوایل دهه 2010 با توجه به بازی دوگانه غرب و متحدانش، از محور مقاومت دور شد. دادگاه لاهه حکم تعقیب ژنرال عمرالبشیر، رئیسجمهور سودان را صادر کرده و غرب نیز این کشور را تحریم کرد. کشورهای عربی در قالب اتحادیه عرب و به ویژه با سردمداری عربستان سعودی و امارات تلاش کردند در چهارچوب جبهه عربی از عمرالبشیر در برابر حکم دادگاه و تحریمها حمایت کنند. این بازی به ظاهر متضاد عمرالبشیر و نظام سودان را فریب داد به گونهای که ریاض و ابوظبی برای حفظ البشیر سینه خود را در برابر واشنگتن سپر کرده بودند.
در نتیجه وی از هراس نسبت به سرنوشت خود و حکومتش، از دروازه ریاض و ابوظبی عبور کرد و به تدریج خود را درون مجموعه تحت مدیریت آمریکا و رژیمصهیونیستی یافت.
متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.
