


تصویر یکی از جنگندههای زیادی خوب آمریکایی که دود موتورش، نقش و نگاری در آسمان درست میکند، یکطرف و چشمهای کودکانی که با نگاه به این جنگندهها برق میزند طرف دیگر. جنگنده روی زمین مینشیند و قهرمان در محفظه کابین را باز میکند و پس از یک عملیات موفق بیرون میآید. این تصویر را چند بار تماشا کردید؟ چند باز قهرمانهای آمریکایی در 10 دقیقه پایانی فیلم مواضع دشمن را زیر تیربار بردند و قهرمانانه روی دست ملت گردانده میشوند. تصویر کلیشهای است اما هنوز هم در سالن سینما کف و سوت میگیرد.
پشت این کف و سوتها، چشمهایی خیره به پرده در سرتاسر جهان ملتی را میبیند که قرار نیست در هیچ تصویری بازنده باشند. آنها بهترین تکنولوژی و بهترین تانکها را دارند و حتی در اپوزیسیونترین آثاری که در مخالفت با آمریکا ساخته شده هم قدرت نظامی آمریکاییها، رادارهای عجیبوغریبشان و زندانهای مخوفشان غیرقابلانکار به تصویر کشیده میشوند.
چند ده هزار کیلومتر که از هالیوود و آمریکاییها فاصله بگیریم، میشود بهدنبال همین تصویر در ایران گشت. البته پیدا کردن این شکل از آثار بهراحتی مدل آمریکایی نیست. سینمای ایران در چند فیلم تلاشش را کرد تا قهرمانی را بسازد، شبیه به آنانی که از هواپیما پیاده میشوند و برایشان سر و دست میشکنند. فیلمهایی که برخلاف آمریکاییها معطوف به دفاع است و همین ماجرا کار را در پرداخت نسبت به سوژهها و قهرمانسازی سخت میکند. بااینحال از همان حوالی دهه 60 آثاری به دنبال ساختن همان قهرمانها بودند.
قهرمانانی که از ارتش میآیند
طی 10 سال اخیر فیلمهایی که با محوریت ارتش ساخته شدند و کم نبودند، پس از آنکه در پایان جنگ فیلمهایی با محوریت عملیاتهای ایران ساخته شد، کمکم قهرمانها در لیست آثار پرفروش سینمای ایران قرار گرفتند. شاید یکی از بهترین آثار دهه 70 حمله به اچ سه باشد. فیلمی که بهجای توجه به توانمندیهای سختافزاری داخلی، روی توانمندیهای نیروی انسانی حساب باز کردند و نه تواناییهای تکنولوژیک بااینحال حمله به اچ و همینطور عقابها باعث علاقهمندی طیف وسیعی از پسربچههای ایرانی نسبت اف 14 شد. شهریار بحرانی با استفاده از یک واقعه تاریخی از دوران دفاع مقدس روایتی از رشادت خلبانان ایرانی را به تصویر میکشد که جنگندههای ایرانی تا خاک عراق رفته و پایگاههای رژیم بعث را بمباران میکنند. فیلم از لحاظ جلوههای بصری هنوز هم اثری شجاعانه و واقعگرایانه است و میتواند نفس را در سینه مخاطب حبس کند. تماشای آن برای مخاطبی که عاشق هیجان است و قهرمانان ایران را ستایش میکند خالی از لطف نیست.
26 سال پس از ساخته شدن حمله به اچ سه فیلمهای دیگری نیز با محتوای نیروی هوایی ارتش ساخته شد که اتفاقاً در این مورد دستیابی به یک توانمندی داخلی بیش از اچ 3 مسئله بود. اگر اچ 3، عقابها تأکیدشان را روی جنگ و جدال میان دو نیرو و نبرد گذاشته بودند اما در آثاری چون منصور مسئله و تمرکز روی ساختن یک توانمندی متمرکز شد و دشمن و ضدقهرمان بهجای آنکه دشمن خارجی باشد، نیروی سنگانداز داخلی است. در منصور این نیروی سنگ انداز بسیار پررنگ است و در آثار فجر 43 این رویکرد پررنگتر از قبل ادامه پیدا کرد. سیاوش سرمدی که فیلمسازی را از سینمای مستند آغاز کرد در اولین ساخته سینماییاش سراغ زندگی شهید ستاری فرمانده هوایی ارتش رفت که تلاشها و مجاهدتهایش برای ارتقای صنعت هوایی کشور در دوران جنگ هشتساله، توانست نظرات ضد و نقیضی را در سینما برانگیزد.
اگر منصور را هم کنار بگذاریم، آسمان غرب هم در این طیف از آثار جای میگیرد. یک نیروی ضدقهرمان داخلی (بنیصدر) یکطرف ماجرا قرار میگیرد و طرف دیگر داستان قهرمانی است که بهدنبال ساختن و اتکا به توانمندیهای داخلی میرود، بااینحال برخلاف منصور که از میدان نبرد دور است، آسمان غرب جنگ را در متن جدالهای داستانش قرار داده. در هایپاور هم ماجرا به همین ترتیب است با این تفاوت که ضدقهرمان آنقدری که در منصور داخلیست در «هایپاور» اینطور نیست. این فیلم داستان نقش پدافند هوایی ارتش در عملیات والفجر هشت و طرح ابتکاری شهید منصور ستاری. هایپاور دومین فیلم با موضوع زندگی حرفهای شهید منصور ستاری است.
در میان آثاری که درباره نیروی هوایی ارتش ساخته شدهاند آثاری هم هستند که بیش از آنکه روی قهرمان و ضدقهرمان داخلی و خارجی تمرکز کنند، وجه تمایزشان را روی ابعاد در فرم گذاشتند. فیلم 2888 هم از این دست فیلمهاست. این فیلم به کارگردانی کیوان علیمحمدی و علیاکبر حیدری قصهای را روایت میکند که درباره اتاق عملیات است و با فرمی رادیویی بهدنبال ساختن اثری تصویری است.
اگر بخواهیم فیلمهای صرفاً مربوط به نیروی هوایی ارتش را کنار بگذاریم، نوبت به فیلمهایی درباره توانمندی نیروی دریایی میرسد. جنگ نفتکشها و همینطور پایگاه جهنمی از آثار دهه شصتی و هفتادیاند که با محوریت نیروی دریایی ارتش ساخته شدهاند. «پایگاه جهنمی» ساخته اکبر صادقی دیگر فیلمی بود که در سالهای گذشته و با محوریت ایثار و از خودگذشتگی کلاه سبزهای ارتش تولید و اکران شد. داستان این فیلم در ارتباط با پایگاه قدرتمندی است که نیروهای دشمن بعثی در خاک خود ساختهاند. با رسیدن خبر ساخت این پایگاه به ستاد عملیاتی نیروی دریایی، یک تیم چهارنفره از گردان تکاوران کلاه سبز ارتشی مأمور میشوند تا با نفوذ به خاک دشمن «پایگاه جهنمی» را منهدم کنند و این سرآغاز درگیری آنها در عملیاتی بزرگ است. جنگ نفتکشها هم نام دیگر اثر مرتبط به نیروی دریایی ارتش است که به کارگردانی و نویسندگی محمد بزرگنیا ساخته سال ۱۳۷۲ است که براساس واقعه درگیری نیروی دریایی و هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با نیروهای عراقی و آمریکایی در خلیجفارس ساخته شد و با استقبال خوب مردمی در سینماها روبهرو شد.
شاید اگر بخواهیم بهدنبال آثار متأخر درباره نیروی دریایی بگردیم باید از پی ۲۲ نام ببریم؛ فیلمی که درباره درگیری نیروهای ایرانی با نیروی دریایی آمریکا در سال 1367 است و کارگردانی آن را حسین قاسمی جامی بر عهده دارد.
فجر 43 از یکطرف و آمریکاییها طرف دیگر
در فجر امسال هم فیلمهایی با مفهوم ساختن و مقاومت کردن حضور دارند که شاید نسبت به جشنوارههای گذشته بسیار پررنگتر باشد. تمرکز روی مفاهیمی چون مدیریت بحران، تکیه به توانمندی داخلی، استفاده از تکنولوژی در اثر، ساختن یک قهرمانِ تمام و کمال، پرداختن به صورت موازی به ضدقهرمان داخلی و خارجی از وجوه مشترک آثاری چون «اسفند»، «خدای جنگ»، «صیاد» و «پیشمرگ» از این دست آثارند. فیلمهایی که مانند آثار آمریکایی چون «تاپگان»ها بهدنبال ساختن قهرمانهایی تمام و کمال هستند که دستاوردهای دفاعی و البته توانمندیهای نیروی انسانی در کشور را به نمایش میگذارند اما تفاوت این دست فیلمها با آثار آمریکایی چون «اینک آخرالزمان»، «ستیغ هکسا» و حتی «پرل هاربر» شاید در تلاش فیلمسازان ایرانی بر تا حد ممکن زدایش حماسه بر قهرمانانشان باشد. فیلمهایی که بهجای ساختن یک شمایل تمام و کمال از قهرمانی همهفنحریف، شمایل یک سرباز را به تصویر میکشند؛ سربازی که گرفتن مدال برایشان ملاک نیست، بلکه وظیفه ملی و دینی برایشان مسئله است و به تصویر کشیدن همین وظیفه مقدس کار هر فیلمسازی نیست و بهندرت آثاری چون مهاجر و خدای جنگ متولد میشوند.
