

در تمام مطالبی که درباره دفاع مقدس نگاشته شده وقتی به نام علی هاشمی میرسیم، انگار کل تاریخ مکث میکند. انگار از کتاب چندهزار صفحهای 8 ساله در ذهن مردم، چندصد صفحه سفید است، صفحاتی که با نام علی هاشمی پر میشود. وقتی مهدی جعفری و دانش اقباشاوی قلم به دست گرفتند و شروع کردند به نوشتن این صفحات خالی، دو دستخط کاملاً متفاوت روی پرده چهلوسومین جشنواره فیلم فجر دیده شد. ساخته شدن دو علی هاشمی در فجر چهلوسوم، آن هم پس از نزدیک به 40 سال سکوت، مخاطب را در معرض یک قضاوت بزرگ قرار داد؛ کدام علی هاشمی واقعی است؟
اولین فیلمی که در کاخ جشنواره پخش شد «اسفند» بود، فیلمی با دو لحن متفاوت. اقباشاوی، کارگردان اسفند، در نقطه آغاز، داستانی جنایی را روایت میکند و حدود 40 دقیقه بعد، لحنش را به حماسه تغییر میدهد. همین اتفاق باعث میشود، اسفند در دو وجه مختلف روایت شود. اسفند با همین تغییر لحن انتظارات را از خود بالا میبرد و ابهامی جدی را در انساج اثر ایجاد میکند. فیلم در بخش نخست با کیفیت جلو میرود و التهاب قصه در نقطهای مطلوب قرار میگیرد. انگیزههای کاراکتر علی هاشمی شناخته شده و نما به نما علی هاشمی بیشتر شناخته میشود اما با تغییر لحن اثر و تعریف ماموریت ساخت قرارگاه توسط قهرمان قصه، انگار فیلم جدیدی آغاز میشود. دوربین دیگر به علی هاشمی نزدیک نمیشود و برای آنکه جمع بسازد، او را در میان نیروهایش نشان میدهد. اسفند در نیمه دوم خود سعی به ساختن روابط میان نیروها دارد اما به دلیل ضعف انسجام فیلمنامه دچار روایتی مقطع میشود.
روایتی که دیگر نمیتواند التهاب بخش اول را تکرار کند و تبدیل به اثری چندپاره میشود. با این حال، تب اسفند را خود وقایع آمده در اثر و همچنین بازی خوب رضا مسعودی در نقش علی هاشمی حفظ میکند.
دانش اقباشاوی هرقدر در فیلمنامه ضعف دارد، در صحنههای درگیری قوی و در جلوههای بصری به خصوص در آغاز عملیات درخشان عمل میکند. اقباشاوی تمام توانش را گذاشته تا هور و قایقهای روی هور دربیاید و به مخاطب نیزار را بشناساند. آنچه تاکنون در سینمای ایران از نیزار دیدهایم تنها مسیر آبی کوچکی است که کنارش چند علف هرز روییده، درصورتیکه نیزار، جنگلی است که حجم مهمی از اتفاقات جنگ در آن روی میدهد. از این حیث اسفند شبیه به «موقعیت مهدی» عمل میکند و میتواند قهرمان را در نیزار به تصویر بکشد. قهرمانی که منطقه را میشناسد و به تنهایی در تاریکی هور سیر میکند.
اقباشاوی در ساخت پرترهای از علی هاشمی در هور و در داستانی جنایی موفق است اما نمیتواند علی هاشمی را در زندگی شخصی بهدرستی به تصویر بکشد. علی هاشمی اقباشاوی هرچقدر از جبهه دور میشود و به سطح شهر و خانه علی هاشمی میرود، ضعف خود را نشان میدهد. دلیل این ضعف هم چندپارگی قصه است. فیلم مشخص نیست میخواهد درباره آدمهای قرارگاه نصرت صحبت کند و یا ساخت پرترهای از علی هاشمی را دنبال میکند و به جای آنکه روی یک موضوع متمرکز باشد و روایتش را از آن طریق دنبال کند، به دنبال ساخت چند وجه از زندگی علی هاشمی میرود و در خردهروایتها ناکام میشود. برخلاف اسفند «اشک هور»، علی هاشمی را در خانه و حصیرآباد بهتر نشان میدهد و وقتی پای شهید به جنگ باز میشود ضعفها به چشم میآید.
مهمترین دلیل ضعف اسفند در برقراری روابط در فیلم، نبود پارتنرهای مناسب برای کاراکتر اصلی داستان است. پارتنرها نمیتوانند با شخصیت اصلی همراه شوند و در حاشیه میمانند. در این موضوع هم اشک هور از آن طرف بوم میافتد و به قدری پارتنر قدرتمندی میسازد که حتی از شخصیت اصلی قصه جلو میزند. با تمام این تفاسیر اسفند، شروع خوبی برای روایت کردن از علی هاشمی است. روایتی که کلیت قصه را میسازد و یک پرتره نسبتاً مناسب از او میسازد و سرباز خمینی را به نمایش میگذارد. سربازی که در دو صحنه بوسیدن انگشتر امام و جابهجا کردن تصویر امام با صدام، تصاویری سینمایی از ارتباط یک رزمنده با امام را به نمایش میگذارد. این دو صحنه ارتباط معنوی علی هاشمی با امام و همچنین ریتم مناسب فیلم در ابتدای اثر و انتهای آن، اسفند را از بدل به یکی از فیلمهای خوب فجر 43 میکند. فیلمی که اگر آن را کنار اشک هور بگذاریم، میشود گفت فجر چهلوسوم واکنش نسبتاً خوبی نسبت به یک سکوت 40 ساله نشان داده است.
پرونده ویژهٔ فرهیختگان درباره «اشک هور» ساخته مهدی جعفری را در لینکهای ذیل بخوانید:
- «اشک هور»: به نام مادر، پسر، محاصره
- چرا پرترهها بر دل نمینشینند؟
- سانتیمانتالیسم
- مجتبی فراورده، تهیهکننده «اشک هور» در گفتوگو با «فرهیختگان»: حسرت میخورم چرا مادر شهید هاشمی «اشک هور» را ندید
