به اتفاق جهان می‌توان گرفت
سیدمحمدرضا خردمندان در جایگاه کارگردان ناتوردشت پیش از این هم علاقه‌اش را به خارج شدن از فضای شهری نشان داده بود و با «۲۱ روز بعد» کمی از مرکز شهر فاصله گرفته بود. حالا خردمندان در اثر دوم کمی بیشتر از خانه‌های حاشیه تهران از پایتخت فاصله گرفته و دوربینش را به گلستان برده و روی سوژه نسبتاً تازه‌ای دست گذاشته و ماجرای دختر گمشده گلستانی را روایت می‌کند، دختری که اردیبهشت امسال مفقود شد و ۴ روز بعد دوباره پیدا شد.
  • ۱۴۰۳-۱۱-۱۸ - ۱۰:۱۴
  • 20
به اتفاق جهان می‌توان گرفت
«ناتور دشت»؛ روایت همدلی برای عبور از بحران‌ها
«ناتور دشت»؛ روایت همدلی برای عبور از بحران‌ها
محمدحسین سلطانیخبرنگار

انگار در فجر چهل‌وسوم همه با هم تصمیم گرفته‌اند طی یک کوچِ مستحبی، دوربین‌هایشان را خارج تهران بکارند. چه مبارک تصمیمی! با یک ورنداز سهل‌انگارانه، بخش مهمی از فیلم‌های فجر امسال داخل شهر‌ها نیستند و کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان مکانی خارج از تهران را به عنوان جایی برای قصه گفتن انتخاب کرده‌اند. اگر بخواهیم از این دست فیلم‌ها مثالی بزنیم، «ناتوردشت» می‌تواند مصداق خوبی باشد. سیدمحمدرضا خردمندان در جایگاه کارگردان ناتوردشت پیش از این هم علاقه‌اش را به خارج شدن از فضای شهری نشان داده بود و با «21 روز بعد» کمی از مرکز شهر فاصله گرفته بود. حالا خردمندان در اثر دوم کمی بیشتر از خانه‌های حاشیه تهران از پایتخت فاصله گرفته و دوربینش را به گلستان برده و روی سوژه نسبتاً تازه‌ای دست گذاشته و ماجرای دختر گمشده گلستانی را روایت می‌کند، دختری که اردیبهشت امسال مفقود شد و 4 روز بعد دوباره پیدا شد. همین اتفاق، خردمندان را بر آن داشت تا پس از 8 سال دوباره دست به دوربین ببرد و سینمایی بسازد. 

تا اینجای کار سوژه حاضر شده و فیلمسازی که در اثر اولش -یعنی 21 روز بعد- فیلم خوبی را ساخته، دوباره دوربینش را روشن کرده و مقابل آن هادی حجازی‌فر و میرسعید مولویان را قرار داده. اجازه بدهید در همین نقطه متوقف شویم. خردمندان در ناتوردشت اصلاً ریسک نمی‌کند، برخلاف فیلم اول. در فیلم اول خردمندان، قهرمان قصه و مکمل او هر دو نوجوان بودند و در روایت انتخاب‌شده و نحوه داستان‌گویی، شجاعتی نهفته بود اما خردمندان در فیلم دوم ریسک این کار را نمی‌پذیرد و به سراغ حساب پس‌داده‌ها می‌رود. این کار جواب هم می‌دهد. میرسعید مولویان در ناتوردشت درخشان ظاهر شده و هادی حجازی‌فر هم یک بازی متوسط و با اغماض قابل قبول را به تصویر می‌کشد. 

درحقیقت بازی مولویان و حجازی‌فر و در کنار آن حضور آقاخانی می‌تواند از نقص‌های فیلم‌نامه ناتوردشت بکاهد و وقتی در نیمه اثر فیلم -به دلایلی که در ادامه خدمتتان عرض می‌کنم- افت می‌کند، بازی بازیگر‌ها مخاطب را پای اثر نگه می‌دارد و نعمت بازیگر نصیب خردمندان می‌شود و کشش قصه مخاطب را از فیلم بیرون نمی‌اندازد. با تمام این تفاسیر فیلم خردمندان باید اثری تمام و کمال باشد اما یک اتفاق ناتوردشت را از فیلمی خوب، به اثری نسبتاً خوب تقلیل می‌دهد. ناتوردشت برخلاف 21 روز بعد، از چند راوی بهره برده و در میان خرده‌پیرنگ‌ها درگیر است. مسئله اصلی ناتوردشت قرار است تغییر در کاراکتر اصلی داستان یعنی هادی حجازی‌فر باشد که به نوعی کدخدای داستان است.

فیلم می‌خواهد از اخلاص در نیت آدم‌ها هنگام کار خیر بگوید اما چنین تغییری از اساس مسئله نیست، چون هادی حجازی‌فر در همان ابتدای قصه، آدم بی‌اخلاصی به حساب نمی‌آید که با تغییری بخواهد اخلاص در آن حلول کند. با این حال خردمندان هنوز در ساختن تعلیق ماهر است. در سکانس‌های چاه خوب عمل می‌کند و در محیط‌های بسته عملکرد بهتری نسبت به درون دشت و روستا دارد و همین موضوع باعث می‌شود، مخاطب در صحنه‌های چاه میخکوب شود و در صحنه‌های روستا انتظار پایان یافتن سکانس را بکشد.  

همین اتفاق باعث می‌شود خردمندان در ساختن روستا ناتوان باشد و پیوند زدن ماجرای یسنا به قصه اصلی تنها به عنوان بخش انضمامی روایت خردمندان قرار می‌گیرد و حذف این بخش تفاوتی در قصه ایجاد نمی‌کند. 

در اینکه ناتوردشت در فجر چهل‌وسوم فیلم مهمی نیست، شکی وجود ندارد اما اگر ناتوردشت و 21 روز بعد را بخواهیم کنار یکدیگر بگذاریم، نمی‌توان متوجه شد که کارگردان این دو اثر یک نفرند. این مسئله نشان می‌دهد، خردمندان در سینمای خود تغییری جدی اعمال کرده، تغییری که به کلی سبک فیلمسازی او را تحت تأثیر قرار داده و اثری متفاوت از او خلق کرده. با این حال، خردمندان در ناتوردشت نشان داد هنوز هم در یک چیز بسیار ماهر است و آن هم تعلیق است.

خردمندان می‌توانست جای دختر گمشده را در پایان اثر به ما نشان دهد و مخاطب را ناگهان غافلگیر کند اما از این کار پرهیز می‌کند و جای دختر و شخصیت دزد داستان را تا پایان قصه برای ما مبهم نگه نمی‌دارد. هیچکاک در یکی از نشست‌های خبری‌اش، کاری که خردمندان از آن بهره گرفته را اینطور توضیح می‌دهد: «فرض کنید یک بمب زیر یک میز است و در فیلم به مخاطب نمی‌گوییم، بمب زیر میز است و ناگهان بمب منفجر می‌شود. در این حالت انفجار بمب تنها 10 ثانیه مخاطب را غافلگیر می‌کند، اما می‌شود با نشان دادن بمب به مخاطب در ابتدای قصه و آگاه کردنش از وجود بمب در زیر میز یک فیلم ساخت.» آنچه هیچکاک شرح می‌دهد را خردمندان به خوبی پیاده می‌کند. او محلی که کودک در آن مخفی شده را به ما نشان می‌دهد و ما را منتظر پیدا شدنش می‌کند. این یعنی خردمندان تعلیق را می‌شناسد و می‌داند. غافلگیری پایان اثر نیست که مخاطب را با خود همراه می‌کند، بلکه فیلم در طی مسیر باید مخاطب را همراه خود بکشد و با تعلیق همراه کند. 

پرونده ویژهٔ فرهیختگان درباره «ناتور دشت» ساخته سیدمحمدرضا خردمندان  را در لینک‌های زیر بخوانید:

- باد ما را با خود خواهد بُرد
- خیره به انگشتر احمد پیران
- عملیات نجات انسانیت

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰