
امینی با «چشمبادومی» میخواهد یک فاصلهگذاری جدی با تمام کارگردانهایی کند که تا حالا با آنها کار کرده و حتی یک فاصله جدی با آثار خودش هم ایجاد کند. امینی با فیلم آخرش درست مانند شخصیت اصلی «لاتاری» عمل کرده و میخواهد، اسلحه به دست به جان شمایل خودش بیفتد و یک فیلمساز مولف خلق کند اما آیا این اتفاق میافتد؟
فیلم «چشم بادومی»؛ روایتی از نسل Z


تقریبا ۶ یا ۷ سال پیش وقتی خبرها گفتند «لاتاری» مهدویان قرار است اکران شود، سالنهای سینما منفجر شد. سوژهای که مهدویان دفاعمقدسیساز آن سالها ساخت، با کل کارنامه کاری او تفاوتی جدی داشت. سوژهای اجتماعی و بهشدت ملتهب. پشت این سوژه مردی قلمبهدست، خطبهخط ملات فیلم مهدویان را مینوشت. آن مرد جوان ابراهیم امینی بود. این حرف که صورتبندی سینمای مهدویان با ابراهیم امینی شکل گرفته اصلا بیراه نیست، اما همین اتصال مهدویان به امینی، او را پشت کارگردان پرسروصدای سینمای ایران قرار میداد. اوضاع قرار نبود اینطور بماند. امینی از سایه مهدویان خارج شد و با منیر قیدی و هادی حجازیفر هم کار کرد تا بگوید تنها نویسنده کارهای مهدویان نیست. با این حال امینی به نویسندگی راضی نشد و فجر چهلوسوم اولین اثرش را به خود دید. فیلمی که به کلی با آنچه از آثار امینی میشناختیم تفاوت داشت، اما چرا؟
قهرمان در داستانهای امینی همیشه مسئله بوده. قهرمانی که خلاف عرف رفتار میکند و بازی را به هم میزند، اما «چشمبادومی» به کل از این ماجرا مستثنی است. «چشمبادومی» قهرمانی که بزند زیر میز ندارد. دفاع مقدسی هم نیست. حتی امینی از روی دست مهدویان گرتهبرداری نکرده و خبری از دوربین روی دست در «چشمبادومی» نیست.
امینی با «چشمبادومی» میخواهد یک فاصلهگذاری جدی با تمام کارگردانهایی کند که تا حالا با آنها کار کرده و حتی یک فاصله جدی با آثار خودش هم ایجاد کند. امینی با فیلم آخرش درست مانند شخصیت اصلی «لاتاری» عمل کرده و میخواهد، اسلحه به دست به جان شمایل خودش بیفتد و یک فیلمساز مولف خلق کند اما آیا این اتفاق میافتد؟
اگر کمی بخواهیم در «چشمبادومی» امینی عمیق شویم، شباهتهایی میان این اثر و لاتاری پیداست. در لاتاری هم پدر منفعل است و نمیتواند کاری انجام دهد و به جایش هادی حجازیفر نقش بزرگتر را بر عهده میگیرند. کاراکترهای دختر «چشمبادومی» و «لاتاری» هر دو در یک سودای محال به سر میبرند، آرزویی که در صورت تحقق آنها را از جامعه خود جدا میکند. با این حال «لاتاری» و «چشمبادومی» نه فقط از نظر قصه بلکه از نظر راوی به کلی متفاوتند. با آنکه دوربین مهدویان در «لاتاری» ادعای راوی بودن و شخصیت پیدا کردن را در قصه دارد اما با این حال قهرمان داستان، هنوز هادی حجازیفر است، قهرمانی که روایت داستان از طرف او و ساعد سهیلی پیش میرود اما در فیلم امینی، دوربین نه با یک راوی بلکه با چند راوی برای ما قصه میگوید. قصهای که بر خلاف لاتاری نمیخواهد قهرمانی بسازد بلکه دغدغه طرح و حل یک مسئله اجتماعی را دارد. همین اتفاق باعث میشود فیلم «چشمبادومی» در زمره آثار تربیتی قرار بگیرد. اثری که به منظور پرداختن به یک سوژه نو سعی در توضیح داستانش در بستر فضای سینمای بلوغ دارد.
سینمای مرتبط با بلوغ و یا سینمای نوجوان بازه سنی 13 تا 17 در جهان بهعنوان سینمایی جاافتاده شناخته میشود، البته برخلاف ایران. در سینمای ما ساختن آثاری با موضوع نوجوان را همیشه با آثار کودک اشتباه گرفته و فیلمهای مرتبط با بلوغ عملا جدی گرفته نمیشود، این در حالی است که کمپانیهای بزرگ آمریکایی برای بازه سنی 13 تا 17 سال برنامهریزیهای مفصلی ترتیب دیدهاند. اینکه امینی به سراغ چنین سوژه بکر و تازهای، آن هم در اثر اولش میرود، نشان از شجاعت امینی دارد. شجاعتی که حتی در لحن قصهگویی امینی نیز نهفته است. او به سراغ کیپاپ و جنون نوجوانانه رفته و در همین نقطه است که امینی گیر میافتد.
پرونده ویژهٔ فرهیختگان درباره «چشم بادومی» ساخته به کارگردانی ابراهیم امینی و تهیهکنندگی سجاد نصراللهی را در لینکهای زیر بخوانید:
- علیمحمد حسامفر، نویسندهٔ «چشم بادومی» در گفتوگو با «فرهیختگان»: قصهٔ یک شیفتگی بیحدوحصر را روایت کردیم
- ابراهیم امینی، کارگردان «چشمبادومی» در گفتوگو با «فرهیختگان»:در نوجوانی، هوادار افراطی بودم
- شهرت شرقی؛ عمق راهبردی صنایع فرهنگی کرهای در ایران
- تجزیه هویت
- ایران گرفتار الیناسیون
- سوژهای در محاصره کلیشه
