چند وقتی است که بلاگرهایی با تصاویری از گذشتهٔ سختِ خودشان در ایران و شرایط خوبِ خودشان، پسا مهاجرت مانور میدهند!
اگر به لحظهٔ خوشبختی این بلاگرها در کلیپها یا تصاویرشان نگاه کنید یا در حال رقصیدن هستند، یا در یک فضای خیلی سرسبز، یا در یک رستوران مثلا لاکچری یا که در مهمانی و باشگاه بدنسازی؛ گویی کل زندگی همین چند حالت را دارد و هیچ مشکلی از صبح تا شب یا در کل هفته وجود ندارد.
این تصویر در امتداد همان «رویافروشی خام» است که بلاگرهای حوزه مهاجرت سعی دارند به مخاطب القاء کنند. اما در واقع این رویافروشی خیلی ساده لوحانه است؛ هرکس در هرجای دنیا و با هر شرایطی که باشد دارای بحرانهای خاص خود است.
برای مثال شما اگر زندگینامههایی، از چین گرفته تا آمریکا و اروپا، که اخیرا بعد از موج استارتاپها در جهان نوشته شده است را مطالعه کنید، در آنها تجربههای شکست و موفقیت شرکتها و افراد وجود دارد، حتی شرکتهایی که در حوزه خلیج فارس هستند. هیچکدام با اینکه شهروند آن کشورها هستند و دارای تخصص و سرمایهاند اینچنین زندگی نمیکنند که مدام در باشگاه و مهمانی و رستوران و تفریح باشند! هرکدام مشکلات به شدت زیادی دارند و چنین رویایی را هیچگاه ترسیم نمیکنند!
در واقع بلاگرهای مهاجرت نه تنها رویافروشی میکنند، بلکه به دروغ زندگی را در یک محدودهٔ تصاویر خاص تعریف میکنند! که این دروغ فقط مختص جامعه مخاطب ایرانی است و برای این طراحی شده که جامعه را با مقایسه وضع دروغین و واقعی به افسردگی دچار کند.
این یک نظر شخص است؛ به جای آنکه با آمار و ارقام بخواهیم ثابت کنیم زندگی آنجا آنگونه نیست، باید پرسش کرد اصلا مگر میشود زندگی فقط در خوشی سپری شود؟ اصلا آیا زندگی دائما در خوشی انسانی است؟ و اصلا این امکان پذیر است؟
اگر دنیا اینگونه بود قطعا افرادی مثل ترامپ که به دنبال بازگشت خوشبختی از طریق کنشهای پوپولیستی هستند امروز در قدرت نبودند.