معمای روز شصت‌ویکم در لبنان
هدف اصلی رژیم صهیونیستی، اشغال خاک است. تل‌آویو به‌راحتی می‌توانست با نظام سابق سوریه با مختصاتی که داشت، به توافق عادی‌سازی برسد اما مشکل آنجا بود که تل‌آویو چشم طمع به خاک این کشور داشت. صهیونیست‌ها ضمن آنکه جولان را در اشغال داشتند، می‌خواستند به اراضی دیگری در سوریه دست‌اندازی کرده و وسعت خود را گسترش دهند.
  • ۱۴۰۳-۱۱-۰۹ - ۱۲:۰۹
  • 00
معمای روز شصت‌ویکم در لبنان
اهداف صهیونیست‌ها در تمدید آتش‌بس
اهداف صهیونیست‌ها در تمدید آتش‌بس

فرهیختگان: صبح روز دوشنبه، هم‌زمان با فرا رسیدن مهلت 60 روزه رژیم صهیونیستی برای ترک خاک لبنان، عده‌ای از مردم جنوبی‌ترین و مرزی‌ترین روستا‌های لبنان، به خانه‌هایشان برگشتند. این بازگشت گروهی، واکنش مردم جنوب به ارتش اشغالگر بود که در بیانیه‌ای اعلام کرده بود پس از فرا رسیدن موعد، جنوب لبنان را کاملاً ترک نخواهد کرد.
صهیونیست‌ها می‌خواهند حضور خود در جنوب لبنان را یک بار دیگر تمدید کنند. مشکل اما تمدید نیست، بلکه انتظار می‌رود اگر مسئله «تمدید» باب شود، صهیونیست‌ها بار‌ها آن را به کار گیرند. مردم اما نمی‌خواهند این اتفاق بیفتد. مخاطب رفتار معنادار مردم روستا‌های جنوب علاوه بر ارتش صهیونیستی، نیرو‌های حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل) و ارتش لبنان نیز بودند. نیرو‌هایی که توسط واسطه‌گران آتش‌بس میان حزب‌الله و رژیم اشغالگر تأمین مالی می‌شوند و در خلال انتخابات رئیس‌جمهور لبنان و دیگر مواقف سیاسی، کارآمدی و حمایتشان از تمامیت ارضی لبنان تضمین شده بود.
بازگشت مردم جنوب لبنان به روستا‌هایشان موجب درگیری و رودررویی با ارتش اشغالگر شد. تا لحظه نگارش این سطور رژیم‌صهیونیستی بیش از 14 غیرنظامی معترض به اشغالگران را هدف قرار داده است. کشتار مجدد غیرنظامیان که زیر سایه انفعال ارتش لبنان -ضامن امنیت جنوب- انجام شد، پرسش‌های جدیدی را درباره راهکار‌های مهار ارتش اشغالگر در جنوب لبنان برانگیخته است. همچنین، تضمین‌های داده شده از سوی میانجی‌های این توافق آتش‌بس، همگی مورد تردید قرار گرفته است. مردم جنوب لبنان حالا بی اعتماد‌تر از پیش به وعده‌های میانجی‌گران توافق، از سوی دولت و ارتش رسمی لبنان انتظار واکنش قاطع برای اخراج اشغالگران از روستا‌هایشان را دارند.

1. تعداد
در منابع رسانه‌ای تعداد آوارگان لبنانی 1.5 میلیون نفر و تعداد آوارگان صهیونیست 60 هزار تا 200 هزار نفر عنوان شده‌اند که در خصوص صهیونیست‌ها، عدد 60 هزار نفر پرتکرار‌تر بوده است. این تفاوت عددی درباره تعداد آوارگان صهیونیست می‌تواند ناشی از چند مسئله باشد. نخست آنکه این تفاوت ممکن است بر اثر بروز اشتباه در تشخیص تعداد آوارگان با تعداد کسانی باشد که در معرض خطر قرار دارند. در این صورت تعداد ساکنان شمال سرزمین‌های اشغالی که شهرک‌هایشان در معرض خطر قرار داشته 200 هزار نفر، اما کسانی که آواره شده‌اند، 60 هزار نفر بوده‌اند.
دومین مسئله می‌تواند به پنهانکاری صهیونیست‌ها مربوط باشد، به ویژه آنکه تل‌آویو در خصوص کشته‌شدگان خود نیز تعداد زیادی از تلفات را کتمان کرده است. صهیونیست‌ها شاید برای کوچک‌سازی عدد، تنها جمعیت‌های آواره‌شده شهرک‌هایی را در آمار محاسبه کرده‌اند که دستور رسمی برای تخلیه آن‌ها وجود داشته است و عدد آواره‌شدگان در شهرک‌های عمقی‌تر را که به خواست خود منازلشان را ترک کرده‌اند، نادیده گرفته‌اند.
سومین مورد، احتمالاً در نظر گرفتن کل محدوده‌ای است که دارای آوارگان بوده است. در این سناریو، جمعیت این شهرک‌ها به 200 هزار نفر می‌رسد؛ اما احتمالاً نیمی از آن‌ها آواره شده‌اند و خیلی از ساکنان، ازجمله در شهرک‌هایی که فاصله بیشتری تا مرز داشته‌اند، در محل زندگی خود باقی مانده‌اند؛ اما جمعیت تمام محدوده به عنوان کل آوارگان در نظر گرفته شده است.
به لحاظ کمیت، آوارگان جنوب لبنان با توجه به شدت و گستره آتش رژیم صهیونیستی و همچنین ورود زمینی، 7 تا 25 برابر آوارگان شمال سرزمین‌های اشغالی بودند. اگر این مقیاس به نسبت جمعیت محاسبه شود، شکاف بیشتر از این اعداد خواهد شد، زیرا جمعیت لبنان دست‌کم نصف جمعیت رژیم صهیونیستی است.

2. زمان شکل‌گیری بحران
یک روز پس از آغاز جنگ طوفان الاقصی، مقاومت لبنان حملات خود به نوار مرزی شمال فلسطین اشغالی را شروع کرد. در ماه‌های ابتدایی، این شهرک‌نشینان صهیونیست بودند که در هراس از وقوع عملیاتی مشابه 7 اکتبر دست به تخلیه منازل خود زدند. در ادامه با استقرار نظامیان صهیونیست در منازل شهرک‌نشینان و کشیده شدن آتش مقاومت به این منازل، بر تعداد صهیونیست‌های آواره افزوده شد.
در مقابل با تشدید حملات رژیم به خطوط مرزی با لبنان، ساکنان برخی از روستا‌های لبنانی نیز مجبور به ترک منازل خود شدند. در دوره زد و خورد‌ها، تعداد آوارگان لبنانی بسیار کم بود. زمانی بحران آوارگان در لبنان شکل گرفت که زد و خورد‌های مرزی یکساله در اکتبر 2024 به جنگ تبدیل شد. از نظر زمانی، اگر اکتبر 2023 زمان شکل‌گیری بحران آوارگان در شمال فلسطین اشغالی درنظر گرفته شود، بحران مشابه در لبنان، یک سال بعد شکل گرفت.

3. منشأ شکل‌گیری
صهیونیست‌های ساکن در شهرک‌های شمالی سرزمین‌های اشغالی به شدت نگران تکرار سناریویی مشابه 7 اکتبر در مرز‌های سرزمین‌های اشغالی شمالی‌اند. عملیات 7 اکتبر بدون توجه به بازدارندگی در معنای معمول و سنتی‌اش رخ داد. پس از اجرای عملیات 7 اکتبر، غزه در برابر تهاجم صهیونیست‌ها بی‌دفاع بود، اما این مسئله باعث کنار گذاشتن عملیات از سوی فلسطینی‌ها نشده بود؛ مشکل ماجرا تقریباً این تصمیم‌گیری بود.
آشکار بود اگر ده‌ها هزار مبارز فلسطینی تصمیم به حمله بگیرند، قادر به عبور از برخی موانع خواهند بود، اما صهیونیست‌ها ضمن تقویت موانع امیدوار بودند بازدارندگیشان مانع از تصمیم فلسطینی‌ها شود. برخلاف انتظار، فلسطینی‌ها هم تصمیم به حمله گرفتند و هم به طور موفقیت‌آمیزی از موانع عبور کرده و مواضع «لشکر غزه» متعلق به صهیونیست‌ها را طی چند ساعت تصرف کردند.
بسیاری از ارتش‌ها و یا گروه‌های فرودولتی قادر به انجام تحرک نظامی ناگهانی و نفوذ چند کیلومتری به داخل خاک دشمن هستند، اما این‌گونه حملات به دلیل هراس از تبعات پسینی آن انجام نمی‌شود. با این حال در سرزمین‌های اشغالی دو موضوع است که احتمال این حملات را بیشتر ساخته است؛ نخستین مسئله ناچاری فلسطینی‌ها از تحرک، با وجود تبعات سنگین آن است. ساکنان غزه درحالی‌که قضیه فلسطین درحال تضعیف بود، برای حفظ موجودیت و آینده خود چاره‌ای جز انجام عملیات 7 اکتبر نداشتند.
دومین عامل به آسیب‌پذیری‌های ذاتی تل‌آویو باز می‌گردد. رژیم صهیونیستی علی‌رغم آنکه قدرت تهاجمی ویرانگری برای پاسخ دارد، می‌توان به از نفس افتادنش در لحظاتی خاص امیدوار بود. رژیم علی‌رغم تاب‌آوری‌اش، ویژگی‌هایی دارد که ضداستحکامند؛ وسعت اندک جغرافیایی، عدم تثبیت سرزمینی در همان محدوده اندک و جمع شدن ساکنانش از ده‌ها کشور بدون آنکه بخشی از آن‌ها زبان مشترکی داشته باشند، حکایت از شکنندگی رژیم دارند.
آنچه پیروزی فلسطینی‌ها و رسیدن عملیات 7 اکتبر به اهدافش عنوان می‌شود، بیشتر از همه ناظر به عامل دوم است. واقعه 7 اکتبر و جنگ درپی آن، به صهیونیست‌های ساکن در فلسطین اشغالی نشان داد امنیتی ندارند.

4. وضعیت کنونی
با وجود حصول آتش‌بس، احتمال از سرگیری درگیری‌ها و انجام حمله‌ای مشابه با 7 اکتبر از سوی لبنانی‌ها، از بازگشت شهرک‌نشینان به شمال سرزمین‌های اشغالی جلوگیری کرده است.
در مقابل، شکل‌گیری بحران آوارگان در لبنان به دوره یکساله زد و خورد‌ها مربوط نیست و به دوره دو ماهه جنگ باز می‌گردد. از این رو با پایان جنگ، لبنانی‌ها بازگشت را آغاز کرده و در بسیاری از مناطق تقریباً تکمیل پروژه بازگشت را تکمیل کردند. آنچه در این مسیر اختلال ایجاد کرده است، باقی ماندن صهیونیست‌ها در برخی از مناطق جنوب و حتی حضورشان در جریان آتش‌بس در مناطقی است که در حین جنگ نیز موفق به حضور در آن مناطق نشده بودند.
درصد بازگشت آوارگان لبنانی بیشتر از رژیم صهیونیستی بوده، اما باید به این نکته توجه کرد که تعداد آوارگان در سمت لبنان، از نظر کلی و نسبی چندین برابر صهیونیست‌هاست. به نظر می‌رسد همچنان ده‌ها هزار لبنانی در وضعیت آوارگی باقی مانده باشند و عدد در دو سمت تقریباً مشابه باشد.

5. حجم خسارت‌ها
سطح تخریب‌ها در جنوب لبنان بسیار بیشتر از شمال سرزمین‌های اشغالی است. این مسئله به دو عامل مربوط است؛ یکی رویکرد رژیم صهیونیستی در حمله به اماکن مدنی و شهروندان، درحالی‌که مقاومت لبنان در این خصوص محدودیت‌های زیادی را رعایت می‌کند و دیگری قدرت آتش بالاتر تل‌آویو. میزان خسارت‌ها در جنوب لبنان تا 8.5 میلیارد دلار تخمین‌زده می‌شود.
درحالی‌که هر جنگنده صهیونیست‌ها چندین تن مهمات را با دقت روی اهداف می‌ریخت، کلاهک راکت‌های پرتابی مقاومت لبنان تنها 10 یا 20 کیلوگرم بود که به شکل غیردقیق به سمت شهرک‌ها و یا تعمداً به حوالی آن‌ها پرتاب می‌شد. درنتیجه ویرانی همانند لبنان در شهرک‌های صهیونیست‌نشین ایجاد نشده است. در بخش لبنانی، تعدادی از روستا‌ها و منازل به طور کامل ویران شده‌اند، اما در شهرک‌های صهیونیست‌نشین، جز برخی منازل، اغلب آن‌ها فقط آسیب دیده‌اند. بیشتر این آسیب‌ها نیز مربوط به سقف خانه است که در اثر اصابت راکت‌ها اندکی تخریب شده‌اند.

6. کمک‌ها
هزینه‌های مربوط به آوارگان و کسانی که در اوایل جنگ به پناهگاه‌ها می‌رفتند، در اشکال مختلف توسط قدرت‌های حامی رژیم صهیونیستی مانند آلمان و انگلیس پرداخت می‌شد. در خصوص آوارگان سرزمین‌های اشغالی شمال، این افراد با دریافت کمک‌های دولتی در اماکن دولتی مانند مدارس و یا در هتل‌ها اسکان داده شدند. با طولانی شدن دوره، برخی از آوارگان منازلی در دیگر نقاط سرزمین‌های اشغالی اجاره کردند؛ هرچند اتکایشان همچنان بر کمک‌های دولتی قرار داشت.
لبنانی‌ها نیز در دوره‌ای که آواره شدند، توسط بخش‌های اجتماعی مقاومت و قدرت‌های حامی پشتیبانی می‌شدند. از 1.5 میلیون آواره لبنانی، 900 هزار تا یک میلیون نفر در داخل و چند صد هزار نفر نیز در سوریه ساکن شدند. در اتفاقی مشابه، در دو سمت لبنان و رژیم، سهم کمی از آوارگان که دارای توانمندی بودند، به طور کلی از منطقه خارج شدند. تعدادی از لبنانی‌ها به ایران یا ترکیه رفتند و صهیونیست‌ها نیز بیشتر راهی قبرس شدند. فارغ از کمک‌های حین جنگ، در دو سو، لبنانی‌ها و صهیونیست‌ها هزینه‌هایی برای آوارگان جهت بازسازی منازل درنظر گرفته‌اند.

7. برآیند نهایی
قطعاً هیچ فردی توقع نداشت در درگیری میان مقاومت لبنان که گروهی شبه‌نظامی است با ارتش رژیم صهیونیستی، ضرباتی هم‌تراز وارد شود اما بنا به دلایلی، برآیند کلی جنگ به زیان صهیونیست‌هاست.
این مسئله را باید با شاخص‌های خود سنجید. به نظر می‌رسد دو بحث موازنه نظامی و موازنه جمعیتی در این خصوص راهگشایند. در خصوص موازنه نظامی، مقاومت لبنان همچنان قادر به تکرار زد و خورد‌های مرزی یکساله و جنگ دوماهه است. به لحاظ جمعیتی نیز درحالی‌که اغلب ساکنان جنوب به منازل خود بازگشته‌اند، بر اساس برخی آمار‌های رسانه‌ای، همچنان 50 درصد صهیونیست‌ها از بازگشت خودداری کرده‌اند. از این رو موازنه جمعیتی در دو سمت، دو برابر به نفع لبنانی‌ها شده است.
برای فهم بهتر این موضوع می‌توان به تغییر موازنه جمعیتی در بخش دیگری از منطقه پرداخت. تا پیش از 7 اکتبر، 2 میلیون و 300 هزار صهیونیست در نوار غزه حضور داشتند، درحالی‌که در منطقه صهیونیست‌نشین غلاف غزه، 65 هزار صهیونیست ساکن بودند. در این وضعیت تعداد فلسطینی‌ها در غزه 35 برابر صهیونیست‌ها بود. هرچند در طول جنگ 47 هزار فلسطینی شهید شده و گفته می‌شود 10 هزار نفر دیگر نیز مفقودند، اما در همین مدت 60 هزار نفر در غزه متولد شده‌اند تا جمعیت فلسطینی‌ها ثابت بماند. در مقابل تخمین‌ زده می‌شود نیمی از شهرک‌نشینان صهیونیست به منطقه بازنگشته باشند. از این رو موازنه جمعیتی در منطقه غزه نیز دوبرابر به نفع فلسطینی‌ها شده است.
 
  اهداف رژیم صهیونیستی در تمدید آتش‌بس
با نزدیک شدن به پایان موعد 60 روزه برای تخلیه جنوب لبنان از سوی صهیونیست‌ها، آن‌ها اعلام کرده‌اند قصد دارند حضور خود در برخی مناطق را تا 30 روز دیگر تمدید کنند. این مسئله مورد قبول و پشتیبانی آمریکا نیز قرار گرفته است. در این بخش ابعاد مختلف آتش‌بس مورد توجه قرار گرفته‌اند.
1. وضعیت کلی خروج
صهیونیست‌ها بسیاری از مناطق را در جنوب تخلیه کرده و کنترل آن را به ارتش لبنان سپرده‌اند. این مناطق بیشتر در بخش‌های غربی و جنوب قرار دارند. با این حال آن‌ها برای ایجاد تزلزل در وضعیت جنوب و نامشخص شدن اوضاع، حضور خود در تعدادی از مواضعشان را حفظ کرده‌اند.
2. در کجا باقی می‌مانند؟
صهیونیست‌ها قصد دارند در بخش شرقی بمانند تا در اتصال با مناطق جدیداً اشغال شده در جنوب غرب سوریه، بر جنوب لبنان احاطه بیشتری پیدا کنند. صهیونیست‌ها امیدوارند بتوانند موقعیت محکمی را ایجاد کنند تا در آینده در مقابل تهدیدات از جانب خاک لبنان و سوریه ایمن‌تر باشند.
3. اهداف باقی ماندن؟
هدف اصلی رژیم صهیونیستی، اشغال خاک است. تل‌آویو به‌راحتی می‌توانست با نظام سابق سوریه با مختصاتی که داشت، به توافق عادی‌سازی برسد اما مشکل آنجا بود که تل‌آویو چشم طمع به خاک این کشور داشت. صهیونیست‌ها ضمن آنکه جولان را در اشغال داشتند، می‌خواستند به اراضی دیگری در سوریه دست‌اندازی کرده و وسعت خود را گسترش دهند. با این حال در فقره کنونی، تل‌آویو اهداف دیگری نیز دارد. رژیم صهیونیستی موقعیت مقاومت لبنان را ضعیف تشخیص داده است، از این رو در ابتدا با زیر پا گذاشتن آتش‌بس درصدد واکنش‌سنجی است تا بتواند با تعیین میزان قدرت مقاومت، کنش‌های آتی خود را برنامه‌ریزی کند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی می‌داند مقاومت با بافت مردمی، درهم‌تنیده است. از این رو بازگشت ساکنان جنوب به مناطق مرزی، معنایی جز تقویت مجدد مقاومت نخواهد داشت.
هدف مهم دیگر، ایجاد اختلاف میان مقاومت با دولت و ارتش لبنان است. صهیونیست‌ها قصد دارند با باقی ماندن در برخی مناطق، مقاومت را تحریک به پاسخ کنند تا در صورت وقوع حمله‌ای از جانب مقاومت، نقض آتش‌بس را به گردن آن‌ها انداخته و دست به آتشباری علیه خاک لبنان بزنند. در این صورت تل‌آویو امیدوار است دولت و ارتش لبنان، مقاومت این کشور را به دلیل بی‌صبری در برابر رژیم صهیونیستی شماتت کرده و در جامعه لبنان نیز جایگاه مقاومت نزول کند.

نظرات کاربران