


وقتی نام هیئت عزاداری به میان میآید، همه ما ذهنمان به سوی فضایی معنوی معطوف میشود که مداح یا واعظ، در رأس هیئت مشغول روضهخوانی و عزاداری است. جایی که چای روضه دارد و احتمالاً بعد از گریه برای حضرت اباعبدالله و سینهزنی، سهممان از مجلس اهل بیت را در دست میگیریم یا بر سرسفره خاندانشان در همان فضای هیئت مینشینیم.
تکیه آقامرتضیعلی اما چندسالی است که تمام تصورمان از هیئت را برهمزده و به دنبال آن مؤسس هیئت یعنی«عبدالرضا هلالی» درحال بازتعریف از حضور یک مداح در جامعه است. هیئتالرضا یا همان تکیهگاه آقامرتضیعلی درکنار یک فضا و مکان معنوی، حالا ملجاء و پناهگاه دردمندان منطقه هرندی تهران است و عبدالرضا هلالی یا بهقول خود مردم منطقه هرندی «آقارضا» فقط یک مداح یا واعظ نیست، بلکه کسی است که برای مشکلات مردم هرندی گوش است و هرچه از نام و اعتبار ذکر اهل بیت کسب کرده، همه را جمع کرده و برای گرهگشایی از مردم منطقه هرندی به میدان آورده است.
وقتی از او پرسیدم چه شد که تکیهگاه آقامرتضیعلی و عبدالرضا هلالی در محله هرندی شبی 500 غذا پخت میکنند و آدمها از جنوبیترین نقطه تهران هم خودشان را به اینجا میرسانند، گفت: «همهچیز از یک مرغ بریانی شروع شد. چیزی که من در کودکی حسرتش را داشتم اما پولش را نداشتیم. بزرگ شدم و پولش که جور شد، دیدم دندانش را ندارم. تصمیم گرفتم که این مرغ را با آدمهای دیگر شریک شوم تا کسی حسرت به دل نماند.»
پناهگاه آقامرتضیعلی
کار تکیهگاه آقامرتضیعلی با اطعام و پخت غذا آغاز شده بود. رفتهرفته وقتی میبینند کارتنخوابهای منطقه شوش هم بر سرسفره اطعام شام تکیهگاه میآیند، نیاز به ساخت حمام در آنجا احساس شده است. حمامهای تکیهگاه را میسازند و بهدنبال آن برای کارتنخوابها حتی آرایشگر میآورند.
هلالی تعریف کرد وقتی مشکل حمام حل شد، بعضی از معتادها سراغش آمدند و دندانهای خرابشان را نشانش دادند یا با این دهان و دندان، توانایی لذت از شام تکیهگاه را ندارند. بهدنبال این اوضاع، در همان فضای تکیهگاه یک کلینیک دندانپزشکی رایگان هم احداث شد تا مردم منطقه هم از خدمات رایگانش استفاده کنند.
فضای اطراف تکیهگاه به دلیل وجود کارتنخوابها در پارک کنار تکیهگاه ناامن بود. با همکاری شهرداری و هیئتیهای تکیهگاه، دور پارک دیوار کشیده شد و امنیت نیز به پارک منطقه بازگشت. هلالی با کمک مردم، ساختمان روبهروی تکیهگاه را اجاره کرد و با بازسازی آن بهدنبال ایجاد یک درمانگاه بود.
هنوز البته کارهای درمانگاه کامل نشده و درمانگاه تکیهگاه به پزشکان مشتاق خدمت به مردم منطقه نیاز دارد. هلالی در تمام آن مدت بهدنبال این بود که برای تکیهگاه و منطقه یک شهید گمنام بیاورد اما مانعتراشیهای زیادی اتفاق افتاد، درنهایت اما شهید گمنام هم به منطقه میآید و برای میهمان شهیدش یک گلزار بنا میکند. شهید میزبان یک عروس و داماد میشود و همین ماجرا هم سرآغاز کلنگزنی یک تالار عروسی در آن منطقه میشود.
البته خدمات تکیهگاه به همینجا ختم نشده است؛ هیئتیهای تکیهگاه، حتی به کمک شهرداری منطقه رفتند و ساختمان مخروبهای را که هر آن ممکن بود حادثه بیافریند برای شهرداری تبدیل به پارکینگ کرد. هلالی گفت بین تمام این کارها اما احساس کرد چیزی کم است. کارهای تکیهگاه و خدمات این سالها را مرور کرده، متوجه این میشود که این کارها وقتی به سرانجام میرسد که با توزیع و فروش مواد مخدر مقابله شود. بهسراغ پلیس مبارزه با مواد مخدر که میرود، درنهایت به این نتیجه میرسند که ساخت ساختمان پلیس مبارزه با مواد مخدر هم بهعهده تکیهگاه باشد و تأمین نیروها با خود پلیس. اسکلت ساختمان بنا شده و حالا ادامه کار، بستگی به پای کار آمدن مردم و خیرین دارد.
تکیهگاه آقامرتضیعلی البته کارهای ناتمام دیگری هم دارد. هیئتیهای دغدغهمند، یک مرکز دخترانه و یک مرکز پسرانه نگهداری از کودکان بدسرپرست را نیز در دست ساخت دارند و با همکاری شهردار سابق منطقه12 نیز درحال ایجاد یک کمپ ترک اعتیادند. در این میان کلاسهای قرآن و سایر فعالیتهای فرهنگی مانند اکران فیلم برای کودکان و نوجوانان به دست کاربلدهای فرهنگی درحال انجام است.
تکیهگاه آقامرتضیعلی با شکل فعالیت و خدماتی که ارائه میدهد به یک پناهگاه در منطقه هرندی تبدیل شده است. کسی که گرسنه است، مردی که بهخاطر مصرف مواد مخدر تمام زندگیاش را از دست داده، پدری که فشار روزگار کمرش را خم کرده، مادری که شرم دارد بگوید تنش پر از بیماری و مریضی است و فرزندی که بهخاطر بیپولی و نداری خانواده، ترس دارد بگوید به اقتضای سن و سالش، دلش یک تفریح نوجوانانه میخواهد؛ همه سراغ تکیهگاه آقامرتضیعلی میروند.
در خانه امام حسین(ع) روی همه باز است
«من با این کارها حالم خیلی خوب است. احساس میکنم در مداحی بالغتر شدهام. مداحی کردن بسیار خوب است. مدح و مناقب اهل بیت گفتن خیلی خوب است، اما آرزوی من این است و از خدا میخواهم که لذت این اتفاق را به افرادی که توانایی این کار را دارند و شاید در این جهت حرکت نمیکنند را به آنها بچشاند.» هلالی در ادامه گفتوگو افزود: «خوشحالم در منطقهای آمدم که بخش عظیمی از مستمعین من ریخت. عده زیادی نیامدند اما معتقدم این کار برکت دارد و مردم زیادی از کارهای امروز تکیهگاه، بهرهمند میشوند.»
هلالی توضیح داد تکیهگاه 800 خانواده را تحت سرپرستی دارد و 2 ماه یکبار یا با توجه به نیازشان، هزینه آنها را برای معاینات پزشکی به عهده میگیرند. هلالی اما نگاه متفاوتی درباره ترک اعتیاد و کمپ دارد. او تعریف میکند: «روزهای اول، یک آقایی بود که شبها برای شام میآمد تکیهگاه.
یک شب من خوشحال و شاد بالای سرش رفتم و گفتم که سلام آقا! دوست داری ترک کنی؟ نگاهی به من کرد و گفت: «گمشو بابا!» بداخلاق بود اما من همیشه با روی گشاده به او غذایش را میدادم. چند وقت بعد که با هم آشنا شدیم، دوباره بالای سرش رفتم و همان سؤال را پرسیدم. یکباره گفت: «به نام خدا! خب آقا رضا، ترک کردم. بعدش چه؟ بعد قرار است چه کنم؟» دیدم بیجا نمیگوید. این آدم ناامید است. باید اول جهانش را تغییر داد. باید از خانواده مطمئنش کرد که زمان ترک، تنها نمیماند.
متأسفانه در کمپها شبیه به زندان، به معتادان در حال ترک، لباس متحدالشکل میدهند. بیهیچ ایدهای در فضای بصری کمپ نگهشان میدارند. بیهیچ توانمندی هم رهایشان میکنند. تمام اینها میتواند تغییر کند. من میخواهم نشان دهم اگر بخواهیم، میتوانیم شکل تازهای از کاهش آسیب یک منطقه را پیش برد.»
هلالی در خلال گفتوگو سر درد و دل را هم باز میکند. برخی نهادها به جای کمک در کاهش آسیب اجتماعی، بولتنهای داخلی و فیک میسازند و در آنها عنوان میکنند که تکیهگاه آقا مرتضیعلی به دنبال گداپروری است. یک روز آمدند در تکیهگاه و گفتند دوستداری در خانهات گدا و معتاد جمع شود؟ من هم گفتم من که در نیاوران تکیهگاه نزدم. در این محله، پیش از فعالیت تکیهگاه؛ اکیپهای مختلط در کنار هم مواد مخدر مصرف میکردند. از این بدتر که نداریم.
بخشی از اینها که کمپ نمیروند، وقتی گرسنهشان میشود، لاستیک ماشین را باز میکنند یا شیشهاش را میشکنند. رسالت من در اینجا حسینیه است. من کسی را نمیگیرم و نمیبندم. کاری ندارم که چه کاره است. سر سفره امام حسین، مسیحی و کلیمی هم در این منطقه میآیند. من نمیتوانم به اینها بگویم که چرا به خانه امام حسین آمدی؟ در خانه امام حسین روی همه باز است.
با تمام این کارها اما عبدالرضا هلالی همچنان دلش نمیخواهد نامش مطرح شود. همچنان دوست دارد در سکوت و به دور از دوربین و فضای مجازی، به مردم منطقه هرندی خدمت کند. هلالی میگوید بارها شده است که کادوهای تولدش را خرج آزادسازی زندانیها کند. یا اینکه چندباری، هزینه روضهخوانیاش را جهیزیه برای نوعروسان منطقه هرندی خواسته است. اما باز هم برخیها یکبار نشده، نام هلالی یا تکیهگاه را برای این خدمت به خلق خدا به نیکی بیاورند. خود هلالی گفت: «انتظار همکاری و همیاری ندارم. میشنوم که میگویند هلالی، حنجرهاش را خرج حضرت اباعبدالله نمیکند!»
باور هلالی این است که تکیهگاه آقا مرتضیعلی، بسته به نام او یا حضورش نیست. البته که این حرفش نیز حرف بیراهی نیست. کار خیر و تلاش برای کاهش آسیب اجتماعی آن هم در منطقهای مانند هرندی، بسته به یک نفر نیست و همت یک جمع را میخواهد. جمعی که یک شب دور هم برای حضرت اباعبدالله اشک میریزند و یک شب از حب حضرت امیر لبریزند. حالا دور هم جمع شدند تا با نام تکیهگاه آقا مرتضیعلی، به مردم خدمت کنند و تمام ماجرا همین است.
گزارش کامل زینب مرزوقی، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.
ویدئوی مرتبط با این گزارش را نیز اینجا ببینید
