

رئیسجمهور در دومین روز سفرش به خوزستان و در جریان بازدیدی که از طرح احداث یک مدرسه در منطقه اهواز داشت، لباس کارگری پوشید و در اقدامی نمادین، خشت اول یک مدرسه در پردیس اهواز را بنا گذاشت. این اقدام رئیسجمهور واکنشهای زیادی به همراه داشت و برخی نیز این اقدام رئیسجمهور را نقد کردند تا مشخص شود در این روزهای سخت، دولت چهاردهم همچنان از فقدان یک بدنه وفادار و ایدئولوژیک رنج میبرد. «فرهیختگان» اخیرا به همین بهانه در دو مطلب به این موضوع پرداخته است:
دولت هنوز از نبود بدنه ایدئولوژیک رنج میبرد
نکته عجیب ماجرا در اقدام اخیر پزشکیان آن است که بخش زیادی از منتقدان را بدنه اصلاحطلبی تشکیل میدادند، بدنهای که حداقل انتظار از آنها آن است که در مواقعی که اقدامات مثبتی از جانب رئیسجمهور انجام میشود، از آنها حمایت کنند. بخشی از اصلاحطلبان اما این رفتار رئیسجمهور را ادامه تفکر محمود احمدینژاد میدانند و به این خاطر آن را نقد میکنند. برخی هم معتقدند در میانه بحران اقتصادی و گرانی دلار و بحران ارزی، این اقدامات حتی به عنوان مسکّن هم برای افکار عمومی عمل نمیکند. فارغ از اینکه اقدام رئیسجمهور اثری مثبت یا منفی در میان افکار عمومی میگذارد یا اینکه اساساً اثری میگذارد یا خیر، اما اشتباه محاسباتی برخی از منتقدان را باید آنجایی جستوجو کرد که آنها به دنبال آن هستند که تصویری از مسعود پزشکیان ببینند که میخواهند.
دولت همچنان از یک مشکل ریشهای رنج میبرد. دولت چهاردهم، برخلاف آنکه حمایت جبهه اصلاحات و چهرههای اصلاحطلبی را به همراه داشت، اما فاقد یک بدنه ایدئولوژیک حامی خود است که از سیاستها و رفتارهایی که انجام میدهد، حمایت کند. بدنهای که در روزهای انتخاباتی برای پیروزی مسعود پزشکیان گام برمیداشتند، در میانه هر بحرانی که دامن دولت را میگیرد، ترجیح میدهند برای اینکه هزینه اقدامات دولت را نپذیرند، به جای حمایت از آنها انتقاد کنند.
تشخیص اشتباه آنها از طرفداری بیچون و چرا و مطالبهگری باعث شده حامیان دیروز دولت حال تبدیل به ابزارهای فشاری برای دولت شوند که به دردسرهای دولت اضافه میکنند و از همه مهمتر آنکه دولت را تنها و بدون حامی در میان انتقادات رها میکنند. این اقدام باعث کاهش توان دولت در مواجهه با انتقادات میشود.
علت بالا گرفتن انتقادات بعد از اقدام رئیسجمهور را نیز میتوان در فقدان این بدنه ایدئولوژیک جستوجو کرد. زمانی که دولت از همراهی اجتماعی بدنهای از جامعه و نخبگان به اصطلاح «پای کار» محروم باشد، تا اقدامات مثبت را به چشم مردم جامعه بیاورد، صدای منتقدان بلندتر شنیده میشود و در میان این همهمه، اقدامات مثبت نیز دیده نمیشوند و کمرنگ جلوه میکنند. در فقدان این بدنه ایدئولوژیک، کوچکترین اقدام یا مشکلی تبدیل به بحرانی بزرگ برای دولت میشود و فشار را بر دولت افزایش میدهد و او را با جمع زیادی از منتقدان و بهانهجویان مواجه میکند که توان مواجهه با آن را ندارد.
فقدان بدنه پای کار؛ پاشنه آشیل دولت؟
زمانی که دولتها در میانه یک بحران و مدیریت چالش قرار دارند، پای کار بودن بدنه حامی و تلاش برای برداشتن فشار از روی دولت میتواند در تقویت دولت اثرگذار باشد. حضور این بدنه حامی در دولت چهاردهم اما چندان پررنگ دیده نمیشود. اگر نگاهی به محتواهای مجازی که در حمایت از دولت منتشر میشود، بیندازیم، عموم محتواهایی که در راستای حمایت از دولت منتشر میشود، از جانب بدنه حامی صورت میگیرد که در ساختار دولت حضور دارند و اصطلاحاً بدنه کارمندی حامی دولت هستند. اما شاید در چند ماه اخیر چیزی تحت عنوان بدنه اجتماعی حامی دولت، کمتر به چشم آمده است.
نبود این بدنه حامی، چالش اصلی اصلاحطلبان است. این بدنه در طول ۳۰ سال گذشته ریزش کرده و در سایه بیتوجهی به ترمیم، حالا در نقطه اوج بحران فقدان این بدنه قرار دارد. در ادوار گذشته این موضوع به چشم میآمد که بدنهای که از آن با عنوان حامی اصلاحطلب پای صندوقهای رأی حاضر میشد، بیش از حمایت، خواهان مطالبه و امتیاز بود و حضورش را هم در انتخابات و رأی دوباره را مشروط به دریافت آن امتیاز میکرد و در صورت عدم تحقق، گزینه تحریم صندوق را روی میز میگذاشت و زیر میز حمایت میزد و این به آن معنی بود که چیزی تحت عنوان بدنه حامی و به اصطلاح پای کار، پاشنه آشیل اصلاحطلبان است.
حالا به نظر میرسد دولت چهاردهم در نقطه اوج فقدان این بدنه حامی قرار دارد. در میانه تصمیمات و سیاستهای دولت، خبری از حمایت یا حتی مخالفت با مواضع دولت دیده نمیشود و گویی تنها در انتخاباتها و پای صندوقهای رأی حضور پیدا کردند. حالا کمتر کنشی از آنها دیده میشود. اگر رفتار کاربران را در فضای مجازی محل قضاوت قرار دهیم، میتوان گفت بیش از آنکه حمایت کنند، همچنان از دولت انتقاد میکنند و عموماً وقتی پای چالشی برای دولت مثل ناترازی انرژی در میان است، از حامی به منتقد تبدیل میشوند.
این موضوع در تضعیف دولت و کاهش توان او در مواجهه با بحرانها مشخصاً اثرگذار است. اصل ماجرا این است که دولت بدنه ایدئولوژیک حامی ندارد و این فقدان بدنه حامی، توان دولت را در مواجهه با تصمیماتی که چالشبرانگیز است، تحت تأثیر قرار میدهد.