تراژدی بود یا کمدی؟
دونالد ترامپ که چهار سال پیش با جنجال و ادعاهای تقلب از کاخ سفید بیرون رانده شده بود، اکنون به یکی از غیرعادی‌ترین بازگشت‌ها در تاریخ سیاسی آمریکا دست یافته است. رئیس‌جمهور پیشین که هوادارانش در ۶ ژانویه کنگره را به آشوب کشاندند و خودش نیز با پرونده‌های قضایی مواجه بود، اکنون با تیمی بازسازی‌شده و رویکردی جدید به میدان بازگشته است.
  • ۱۴۰۳-۱۱-۰۳ - ۱۰:۱۱
  • 00
تراژدی بود یا کمدی؟
فرامتن سخنرانی‌ ترامپ در مراسم تحلیف
فرامتن سخنرانی‌ ترامپ در مراسم تحلیف
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، یکی از غیرمعمول‌ترین اتفاقات در دنیای سیاست است. او به گونه‌ای از کاخ سفید بیرون رانده شد که گمان نمی‌رفت یارای بازگشت داشته باشد. در این بخش به بررسی سخنرانی ترامپ و گفته‌های او پس از مراسم تحلیف پرداخته شده است.  

1. هویت در نگاه ترامپ پررنگ‌تر شده  
سخنان ترامپ هویتی و انگیزشی است. شعاری مانند «اول آمریکا»، تأکید بر بازگشت شکوه آمریکا، تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا و یا صحبت از الحاق گرینلند و کانادا بر همین مبناست. نمی‌توان تلاش برای الحاق گرینلند و کانادا را نادیده گرفت، اما بخشی از هدف مطرح کردن آن، اهداف هویتی است؛ چه اینکه بزرگ‌ترین اقدام ترامپ برای اخراج مهاجران غیرقانونی نیز اقدامی هویتی به حساب می‌رود.  
تقویت هویت گاهی با تحقیر و تضعیف دیگر هویت‌ها رخ می‌دهد؛ تحقیر هویت کانادایی‌ها با فرماندار خواندن نخست‌وزیر این کشور، یک فروکاست هویتی در محیط پیرامونی به حساب می‌آید.  
همچنین این ادعا که مهاجران از بیمارستان‌های روانی کشورهایشان گریخته‌اند، اقدامی دیگر در راستای تضعیف هویتی دیگران است.  

2. ضعف جدی اقتصادی  
ترامپ می‌گوید به عربستان گفته باید کالا و فراورده‌های تولیدی آمریکا را خریداری کند. ترامپ در حوزه اقتصادی بر روی دو مسئله بسیار حساس است. یک موضوع وجود مشکل و موضوع دیگر عمق آن را آشکار می‌سازد.  
ترامپ بر روی کسری موازنه تجاری حساس است و نمی‌خواهد واردات آمریکا از کشوری نسبت به صادرات آمریکا به آن کشور بیشتر باشد. او همچنین خواهان توقف و یا کاهش شدید میزان کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم آمریکا به کشورهای دیگر است؛ رئیس‌جمهور آمریکا از همین رو مخالف ارائه کمک‌ها به اوکراین است و گفته می‌شود به همسر نتانیاهو گفته‌ نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی باید ۲۰ میلیارد دلار کمک بایدن به تل‌آویو را به واشنگتن بازگرداند.
اگر آمریکا به نسبت نیازهایش دارایی‌های قابل توجهی داشت، دلیلی برای خساست ترامپ در خصوص ارائه کمک به متحدان این کشور وجود نداشت، زیرا کمک‌ها به نفوذ جهانی واشنگتن کمک می‌کنند. پس خساست در خصوص کمک‌های مالی و طمع‌ورزی در تجارت خارجی، حکایت از بروز مشکل در آمریکا دارد. باید توجه داشت واشنگتن در کسری موازنه تجاری چندان زیان نمی‌کند، زیرا این کسری نه بر اثر زرنگی کشورهای صادرکننده به آمریکا، بلکه به دلیل سوءاستفاده واشنگتن ایجاد شده است. دلار ارز جهان شمولی است که همه کشورها برای تجارت باید به آن دسترسی داشته باشند.
دولت آمریکا بدون دردسر سالیانه مبالغ قابل توجهی پول بدون پشتوانه چاپ می‌کند که ارزش آن به تریلیون‌ها دلار می‌رسد. بخش مهمی از این مبالغ صرف واردات و افزایش رفاه در داخل آمریکا می‌شود؛ در حالی که کشورهای جهان با یکدیگر برای صادرات به آمریکا و دریافت این دلارها با یکدیگر رقابت می‌کنند.  به عبارتی دیگر، آمریکا با خلق پول، بدون آنکه زحمتی کشیده باشد، از کشورهای جهان واردات می‌کند. این مسئله که آمریکا با وجود چاپ دلار بدون پشتوانه و واردات بدون هزینه و بی‌رویه، خواهان تراز تجاری شده است، حکایت از عمق وسیع مشکلات اقتصادی آمریکا دارد.  

3. خستگی در جبهه داخلی آمریکا  
«سال‌های اخیر، دولتی فاسد از قدرت خود برای استخراج ثروت از شهروندان آمریکا استفاده کرده است. دولت کنونی حتی نمی‌تواند از پس بحران‌های داخلی برآید و در حال ورود به بحران‌های خارجی گسترده است. آمریکا به بهشت مجرمان تبدیل شده که غیرقانونی وارد کشور شده‌اند. دولتی داشتیم که حمایت نامحدود به کشورهای خارجی ارائه می‌کرد اما از آمریکا حفاظت نکرد.»  
خط و ربط دادن مشکلات داخلی آمریکا به تحرکات خارجی این کشور تلاشی برای جلب توجه افکار عمومی داخل است. این مسئله نشان می‌دهد خستگی جبهه داخلی آمریکا از تحرکات بین‌المللی کشورشان بیش از اندازه بالاست.  
تا پیش از این، جنگ در افغانستان و عراق نماد خستگی جبهه داخلی آمریکا دانسته می‌شدند، اما این دو جنگ تقریباً پایان یافته‌اند؛ پس دلیل تداوم این خستگی چیست؟  
فعالیت‌های کنونی آمریکا در جهان، هیچ‌گاه قابل مقایسه با فتوحات افغانستان و عراق نیستند. اگر این دو جنگ باعث فرسودگی جامعه آمریکا شد، قابل درک بود، اما تداوم فرسودگی جامعه این کشور در شرایط کنونی به شکل ملموسی قابل درک نیست.  
احتمال می‌رود دلیل تداوم این فرسودگی نه جنگ‌های آمریکا، بلکه احتمال بروز وضعیتی شبیه به جنگ افغانستان و عراق است که روان مردم آمریکا را فرسوده می‌کند. امروزه جنگ افغانستان و عراق وجود ندارد، اما هر لحظه امکان دارد اتفاقی در غرب آسیا، آمریکا را به جنگی دیگر بکشاند.  تأکیدات مداوم ترامپ مبنی بر اینکه وارد هیچ جنگی نخواهد شد، تلاشی برای جلوگیری از ادامه چنین فرسایشی روانی است.  

4. نفوذ ایستا  
ترامپ به دنبال «نفوذ ایستا» در جهان است. آمریکا در اوایل شکوفایی‌اش و چین کنونی نمونه‌هایی از نفوذ ایستا در جهان‌اند. آمریکا در آن برهه در حال تقویت قدرت خود بود و به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان تبدیل شده بود، اما حضور جهانی اندکی داشت. در جنگ جهانی اول، آمریکا در سال سوم وارد جنگ شد و بیشتر از دو سال در جنگ نبود.
واشنگتن علی‌رغم پیروزی در جنگ جهانی اول، همچنان از حضور جهانی احتراز می‌کرد؛ آمریکا حتی وارد جامعه ملل و ساختارهایی که بر اساس پیشنهاد وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور وقت این کشور تأسیس شدند، هم نشد. در جنگ جهانی دوم نیز واشنگتن با حمله ژاپن به پرل هاربر مستقیماً به داخل جنگ کشیده شد.  
رشد آمریکا پیش از جنگ جهانی اول، ورود دیرهنگام به جنگ جهانی اول، خودداری از گسترش جهانی پس از پیروزی در این جنگ و همچنین حضور دیرهنگام و ناگزیر در جنگ جهانی دوم، دوران «نفوذ ایستا» بودند.  
چین امروزه این نفوذ را تجربه می‌کند.
پکن در هیچ کجای جهان نفوذ نظامی قابل توجهی ندارد، اما از نظر اقتصادی موفق به بسط قدرت خود در عرصه جهانی شده است. حتی نفوذ نظامی چین نیز در پوشش اقتصاد پیگیری می‌شود. چینی‌ها در قالب روابط تجاری تسلیحات خود را صادر کرده و متحدانشان را تقویت می‌کنند. آن‌ها همچنین با خریداری و تجهیز بنادر تجاری، آن را برای استفاده‌های نظامی آتی تجهیز می‌کنند.  
چین با این نوع از نفوذ‌ هم دچار غفلت نشده و هم از همین امروز که نیازی نیست، برای خود جهت گسترش نظامی در جهان هزینه نمی‌تراشد. پایگاه‌های دریایی چین در جهان آماده‌اند و با تجارت در حال درآمدزایی در حالی که یک نفوذ غیرایستا، تبدیل آن به پایگاه‌های نظامی و اعمال قدرت را تجویز می‌کند.  

5. معنا و تبعات پروپراگماتیست شدن ترامپ  
ترامپ در دولت اول خود شدیداً پراگماتیست بود اما کاری از پیش نبرد. او دریافت باید برای پیشبرد برنامه‌های خود پروپراگماتیست شود. از این رو، اگر ترامپ در دور اول خود به دنبال ۶ میلیارد دلار برای دیوارکشی در مرز با مکزیک بود تا ورود مهاجران غیرقانونی را متوقف کند، او امروز ۳۰۰ میلیارد دلار برای اخراج ۱۲ میلیون مهاجر غیرقانونی می‌خواهد.  
پروپراگماتیست شدن ترامپ تبعات خود را دارد. به عبارتی دیگر، بسیاری از اقدامات او رادیکال تلقی شده و ضمن بروز فراورده‌های ناخوشایند، تبعاتی نیز خواهند داشت. اخراج میلیون‌ها مهاجر، باعث خواهد شد تا آمریکا کشوری مهاجرستیز و نژادپرست به تصویر کشیده شود که این مسئله یکی از فراورده‌های ناخوشایند سیاست‌های ترامپ است. تبعات این مسئله می‌تواند به کاهش میل نخبگان آسیایی، آفریقایی و لاتین برای مهاجرت به آمریکا منجر شود.  

6. جنگ یا اقتصاد؟  
آمریکا درپی جنگ‌های ویرانگری که در جهان به راه انداخته، زیان‌های قابل توجهی مالی دیده است بدون آنکه این هزینه‌ها واقعاً به دستاوردهای قابل توجهی منجر شود. هزینه‌های آمریکا در جنگ‌های غرب آسیا تحولات شگرفی آفریده، اما در اینکه این تحولات تا چه اندازه برای آمریکا مفید بوده‌اند، تردیدهای بزرگی وجود دارد.  
او در بخشی از سخنرانی دوره تحلیف خود گفته است: «ما موفقیت خود را نه تنها با نبردهایی که برنده می‌شویم، بلکه با جنگ‌هایی که به پایان می‌رسانیم و مهم‌تر از آن جنگ‌هایی که هرگز وارد آن نمی‌شویم، می‌سنجیم. ارتش ما تنها یک وظیفه خواهد داشت و آن هم شکست دادن دشمنان خواهد بود.»  
بر اساس این سخنان، آمریکا هنوز نمی‌خواهد از قدرت نظامی دست بکشد، بلکه آن را در حالت فشرده شده و کپسولی پیگیری خواهد کرد. به عبارتی دیگر، ارتش آمریکا همان‌گونه که ترامپ گفته، «باید دشمنان را شکست دهد»، اما روی دیگر این سخن آن است که نه با جنگ. اگر دولتی نخواهد وارد جنگ شود، باید طی دوره‌هایی از زد و خورد سنگین، با استفاده از تسلیحات پیشرفته، دشمن را تسلیم کند.  
در این نوع اقدام نشان دادن جسارت و خشونت و علاوه بر آن استفاده از تسلیحات پیشرفته مهم است.

گزارش کامل سیدمهدی طالبی، پژوهشگر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰