


پردۀ اول
پاییز سال گذشته بود و دو، سههفتهای بعد از عملیات طوفان الاقصی. پشت فرمان بودم و مشغول رانندگی به سمت شبکه که تلفن همراهم زنگ خورد. از دفتر یکی از مسئولان نظامی بود که به سبب فعالیتهای جستهوگریختۀ چند سال اخیر در این حوزه، شناختی دورادور از من داشت. «به افق فلسطین» چند شبی بود که روی آنتن تلویزیون میرفت.
به دعوت مهدی عرفاتی، سردبیر برنامه عضو اتاق فکر و شورای سردبیری برنامه شده بودم. در مراحل پیشتولید، ایدهای مطرح کردم که مطلوب او و محمدرضای شهیدیفرِ تهیهکننده افتاد. به قاعدۀ اینکه خودت ایدهاش را دادی و لاجرم خودت هم باید اجرایش کنی، کنار همۀ کارهای دیگر، کل فرایند تبدیل ایده به محصول، از انتخاب موضوع گرفته تا آمادهکردن محتوا و حتی اجرای تلویزیونی زندۀ هر شبش هم افتاد گردن خودم.
حالا در مسیر رفتن به شبکه بودم و توی ذهن داشتم دنبال سوژه میگشتم که تلفنم زنگخورده و اطلاع دادند که مسئول فوقالذکر میخواهد با شما صحبت کند. مسئول محترم بعد از تشکر از فعالیتهایی که آن روزها دربارۀ مسائل مرتبط با مقاومت داشتم، سر آخر گفت مطالبی که در این چند شب دربارۀ حماس و مقاومت روی آنتن زندۀ تلویزیون گفتهای قدری حساسیت فرماندهان نظامی را برانگیخته و خلاصه گوشی را دستم داد که قدری آرامتر حرکت کنم و غیرمصداقیتر صحبت کنم و اینقدر روی واقعیات بندبازی نکنم. بنده خدا احتمالاً خبر نداشت که همین آیتمی که حساسیت بعضی عزیزان را برانگیخته از سوی یکی از مسئولان کف میدانِ نیروی قدس تقدیر شده، آنقدر که حاضر شده بود برای ارتقای کیفیت کار اطلاعات بیشتری در اختیارم بگذارد. حبّذا به این فهم رسانهای فرماندۀ کف میدان!
پردۀ دوم
درست یک سال بعد، این بار در پاییز 1403 و در یک سالگی طوفان الاقصی دوباره تلفن همراهم زنگ خورد. سردبیر یکی از برنامههای تلویزیونی بود که دعوت کرد برای صحبت دربارۀ مقاومت به برنامهاش بروم. رفتم و نیم ساعتی از توان نظامی رژیم گفتم. بهت را توی صورت مجری برنامه میدیدم. تهش در آمدم حالا شما که اینجا مبهوت تجهیزات و توان دشمن عبری شدهاید، ببینید رزمندگان مقاومت - چه نیروهای حماس در غزه، چه نیروهای حزبالله در لبنان – چه ابرمردهایی هستند که پنجه توی پنجه چنین دیوی انداخته و بیحیثیتش کردهاند!
دیوی که به مدد کمکهای میلیارد دلاری کاخ سفید و 200 و اندی سورت پرواز ترابری که در سرزمینهای اشغالی به زمین نشسته، هر دست و پایی که رزمندگان باشرف مقاومت از او قطع کردهاند، هفت دستوپای دیگر درآورده. روز به انتها نرسیده بود که بعضی بازخوردهای برنامه به دستم رسید. کنار اقبال مخاطبان عمومی برنامه که انگار تازه متوجه شده بودند مقاومت مشغول خلق چه شاهکاری است، از سوی بعضی دیگر که شاید مخاطب عام هم به آن معنا نبودند، متهم شده بودم به بزرگنمایی دشمن!
پردۀ سوم
اگر قرار است با پروژۀ صهیونیسم خصومت هم بورزیم - که وظیفۀ انسانیمان ایجاد میکند بورزیم – باید منطقی و عقلانی و درست و واقعی باشد. اگر قرار است با این مفهوم استعماری دشمن باشیم، دشمنی و خصومتمان باید مبتنی بر شناختی واقعی باشد. شناختی واقعی که از یکسو از دامگه احساسات گریخته باشد و از سوی دیگر بنای مسالمت با این پروژۀ استعماری را هم نداشته باشد.
در سرمقاله «وقایع اسرائیلیه» توضیح مفصلتری در این باب دادهام. اگر آن آیتم 10 دقیقهای در پاییز سال گذشته دیده شد و در میان اهالی فن حساسیتبرانگیز شده بود، نه از باب هنرمندی من، بلکه از باب خلأ جدیای بود که در تولید محتوای مرتبط با رژیم صهیونیستی و مسئلۀ فلسطین در نظام رسانهای کشور با چنین رویکردی وجود داشت. اگر آن حضور نیمساعته در پاییز 1403 مایۀ حساسیت و یا حتی خوردن برچسب بزرگنمایی دشمن شد، باز هم نه از باب هنرمندی من، بلکه از باب خلأ مواجهۀ واقعی با دشمنی بود که برخلاف تصورات اولیه اتفاقاً دشمن قَدَری است و تازه وقتی دو زاریمان در باب شاهکار مقاومت میافتد، که بفهمیم این پاسدارانِ شرف و انسانیت دارند با چه موجودی میجنگند. همه این 700 و اندی کلمه را گفتم که این را عارض شوم: نه از تماس آن فرماندۀ عزیز ناراحت شدم، نه از اتهاماتی که در باب بزرگنمایی توان دشمن در این یک سال و اندی خوردهام. همۀ اینها برای منِ ژورنالیست یک نشانه بود. نشانۀ اینکه جای روایت درست و واقعی از دشمن در فضای رسانهای خالی است. «وقایع اسرائیلیه» دوست دارد قدم کوچکی باشد در حد توان و وسع خودش برای پرکردن این خلأ.
در فضایی که یکسویش، مطالعات تخصصی آکادمیکی پیگیری میشود که مایۀ توسعۀ سواد و درک عمیقی در فهم ساختارهای رژیم صهیونیستی برای من و امثال من میشود، ولی نظر و حرفشان به فضای عمومی سرریز نمیشود و در سوی دیگر، رسانههای عمومیاش در سپهری سطحی و تبلیغاتی به رژیم میپردازند، حلقههای واسطی هم باید باشند که بتوانند دیدگاههای واقعیتر، دقیقتر و تخصصیتری را برای فضای عمومی فراوری کنند و «وقایع اسرائیلیه» قدم اول برای ایجاد یکی از این حلقهها و گعدههای رسانهای دربارۀ مسائل مرتبط با رژیم در مجموعۀ رسانهای روزنامۀ «فرهیختگان» است. «وقایع اسرائیلیه» قدم در مسیری گذاشته که پیشتر تجربه نشده و بخشی از این مسیر نیازمند آزمون و خطاست و وقتی چنین شد لاجرم نیازمند نقد و نظرهای بیرونی است. «وقایع اسرائیلیه» را از این موهبت بینصیب نگذارید. راستی! تماس تلفنی پردۀ اول هم با تبیین و تشریح موضوع برای آن فرماندۀ عزیز حل شد.
