سایه‌های سیالیت
بازار جراحی‌های تغییر جنسیت؛ جراحی‌های تغییر جنسیت، مانند جراحی‌های سینه، اندام تناسلی و تغییر چهره، هزینه‌های بسیار بالایی دارند. به گزارش Global Market Insights Inc بازار جهانی جراحی‌های تغییر جنسیت در سال ۲۰۲۳ حدود ۷۲۲.۲ میلیون دلار ارزش‌گذاری شده و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۲ به حدود ۱.۹۱ میلیارد دلار برسد.
  • ۱۴۰۳-۱۰-۲۹ - ۰۰:۳۸
  • 00
سایه‌های سیالیت
جنسیت در اسارت صنعت و قدرت
جنسیت در اسارت صنعت و قدرت
کمیل سوهانیپژوهشگر فرهنگ و رسانه

فیلم مستند What Is a Woman? با روایت مت ‌والش (Matt Walsh) که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد به مسائل پیرامون جنسیت، هویت جنسیتی و تعریف زن بودن می‌پردازد. او در این فیلم تلاش می‌کند با پرسیدن یک سؤال ساده، یعنی «زن چیست؟» نظرات مختلفی را از افراد گوناگون، ازجمله متخصصان پزشکی، اساتید دانشگاه، فعالان اجتماعی و افراد عادی جویا شود و جنبه‌های تناقض‌آمیز یا مبهم استدلال‌های آنان را برجسته کند. پاسخ ‌والش اما به پرسش زن چیست بسیار ساده است. در آخرین سکانس فیلم، والش در خانه در مقابل همسر خود قرار می‌گیرد و در فضایی صمیمی از آخرین مصاحبه‌شونده پرسش اصلی فیلم را می‌پرسد:
- یک زن کیه؟
- جنس مؤنث به بلوغ رسیده.
این تعریف با نگاه‌های پیچیده‌تر و سیال‌تری- که طرفداران نظریه‌های مدرن جنسیت ارائه می‌دهند- تضاد آشکاری دارد. گفتمان جنسی مدرن معتقد است هویت جنسی تنها یک واقعیت زیستی نیست، بلکه پدیده‌ای پیچیده و چندبعدی است که شامل عوامل روان‌شناختی، فرهنگی و اجتماعی می‌شود. از این منظر جنسیت می‌تواند فراتر از دوگانه مرد/ زن باشد و حتی یک انتخاب ذهنی یا هویتی محسوب شود. به‌نظر می‌رسد مقصود مت‌ والش از انتخاب نام What Is a Woman برای فیلم به‌نوعی تقابل با این گفتمان است. ظاهراً او می‌خواهد بگوید اتفاقاً خود این مسئله اینقدر‌ها هم پیچیده نیست، درواقع اگر پیچیدگی هم وجود دارد نه ناشی از ماهیت واقعی جنسیت، بلکه ناشی از تأثیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. آنچه «پیچیده» به‌نظر می‌رسد، نتیجه بازتعریف‌های ایدئولوژیک و بازی قدرت و ثروت است، نه حقیقت ذاتی جنسیت. در مستند مت‌ والش یکی از نکات اصلی ارتباط بین مسائل مالی و صنعتی با موضوع تغییر جنسیت است. او درطول فیلم تلاش دارد، نشان دهد تغییر جنسیت و هویت جنسیتی نه‌تنها یک موضوع فرهنگی یا فردی، بلکه بخشی از یک صنعت بزرگ و سودآور است که منافع مالی گسترده‌ای را برای برخی از نهاد‌ها و افراد دربردارد. اکنون سیالیت جنسیتی، علاوه‌بر گفتمان فرهنگی، به ابزار اقتصادی و سیاسی تبدیل شده است. سیالیت جنسیتی و تغییر جنسیت، یک صنعت و بازار بسیار بزرگ و درحال رشد ایجاد کرده که در ادامه به دو نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود:
بازار دارو‌ها و هورمون‌ها؛ کسانی که تصمیم به تغییر جنسیت می‌گیرند در قدم اول نیاز به دارو‌های هورمونی دارند. دسته‌ای از این دارو‌ها مربوط به دارو‌های معروف به مهارکننده بلوغ (Puberty Blockers) است. مهارکننده‌های بلوغ دارو‌هایی‌اند که برای متوقف کردن یا به‌تأخیر انداختن فرایند طبیعی بلوغ استفاده می‌شوند. مهارکننده‌های بلوغ عمدتاً از طریق تأثیر بر هورمون‌های جنسی عمل می‌کنند. این دارو‌ها تولید هورمون‌های مرتبط با بلوغ، مانند تستوسترون در پسران و استروژن در دختران را کاهش می‌دهند. با این کار، علائم بلوغ مانند رشد مو‌های بدن، تغییرات صدا، رشد سینه‌ها و قاعدگی متوقف می‌شود یا به‌تأخیر می‌افتد. این دارو‌ها برای کودکان و نوجوانانی که احساس می‌کنند هویت جنسیتی آن‌ها با جنسیت بیولوژیک‌شان مطابقت ندارد، استفاده می‌شود و به آن‌ها فرصت می‌دهد پیش از پیشرفت کامل بلوغ و تغییرات فیزیکی دائمی، درباره مسیر هویتی و پزشکی خود تصمیم بگیرند. درواقع به این نوجوانان فرصت می‌دهد درباره هویت جنسیتی خود و مداخلات پزشکی بعدی فکر کنند. طبق گزارش مرکز Data Bridge Market Research بازار جهانی درمان بلوغ زودرس، در سال 2024 حدود 1.84میلیارد دلار ارزش‌گذاری شده و پیش‌بینی می‌شود تا سال 2032 به 3.31 میلیارد دلار برسد.
مورد بعدی در بخش دارو‌ها، بازار هورمون‌های استروژن و تستوسترون به منظور تطبیق جنسیت افراد با هویت جنسیتی دلخواه‌شان است. این دارو‌ها معمولاً نیازمند استفاده طولانی‌مدت و حتی مادام‌العمرند که درآمد ثابت و مداوم برای شرکت‌های داروسازی ایجاد می‌کند. به گزارش Straits Research اندازه بازار جهانی این دارو‌ها در سال 2021 حدود 31.06 میلیارد دلار بوده و انتظار می‌رود تا سال 2030 به 55.97 میلیارد دلار برسد.

بازار جراحی‌های تغییر جنسیت؛ جراحی‌های تغییر جنسیت، مانند جراحی‌های سینه، اندام تناسلی و تغییر چهره، هزینه‌های بسیار بالایی دارند. به گزارش Global Market Insights Inc بازار جهانی جراحی‌های تغییر جنسیت در سال 2023 حدود 722.2 میلیون دلار ارزش‌گذاری شده و پیش‌بینی می‌شود تا سال 2032 به حدود 1.91 میلیارد دلار برسد. این اعداد و ارقام بخشی از بازار بسیار بزرگ ابزار‌ها و تجهیزات پزشکی مورد استفاده در فرایند‌های تغییر جنسیت، درمان‌های روان‌شناختی، کلینیک‌های پزشکی، شرکت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی و سازمان‌های غیردولتی (NGOs) و مؤسسات خیریه‌ای است که در حوزه حمایت از افراد ترنس فعالیت می‌کنند و از کمک‌های مالی بین‌المللی و دولتی برخوردار می‌شوند. برخی مدارس و دانشگاه‌ها با پذیرش این گفتمان، بودجه و حمایت‌های مالی ویژه‌ای دریافت می‌کنند و برنامه‌های آموزشی مرتبط با هویت جنسی معمولاً از سوی دولت‌ها یا نهاد‌های خاص حمایت مالی می‌شوند. در این لحظه هویت جنسی مانند هر چیز دیگری در دنیای سرمایه‌داری به یک کالا تبدیل شده است. غیر از پیچیدگی‌های مالی اقتصادی، مباحث سیاسی و اجتماعی ترویج گفتمان سیالیت جنسیتی نیز بسیار مهم و تعیین‌کننده است، وقتی هویت‌های سنتی (مانند مرد و زن) زیرسؤال بروند، جامعه وارد فضایی می‌شود که در آن نهاد‌های قدرت می‌توانند هویت‌ها و رفتار‌ها را بازتعریف کنند. بدین‌ترتیب ایدئولوژی سیالیت جنسی از سوی جریان‌های قدرت و ثروت تقویت می‌شود تا سود اقتصادی و کنترل اجتماعی حاصل شود. به‌نظر می‌رسد این پیچیدگی‌های اقتصادی سیاسی که ریشه در منافع و ایدئولوژی‌ها دارند منشأ ابهام‌آفرینی مصنوعی در زمینه جنسیتند.
پاسخ همسر مت‌ والش در تعریف زن به‌عنوان جنس مؤنث به بلوغ رسیده، نمادی از بازگشت به سادگی و بداهت اولیه است. این تقابل بین بازگشت به سادگی زیست‌شناختی و تبلیغ پیرامون پیچیدگی و سیالیت جنسیت، تبدیل به یکی از جنجالی‌ترین مسائل زمانه ما شده است. در این لحظه آنچه اهمیت کمتری دارد مسئله اختلالات جنسی است! وجود اختلال جنسی مانند هر اختلال دیگری در درصدی از انسان‌ها نه قابل‌انکار است و نه قابل حذف. همان‌طور که درصدی از انسان‌ها بدون‌اختیار و انتخاب اولیه ممکن است دچار معلولیت یا هرگونه اختلالات جسمی یا روانی باشند، اختلالات جنسی نیز همیشه درصدی از جامعه انسانی را دربرمی‌گیرد. راه مواجهه با چنین نابهنجاری‌ها و اختلالاتی نیز در قدم اول به رسمیت شناختن و سپس تلاش برای به حداقل رساندن آسیب و آلام افراد مبتلا به آن است. اما آنچه در گفتمان جنسی انسان مدرن مشاهده می‌شود ترویج و ارزش‌گذاری این نابهنجاری است. به‌صورتی‌که امروزه رسانه‌های جریان مسلط به‌طور گسترده‌ای به تبلیغ و ترویج این گفتمان و تغییرات مرتبط با هویت جنسی می‌پردازند. این گفتمان در حال حاضر در بسیاری از محصولات رسانه‌ای و فرهنگی، ازجمله فیلم‌ها، سریال‌ها، انیمیشن‌ها، تبلیغات و حتی اخبار به‌وضوح دیده می‌شود. رسانه‌ها از راه‌های مختلف به‌دنبال عادی‌سازی این موضوع و افزایش پذیرش و ارزش‌گذاری اجتماعی آن هستند. محتوا‌هایی که موضوعات مرتبط با عدم قطعیت هویت جنسی و تغییر جنسیت را در خود دارند، به‌تدریج به بخشی از داستان‌های اصلی در سینما، تلویزیون و رسانه‌های دیجیتال تبدیل شده‌اند. این شامل فیلم‌ها و سریال‌هایی است که افرادی با هویت‌های جنسی متنوع را به‌عنوان شخصیت‌های مرکزی و پیرامونی به‌تصویر می‌کشند. در این رسانه‌ها گفتمان سیالیت جنسی به‌طور مستقیم با اصول حقوق بشر و برابری در ارتباط قرار گرفته و حمایت از حقوق افراد با هویت جنسی متنوع نشانه‌ای از پیشرفت در زمینه حقوق بشر و احترام به آزادی فردی شناخته می‌شود. این ایده که هر فرد حق دارد هویت جنسی خود را انتخاب کند، به نمادی از آزادی و مقاومت دربرابر تبعیض و دگماتیسم برآمده از سنت تبدیل شده است.
درحقیقت سیالیت جنسی به‌عنوان بخشی از هویت انسان مدرن بوده و گفتمان جنسی مدرن به‌نوعی بازتابی از تحول عمیق در تعریف هویت انسانی در جهان مدرن است. آنچنان که در سکانسی از فیلم، مت ‌والش به آفریقا و قبایل کمتر مدرن‌شده آنجا رفته و پرسش اصلی فیلم را از ایشان می‌پرسد و پاسخی جز خنده و تعجب عمیق دریافت نمی‌کند. آری این پرسشی کاملاً مدرن بوده و با کمی و فقط کمی فاصله از مدرنیته کاملاً از معنی خالی می‌شود. اینجاست که پیچیدگی این گفتمان، ریشه‌های عمیق‌تر فرهنگی و نظری پیدا می‌کند؛ ریشه‌هایی در آغاز شکل‌گیری اندیشه مدرن! در بخش دیگری از فیلم، ‌والش سراغ کسانی می‌رود که ادعا می‌کنند هویت انسانی ندارند و درواقع هویت خود را در قالب یک حیوان انتخاب کرده‌اند. آن‌ها مانند یک سگ قلاده بر گردن خود نهاده، چهار دست‌وپا راه ‌می‌روند و پارس می‌کنند. از نظر ایشان این نشانه‌ای بر آزادی انسان مدرن است که در ذهنش می‌تواند خود را هر چیزی که بخواهد تصور کرده و هویت خود را براساس آن تصور ذهنی به دیگران اعلام کند. سپس مت‌والش به یکی از کتاب‌های نوشته‌شده توسط خودش اشاره می‌کند. این کتاب مصور با عنوان Johnny the Walrus یا جانی گراز دریایی در سال 2022 در آمریکا منتشر شده است. جانی پسربچه‌ای با تخیل بالاست که با قاشق به‌عنوان عاج، نقش گراز دریایی را بازی می‌کند. زمانی که دیگران متوجه می‌شوند جانی از یک گراز دریایی‌ بودن لذت می‌برد، او مجبور می‌شود بین پسر بودن یا گرازدریایی‌ بودن تصمیم بگیرد. افرادی از طریق اینترنت مادر جانی را زیرفشار می‌گذارند تا به جانی به‌عنوان غذا کرم بدهد (کاری که گراز‌های‌ دریایی می‌کنند) و... لحظه انتخاب ذهنی هویت، چه گراز دریایی و چه جنسیتی مخالف شرایط زیست‌شناختی، میوه درخت آزادی انسان مدرن است. میوه‌ای که بذر اولیه آن قرن‌ها پیش توسط اندیشمندان دوران روشنگری کاشته شد و امروز در آزادی انتخاب هویت جنسی به بلوغ رسیده است. اجازه دهید کمی به عقب برگردیم.
دوآلیسم دکارتی یکی از ستون‌های فلسفه مدرن است که تأثیری عمیق بر عمل و اندیشه انسان مدرن گذاشته است. دکارت با رویکرد شک‌گرایانه به همه باور‌های خود نگریست تا به حقیقتی برسد که غیرقابل‌تردید باشد. او در اثر معروفش «تأملات در فلسفه اولی» به این نتیجه رسید تنها چیزی که نمی‌توان در آن شک کرد، وجود ذهن آگاه است؛ می‌اندیشم، پس هستم. دکارت بر این باور بود واقعیت به دو جوهر مستقل تقسیم می‌شود؛ ذهن که جوهر اندیشنده، آگاه و غیرمادی است و شامل اندیشه، ادراک و اراده است و عین که شامل همه چیز‌های فیزیکی و قابل‌اندازه‌گیری است. این دو جوهر از نظر دکارت مستقل از یکدیگرند، اما به‌نحوی تعامل دارند.
خودآیینی نیز (Autonomy) یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه ایمانوئل کانت است که هم در حوزه اخلاق و هم در نظریه شناخت‌شناسی او نقش محوری دارد. این مفهوم مستقیماً با مرکزیت ذهن در فلسفه کانت مرتبط است، زیرا کانت معتقد بود ذهن انسان نه‌تنها در شناخت جهان، بلکه در شکل‌دهی به اصول اخلاقی نیز نقشی تعیین‌کننده دارد. در فلسفه کانت، خودآیینی به معنای خودقانون‌گذاری است، یعنی انسان به‌عنوان موجودی عقلانی، خود قانون‌های اخلاقی را وضع می‌کند و تحت‌فرمان عقل خود عمل می‌کند، نه تحت‌تأثیر عوامل خارجی مانند سنت، دین، خانواده و... خودآیینی نقطه مقابل دگرآیینی (Heteronomy) است، جایی که قوانین و انگیزه‌ها از جایی در بیرون بر انسان عرضه می‌شوند. کانت معتقد بود آزادی واقعی زمانی تحقق می‌یابد که انسان به‌صورت عقلانی عمل و قوانین اخلاقی را از عقل خود استخراج کند. این آزادی برآمده از خودآیینی است و ریشه در مرکزیت عقل و ذهن انسان دارد.
ذهن‌گرایی دکارتی و خودآیینی کانتی و ارتباط آن‌ها با مباحث مدرن هویت جنسی، نشان‌دهنده پیوند میان مبانی نظری فلسفی و جریان‌های قدرت و ثروت است که از این مبانی برای هدایت تغییرات اجتماعی استفاده می‌کنند. دانش و قدرت دو مفهوم غیرقابل‌تفکیک از یکدیگرند که در تعامل متقابل با هم، جوامع و ساختار‌های آن‌ها را شکل می‌دهند. این تعامل نه‌تنها در سطوح فردی و اجتماعی، بلکه در عرصه‌های گسترده‌تر جهانی نیز تأثیرگذار است. قدرت‌ها همواره به‌طور فعال دانش را برای اهداف خود بازتعریف و مدیریت می‌کنند. قدرت همیشه در فرایند‌های علمی و تحقیقی تجلی می‌کند و قدرت و دانش همیشه در یک فرایند بازتولید و مداوم درحال تحولند.
آنچنان که گفتیم دکارت معتقد بود ذهن اساسی‌ترین جنبه وجود انسان است و بر بدن که صرفاً یک مکانیسم فیزیکی است، برتری دارد. این رویکرد، به‌نوعی زیربنای نظری برای دیدگاه‌های مدرن درباره هویت جنسی فراهم کرده، زیرا در نظریه‌های معاصر هویت جنسی، هویت به‌عنوان امری ذهنی تلقی می‌شود که می‌تواند مستقل از بدن یا جنسیت بیولوژیک تعریف شود. به عبارت دیگر ذهن می‌تواند «هویت واقعی» فرد را تعیین کند، حتی اگر بدن (یا ویژگی‌های بیولوژیک) با آن سازگار نباشد. این تفکیک در لحظه پذیرش هویت‌های مختلف جنسی به اوج خود می‌رسد؛ چراکه «من» (ذهن) را آزاد از محدودیت‌های فیزیکی می‌پندارد. خودآیینی (Autonomy) در فلسفه کانت نیز به معنای توانایی انسان برای خودقانون‌گذاری است. این اصل می‌تواند به توجیه فلسفی برای حق افراد در تعیین هویت خود، فارغ از انتظارات اجتماعی یا محدودیت‌های بیولوژیکی تبدیل شود. براساس خودآیینی، هر فرد حق دارد به‌صورت مستقل هویت خود را تعریف و انتخاب کند، زیرا این هویت از درون او ناشی می‌شود و نه از عوامل خارجی مانند جنسیت بیولوژیکی یا نقش‌های اجتماعی تحمیل‌شده.
بدین‌ترتیب ارتباط با همجنس در دنیای مدرن، به‌عنوان آینه تمام‌نمای خودآیینی انسان دیده شده و ر‌هایی انسان از ساختار‌های تاریخی و مذهبی را پاسداری می‌کند. تمامی سنت‌ها و ادیان، روابط با همجنس را ممنوع کرده‌اند یا آن را غیرطبیعی دانسته‌اند. پذیرش این نوع روابط، نوعی بیانیه علیه این قیمومیت‌ها و تأکید بر حق انتخاب فردی است. همچنین این نوع از روابط تمرکز بر ذهن و خواست فردی را پرچمداری می‌کند؛ روابط با همجنس بر هویت ذهنی تأکید دارد، و نه نقش‌های بیولوژیکی و سنتی، این تجلی بارز ذهن‌گرایی و خودآیینی است که به انسان مدرن اجازه می‌دهد فارغ از نقش‌های از پیش تعریف‌شده، هویت و روابط خود را انتخاب کند.
از این نظر گفتمان سیالیت جنسی برای انسان مدرن اهمیتی وجودی پیدا می‌کند و ترویج و پاسداشت آن، هم به لحاظ منافع جریان‌های قدرت و ثروت و هم به‌عنوان میوه به‌بار نشسته درخت اندیشه مدرن امری حیاتی محسوب می‌شود و همانطور که گفته شد آنچه در این میان از نظر‌ها غایب می‌شود واقعیت اختلال جنسی است که از طرف سنت و ادیان به‌عنوان یک ناهنجاری به‌رسمیت شناخته و برای آن راه‌حل‌هایی پیشنهاد شده است.

نظرات کاربران