حقوقدان نیستم سرهنگم!
نواف سلام از اصلی‌ترین و یکی از قدیمی‌ترین گزینه‌های آمریکا برای نخست‌وزیری لبنان است. روی کار آمدن وی مدت‌ها به طول انجامید. با توجه به زندگی و رشد سیاسی‌اش در نزدیک‌ترین فاصله با دستگاه سیاسی و اطلاعاتی غرب در نیویورک و لاهه و همچنین میزان بالای دستورپذیری‌اش از واشنگتن، می‌توان انتظار داشت وی تحرکاتی علیه مقاومت تدارک ببیند که نخستین گام آن احتمالاً لغو سهمیه‌های مقاومت در دولت خواهد بود.
  • ۱۴۰۳-۱۰-۲۸ - ۱۰:۱۷
  • 00
حقوقدان نیستم سرهنگم!
نخست‌وزیر جدید لبنان؛ خطری برای جریان مقاومت
نخست‌وزیر جدید لبنان؛ خطری برای جریان مقاومت
سید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

 ‌نواف سلام‌، رئیس دیوان دادگستری مستقر در لاهه به عنوان نخست‌وزیر لبنان برگزیده شده است. او در حالی در این دادگاه با اهداف آمریکا و رژیم‌صهیونیستی همراهی نشان داد که هم‌خون‌ها و هم‌مذهب‌های او در غزه در حال مرگ بودند. او اصلی‌ترین و یکی از قدیمی‌ترین گزینه‌های آمریکا برای نخست‌وزیری لبنان است. روی کار آمدن وی مدت‌ها به طول انجامید. با توجه به زندگی و رشد سیاسی‌اش در نزدیک‌ترین فاصله با دستگاه سیاسی و اطلاعاتی غرب در نیویورک و لاهه و همچنین میزان بالای دستورپذیری‌اش از واشنگتن، می‌توان انتظار داشت وی تحرکاتی علیه مقاومت تدارک ببیند که نخستین گام آن احتمالاً لغو سهمیه‌های مقاومت در دولت خواهد بود. همچنین تشدید فشارها برای گسترش قانون دولت مرکزی، از جمله انحصار سلاح، دیگر انتظار غرب از وی است؛ چه اینکه وی وجهه حقوقی پررنگی دارد.  

با این حال، او از فواد سنیوره، نخست‌وزیر اسبق لبنان و مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر سابق عراق ماهرتر نیست. سرنوشت این دو علی‌رغم مهارت بیشتر، خوب رقم نخورد و انتهای نواف سلام نیز این‌گونه خواهد بود.

روی کار آمدن نخست‌وزیر جدید لبنان باید در چهارچوب‌های خاصی مورد بررسی قرار گیرد، به ویژه آنکه فضای کنونی منطقه عرصه غافلگیری‌هاست. هر سناریویی در این مسیر قابل ارزیابی است. در ادامه به نکاتی در این باره پرداخته شده است.
1. عربستان سعودی در مذاکره با جنبش امل به جریان مقاومت قول داده بود در ازای موافقت با ریاست‌جمهوری جوزف عون، نجیب میقاتی نخست‌وزیر خواهد ماند. با این حال، سعودی‌ها برخلاف توافق، به شکل پنهان از نواف سلام حمایت کردند. این مسئله نشان می‌دهد احتمال دارد سعودی‌ها در صورت یافتن فرصت، بر سر دیگر قول‌های خود خلف وعده خواهند کرد؛ دیگر وعده‌ها شامل سهم دادن به مقاومت در دولت در قالب وزارتخانه‌ها از جمله وزارت دارایی و همچنین بازسازی مناطق جنگ‌زده است.
2. میقاتی به سعودی‌ها نزدیک تلقی می‌شود، اما عربستان پشت او را به نفع سلام خالی کرد. این مسئله نشان‌دهنده دو نکته است؛ نخست آنکه عربستان سیاست رادیکالی در پیش گرفته و دوم آنکه در مسیر کنونی بیش از اندازه با آمریکا منطبق است. در قضیه جوزف عون و تمام سلام که گزینه‌های آمریکایی بودند، سعودی‌ها پشت دست آمریکا بازی کردند.
3. مقاومت در تحولات اخیر لبنان تلاش کرد میان خط عربستان و خط آمریکا، با خط عربستان کار کند. این مسئله نیز منطق خود را داشت. هرچند خواست عربستان نابودی مقاومت است، اما خواهان نابودی لبنان نیست. درمقابل، آمریکا خواهان نابودی لبنان یا دست‌کم تجزیه بخش‌های جنوبی آن است تا ضمن تأمین امنیت رژیم‌صهیونیستی، در صورت امکان بخش‌هایی از خاک این کشور به رژیم ملحق شود.  
از این رو، سیاست کلان عربستان در لبنان در مقایسه با آمریکا کم‌خطرتر است؛ هرچند نوع عملکرد آن گاهی می‌تواند خشن‌تر باشد. با این وجود، رادیکالیسم کنونی عربستان در لبنان ناشی از انطباق کامل اهدافش با آمریکا نیست، بلکه از ضرورت‌هایی ناشی می‌شود.
4. سعودی‌ها پس از قضایای یمن، به دلیل ضعف مدتی از قضایای منطقه دور بودند. به نظر می‌رسد این دوری که از سر ناچاری صورت گرفت، در دستگاه سعودی تولید عقده ذهنی کرده و به همین دلیل تحرکات رادیکالی متراکمی از این کشور طی هفته‌های اخیر مشاهده شده است.  
موافقت با استقرار نظامیان آمریکایی در مرز با یمن، اعدام ۶ ایرانی به جرم قاچاق مواد مخدر و بازی‌گردانی ضدمقاومت در لبنان سه نمونه از این تحرکات هستند. از یمن و لبنان تا تعدادی از شهروندان ایرانی طعمه تحرکات رادیکال سعودی در مدتی بسیار کوتاه شده‌اند.  
در این رادیکالیسم اما دوپینگ آمریکایی پشت سر سعودی آشکار است. فارغ از اعدام شهروندان ایرانی، در قضیه استقرار نظامی در مرز با یمن و بازی در لبنان، آمریکا نقش پررنگی داشته است. هرچند سعودی‌ها دنباله‌رو آمریکا هستند، اما این دنباله‌روی اخیراً بیش از اندازه بوده است.
5. باید این موضوع را ارزیابی کرد که به چه دلیل سعودی‌ها به دوپینگ آمریکایی رضایت داده و چرا واشنگتن این مزایا را در اختیار عربستان قرار داده است. احتمالاً آمریکا مدت‌ها به دنبال کسب رضایت سعودی بوده و این عربستانی‌ها هستند که اخیراً و با محاسباتی جدید از اوضاع منطقه به این سمت گام برداشته‌اند. تعلل سعودی‌ها در ایفای نقش‌های بزرگ در منطقه ناشی از قدرت مقاومت و همچنین نزدیکی به چین بود. 
این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که رقابت آمریکا و چین در حال تشدید است و پررنگ شدن مجدد همکاری عربستان با آمریکا به معنای انتخاب ریاض در این بازی تلقی خواهد شد. پیش از این نیز بسیاری از سیاستمداران باتجربه معتقد بودند نزدیکی عربستان به چین به دلیل درهم‌تنیدگی این کشور با سیاست‌های آمریکا امکان‌پذیر نیست.
6. در تحولات چند سال اخیر، عربستان، امارات و ترکیه هرکدام به نحوی تلاش کردند روابط خود با چین، روسیه و آمریکا را به طور همزمان حفظ کرده و مدیریت کنند. در اینجا بازی عربستان با این سه قدرت محافظه‌کارانه، اما بازی ترکیه متهورانه و همراه با مانورهای فراوان بود. این نوع سیاست‌ورزی به نوعی انفعال در عملکردهای ریاض منجر شد، هرچند ترکیه از خود فعالیت شدیدی نشان می‌داد. عربستان بر همین اساس احتمالاً تصمیم گرفته سیاست مزبور را کنار گذاشته و بار دیگر و به شکلی حداکثری در پازل‌های آمریکایی ایفای نقش کند. سعودی‌ها راه خروج از انفعال را رها کردن چین و نگاه به آمریکا تشخیص داده‌اند؛ چه اینکه از سه قدرت نام برده شده، یکی یعنی روسیه با تحولات سوریه تقریباً از منطقه خارج شده است.
7. روی کار آمدن نواف سلام حداقل در فضای سیاسی داخل لبنان اتفاقی ناگهانی به حساب می‌آید و کسی از آن باخبر نبوده است. شاید نقشه‌ای هماهنگ میان قدرت‌های خارجی برای انتخاب وی وجود داشت، اما تدارکی مستقیم در داخل لبنان صورت نگرفته بود، زیرا در این صورت، طرح برای مقاومت قابل کشف می‌شد. راه او در لحظات آخر با فشارها هموار شد. به نظر می‌رسد کشورهایی که با فشار جوزف عون را به ریاست‌جمهوری رساندند، به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر اقدامات خود را نیز خواهند توانست با فشار پیش ببرند.  
این مسئله نشان می‌دهد مقاومت از نظر سیاسی نیز حافظ استقلال کشور بود و در زمانی که به جریان سیاسی آن بی‌توجهی شد، خواست و اراده خارجی به میزان بالاتری در داخل مؤثر واقع می‌شود.  
جریاناتی که با مقاومت همکاری نکردند و قصد داشتند بر ضد مقاومت گزینه خود را سرکار آورند، در حال حاضر متوجه شدند که طرف‌های خارجی به خواست آن‌ها احترامی نداشته و به دنبال تحمیل گزینه‌های خود هستند.  
این تحول ضمن آشکارسازی ضرورت حضور مقاومت در سیاست، علاوه بر امور نظامی، این جریان را به ابزاری مؤثر برای استقلال سیاسی لبنان تبدیل کرده و در ادامه نیز فشارهای خارجی، نوعی مقاومت عمومی را در برابر آمریکا ایجاد خواهد کرد. اعمال فشار برای انتخاب عون و سلام به مذاق برخی از متحدان سیاسی غرب و عربستان خوش نیامده و این دو کشور با تهدید این عوامل را به سمت گزینه‌های خود سوق داده‌اند.
8. گمان می‌رفت پس از انتخاب رئیس‌جمهور، انتخاب نخست‌وزیر مدتی به طول بینجامد. سرعت در انتخاب نخست‌وزیر و شخص وی نشان می‌دهد قضیه‌ای از جنس قضایای سوریه رخ داده است.  
در سوریه نیز تحول به سرعت رخ داد و تلاش شد غافلگیرانه باشد. در قضایای لبنان نیز فاصله اندک انتخاب رئیس‌جمهور تا نخست‌وزیر این مسئله را آشکار می‌سازد.  
مقاومت در مقابله با دشمن نباید تنها «جسارت» و «اطلاعات» این جبهه را در نظر بگیرد. ترور رهبران مقاومت نشان داد دشمن به اطلاعات زیادی دسترسی دارد و علاوه بر آن از جسارت ترور نیز برخوردار شده است؛ چه اینکه مدت‌ها با وجود امکان اطلاعاتی از ترور خودداری کرده بود.  
در حال حاضر اما «سرعت عمل» دشمن و حرکتش به سمت زنجیره‌ها برای «فروپاشی دومینویی» مهم است. در سوریه علاوه بر سرعت عمل، فروپاشی دومینویی رخ داد به گونه‌ای که حتی پس از سقوط نظام سیاسی، دومینو همچنان ادامه یافته و دارایی‌های راهبردی نظامی این کشور نیز نابود شده و رژیم‌صهیونیستی و ترکیه در خاک آن پیشروی کردند. در لبنان نیز سرعت عمل و فروپاشی دومینویی مدنظر است؛ همان‌گونه که در سوریه با سقوط نظام سیاسی همه چیز به پایان نرسید و صهیونیست‌ها با نابودی دارایی‌های راهبردی و اشغال سرزمین، فروپاشی سوریه را تشدید کردند، در لبنان نیز تعیین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر پایان راه نیست. مقاومت باید با راهکارهای خود در برابر دومینوی اقدامات سریع دشمن مقابله کند. این موضوع نیازمند بررسی‌های دقیق است که طی آن باید اهداف دشمن و گام‌های آتی‌اش شناسایی شوند.  
به نظر می‌رسد گام بعدی می‌تواند عدم حضور مقاومت در دولت باشد. در اینجا حرکت شاخه سیاسی مقاومت برای تحریم دولت، می‌تواند همان چیزی باشد که دشمن می‌خواهد. اگر مقاومت در دولت نباشد، با حذف از جریان اصلی سیاست، گام‌های بعدی به سمت محیط نظامی مقاومت خواهد چرخید.
9. شباهت دیگر قضایای لبنان و سوریه، تلاش توأمان برای انتخاب‌های رادیکال و انتخاب‌های منعطف در رأس هرم قدرت است. در سوریه همزمان با ریاست جولانی به عنوان عنصری رادیکال بر کشور، محمد بشیر نزدیک به جریان اخوان‌المسلمین به نخست‌وزیری رسید. در سوریه چهره اصلی جولانی و چهره تشریفاتی که برای بهبود وجهه گنجانده شده، محمد بشیر است. در لبنان نیز همزمان با جوزف عون که وجهه‌ای مناسب دارد، نواف سلام به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد. جوزف عون با پست تشریفاتی‌اش حامل وجهه حکومت لبنان و نواف سلام به عنوان مقام اصلی، کارکردی رادیکال دارد.  
در اینجا بیشتر از هر چیز منظور از وجهه، به برداشت‌های داخلی از او مربوط است. شاید سلام به دلیل حضور در دادگاه‌های بین‌المللی چهره‌ای شاخص باشد، اما در داخل رادیکال به حساب می‌آید.  
با توجه به تمامیت‌خواهی جریانات غربی و هدف‌گذاری تمامیت‌خواهانه آشکار آن‌ها، روی کار آمدن محمد بشیر و جوزف عون تنها برای واداشتن مقاومت به انفعال و انتظار برای بهبود اوضاع انجام گرفته و شکل اصلی قضایا در جولانی و سلام مشخص می‌شود؛ چهره‌هایی به شدت رادیکال برای صاف کردن جاده رژیم‌صهیونیستی و غرب در شام.
10. تغییرات در پست‌های لبنان بدون انتخابات انجام شدند. این مسئله نشان‌دهنده تغییر وضعیت است، زیرا توازن نیروهای پارلمان همانند گذشته است.  
با این حال نباید فریب خورد؛ هرچند به ظاهر کم، اما تغییراتی در آخرین انتخابات پارلمانی لبنان صورت گرفت که طی آن آرای جریان‌های موافق با مقاومت کاهش یافت. این تحول امروز بروزش را نشان داد.  
باید توجه داشت بستر اصلی همان‌گونه که مقاومت همواره دریافته، حوزه اجتماع است. غرب حوزه اجتماعی لبنان را تغییر داد که بر اثر آن لبنان با شورش جوکرها تا مرز نابودی پیش رفت. سپس این تغییر اجتماعی در تغییرات پارلمان ترجمه شد و با مدتی تأخیر و تحت‌تأثیر فشارهای شدید خارجی، به قدرت تبدیل گشت تا رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدیدی بر کشور تحمیل شود.  
به این دلیل که نقطه آغاز امر اجتماعی بود، مقاومت‌های سیاسی و بر مبنای قدرت نتوانستند در طولانی‌مدت در برابر آن‌ها ایستادگی کنند. اگر اجتماع اصلاح شود، مقابله با خواست دشمن امکان‌پذیر خواهد شد.
11. فارغ از مقاومت، عربستان سعودی در حال تقویت سنگرهای خود در لبنان برای بازی در شام در برابر محور ترکیه و قطر است. در برابر حکومت وابسته به ترکیه با عناصری از اخوان در سوریه، سعودی‌ها نیز دولت مختص به خود را در لبنان تشکیل دادند.  
آمریکا و رژیم‌صهیونیستی نه‌تنها با ورود عربستان موافقت، بلکه سعودی‌ها را به حضور تحریک و مسیر بازیگری‌اش را تسهیل کردند. واشنگتن و تل‌آویو هرچند در سقوط سوریه بنا به دلایلی نقش داشتند، اما موافق قدرت‌گیری ترکیه و اخوانی‌ها نیستند.  
عربستان سعودی با استفاده از سلفی‌ها و ایدئولوژی وهابی هیچ‌گاه علیه صهیونیست‌ها نجنگیده، اما اخوانی‌ها در مقابل تل‌آویو صف‌آرایی داشته‌اند؛ نمونه اصلی آن حماس در فلسطین است.
12. آرایش آمریکا و رژیم‌صهیونیستی در منطقه جلوگیری از ظهور قدرت‌های منطقه‌ای است. در جهان دو‌قطبی و تک‌قطبی، فضا متصلب بوده و بر این اساس قدرت‌های منطقه‌ای امکان ظهور نداشتند. در جهان چندقطبی در حال شکل‌گیری و در سایه روند تکثر قدرت جهانی، اما این مسئله امکان‌پذیر خواهد شد.  
در منطقه غرب آسیا، سه کشور ایران، ترکیه و عربستان سعودی، سه کشور دارای ظرفیت تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای هستند، اما از این سه، دو مورد یعنی تهران و آنکارا برای آمریکا و رژیم‌صهیونیستی خطرناک‌تر هستند. این دو به لحاظ تاریخی همواره منشأ امپراتوری‌ها و مسلط بر منطقه بوده‌اند و امروزه نیز دارای توانمندی احیای خود هستند. در مقابل، اما سعودی‌ها بیش از هر چیز به دلایل نفتی قدرتمند شده و در حوزه نظامی و جمعیتی قدرتی به حساب نمی‌آیند.  
آمریکا و رژیم‌صهیونیستی حمایت از عربستان در برابر ایران را برگزیده بودند، اما امروزه خواهان مهار ترکیه با عربستان نیز شده‌اند. قرار است ترکیه در رقابت با دولت‌های ثروتمند و با حمایت آمریکا، فرسوده شود.
13. مقابله غرب و رژیم‌صهیونیستی با مقاومت در محیط شامات پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. غرب به طور کلی نمی‌خواهد ارتش و افرادی قدرتمند حتی وابسته به خودش در اطراف رژیم‌صهیونیستی وجود داشته باشند. در سوی دیگر، مقابله با مقاومت نیز نیازمند حضور عناصری قدرتمند در این کشورهاست.  
تاکنون غرب و صهیونیست‌ها هیچ‌گاه قاعده کلی خود را زیر سؤال نبرده و همواره با گروه‌های ضعیف و کمتر مسلح‌شده به مقابله با مقاومت در جبهه داخلی در محیط شام شتافته‌اند. امروز نیز عون به عنوان فرمانده ارتشی ضعیف و سلام به عنوان مهره‌ای وابسته، گام به میدان نهاده‌اند.  
آمریکا و متحدانش ادعا کرده‌اند درصدد تقویت قدرت و سلاح ارتش لبنان هستند. یک جنبه از این اقدام برای به چالش کشیدن استدلال‌های مقاومت است. مقاومت استدلال می‌کند به دلیل ضعف ارتش سلاح به دست گرفته است. جنبه دوم، استفاده از ارتش برای مهار قدرت نظامی مقاومت در لبنان است. با این وجود، تقویت ارتش لبنان حد و حدودی دارد.  
دیکتاتوری‌های قدرتمند در داخل اما ضعیف در خارج، مانند پادشاهی اردن و تشکیلات خودگردان فلسطینی شاید در اردن و کرانه باختری جواب بدهند، اما در مناطقی که مقاومت قدرتمندانه حضور دارند، مانند غزه، لبنان و بخشی از سوریه، ناتوان از اداره اوضاعند. عون و سلام نیز در برابر مقاومت لبنان نیروی مؤثری تشکیل نخواهند داد. از این منظر، طرح شکست مقاومت در این محیط‌ها همانند سوریه، فروپاشیدن اجتماع مقاومتی از طریق جنگ مداوم و فقر است.
14. ترکیب جوزف عون و نواف سلام در لبنان، بدتر از ترکیب برهم صالح، رئیس‌جمهور سابق و مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر سابق عراق نیست. این دو در پیامد ترور سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس، رئیس ستاد حشدالشعبی عراق اوج گرفتند. صالح در زمان ترور رئیس‌جمهور بود و الکاظمی نیز پس از آن روی کار آمد. این دو به مرور از چرخه حذف شدند و حتی در این مسیر ‌مقتدی صدر‌ که حامی هر دو بود نیز به شدت تضعیف و به شکل موقت حذف شد.  
اوضاع امروز لبنان پس از شهادت دبیرکل مقاومت این کشور شبیه به اوضاع عراق در زمان ترور فرماندهان پیروزی است. اگر امروز تمام مقام‌های دولت عراق تغییر کرده و به جای شخصیت‌های وابسته و مزدوران نامدار، عناصر ملی‌تر پا به عرصه گذاشته‌اند، در آینده لبنان نیز این تغییر محتمل است.
۱۵. بازی‌های سنگین آمریکا در منطقه عمدتا امواج بومرنگی قدرتمندی دارند که بازگشته و طرح‌های واشنگتن را سرنگون می‌کنند.
 نوع سیاست‌ورزی این کشور در منطقه که به دنبال ریشه‌کنی کشورهاست، باعث بروز مقاومت در برابر این کشور می‌شود. در لبنان نیز آنچه سیاست‌های آمریکا را تسهیل کرده، فشارهای نظامی رژیم بوده و ریشه‌ای قوی ندارد. با پایان جراحت‌ها، سیاست‌های آمریکا نیز ناکارآمد خواهند شد. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰