پس از اتلاف وقت و صرف هزینههای بسیار، سرانجام روند کُندِ تغییرات مدیریتی استقلال توسط هلدینگ خلیج فارس انجام و ترکیب جدید مدیریت این باشگاه معرفی شد. درباره این انتخابها حتما باید حرف زد اما چند سوال مهم اینجا مطرح میشود که پیش از هر تحلیلی باید به آن پاسخ داد.
آرایش این ابهامات را باید در چند سطح بررسی کرد. دسته اول، هلدینگ خلیج فارس و کارکرد انتخابهایش در باشگاه است. این دومینبار است که هواداران استقلال با تصمیمسازیهای آنها روبهرو میشوند. نتایج انتخابهای پیشین هلدینگ چیزی جز شکست و ناکامی نبود. انتخابهای امروز هم میتواند اعتماد هواداران استقلال را از بین ببرد و اندک سرمایهاجتماعی باقیمانده را سلاخی کند، وقتی یک اتفاق تکراری بیفتد؛ اینکه مدیران جدید در خلق فرصتها ناتوان باشند و استقلال بیشتر غرق در بحران شود. آیا میتوانند چیزی غیر از این باشند؟
دسته دوم، چگونگی و چرایی انتخابهای اخیر هلدینگ است. اینکه تیم مدیریتی جدید استقلال با چه اهداف و اولویتهایی انتخاب شدهاند؟ آیا مزیتی نسبت به ترکیبهای شکستخورده پیشین دارند و در تصمیم به تاثیر میرسند؟ در سوال اول هلدینگ باید پاسخگو باشد و در دومی، گذشت زمان و عملکرد آنهاست که تعریف مشخصی ارائه میدهد.
دسته سوم کارایی مدیران جدید است. استقلال حالا در رده دهم جدول ردهبندی است، سهم مهمی از این فاجعه به سوء مدیریت برمیگردد. با انتصاب مدیرانی که در تامین اولیهترین نیازهای استقلال هم ناتوان بودند. امروز ما چه تیمی در هیات مدیره استقلال روبهرو هستیم؟ این افراد قرار است چه ایدهای به مدیریت باشگاه اضافه کنند؟ میتوانند تقشی بیشتر از مدیران پیشین ایفا کنند؟
دسته چهارم هم رفتار مدیران جدید باشگاه با تیم است. از نقلوانتقالات تا حل مسائل مالی. آیا این چهرهها میتوانند در حل مسائل تیم سهیم باشند؟
بهرحال برای تحلیل کاملتر از انتخابهای جدید هلدینگ باید زمان بیشتری صرف کرد اما با این حجم از سوال و ابهام در همین گام اول مشخص است که انتخابهای اخیر باز هم میتواند تردیدها را نسبت به آینده استقلال و مالک جدیدش بیش از قبل کند.