مهدی سیفتبریزی، پژوهشگر مسائل بینالملل: چندهفتهای است که از تحولات پرشتاب سوریه میگذرد. تحولاتی که نهتنها شرایط داخلی این کشور را با تغییرات گستردهای روبهرو ساخته، بلکه روند جریانات ژئوپلیتیکی غرب آسیا را نیز دگرگون ساخته است. تحولاتی که پس از 7 اکتبر 2023 چنان سرعت باورنکردنی به خود گرفت که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای همچون روسیه را نیز بهشدت تحتتأثیر قرار داد. پس از 50 سال حضور نظامی و سیاسی روسیه در سوریه یا به عبارت بهتر حضور تنها پایگاه دریایی این کشور در آبهای مدیترانه که منافع کرملین را در تقابل با جبهه شرقی ناتو و شمال آفریقا تأمین میکرد، اکنون این کشور را با چالش جدی خطر از دست دادن این موقعیت استراتژیک روبهرو کرده است.
اما به نظر میرسد در شرایط فعلی تنها تخلیه نیروهای نظامی روسیه از پایگاه حمیمیم و طرطوس، ازدسترفتن حضور نظامی در خاورمیانه یا قدرتگرفتن نیروهای تکفیری تحت کنترل ترکیه با ملیتهایی از آسیای میانه مشکل بزرگ روسیه در غرب آسیا نباشد، بلکه خنجر خیانت ترکیه در تکمیل پازل غرب به رهبری ایالات متحده در حوزه انتقال انرژی از منابع نفت و گاز حاشیه خلیجفارس بهسوی اروپا را باید مهمترین تهدید منافع مسکو در پس جریانات سوریه بدانیم.
تاریخچه حضور مسکو در سوریه
50 سال است که حضور نظامی روسیه در آبهای مدیترانه با نام خاندان اسد گرهخورده است. در سال 1971 بود که حافظ اسد پدر بشار بهعنوان رئیسجمهور سوریه انتخاب شد و در همان سال اتحاد جماهیر شوروی قراردادی را با سوریه برای در اختیار گرفتن بندر طرطوس در سواحل سوریه و آبهای مدیترانه امضا کردند. حال پس از سقوط رژیم اسد این حضور نظامی پایدار روسیه به تارمویی بند است و کاملاً به توافقات آینده مسکو با حکومت جدید شورشیان در دمشق بستگی دارد.
در سالهای طولانی حضور نیروهای روسی در پایگاههای سوریه، باید اوج حمایتهای مسکو از ساختار سیاسی سوریه را که با نام خاندان اسد گرهخورده بود در پس آشوبهای سال 2011 علیه حکومت بشار اسد- که درنهایت به یک جنگ داخلی تبدیل شد- بدانیم. در آغاز این شورشها روسیه یکی از اصلیترین و مهمترین حامیان سیاسی دمشق در سازمان ملل و دیگر مجامع بینالمللی بود که تلاش کرد تا جایی که امکان دارد از اقدامات خصمانه و یکجانبه ایالات متحده و شرکای غربی ضد دولت قانونی سوریه جلوگیری بهعمل آورد. هنگامی که حکومت اسد پس از شکستهای پیاپی در میدان جنگ در سال 2015 به سقوط نزدیک شد، روسیه برای کمکهای نظامی به ایرانی پیوست که سعی داشت با حضور خود در سوریه منطقه را از شر نیروهای تکفیر و تندرو در امان نگه دارد.
در همان زمان، مسکو پایگاه دریایی خود در طرطوس، تنها مقر نظامی خود در خارج از روسیه را گسترش و ارتقا داد. مسکو بلافاصله پس از هماهنگی و توافقات با نیروهای سوری و مستشاران ایرانی نیروهای عملیات ویژه خود را برای مأموریتهای زمینی حساس در پایگاه طرطوس مستقر کرد و صدها مستشار نظامی را برای آموزش نیروهای سوری و هدایت برخی عملیات به این کشور اعزام کرد. در ادامه نیروهای واگنر نیز به جمع ارتشیهای روسیه برای انجام مأموریتها در مقابله با داعش و دیگر نیروهای رادیکال سلفی وارد سوریه شدند. این مداخله نظامی به اسد اجازه داد کنترل بیشتر سوریه را از دست نیروهای تندروی متشکل از داعش، جبهه النصره و دیگر گروههای تکفیری که از سوی برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای مورد حمایت قرار میگرفتند، پس بگیرد.
این تغییر معادلات در سوریه، کرملین را به یک بازیگر پرقدرت در خاورمیانه تبدیل و اعتبار این کشور را در میان کشورهای عرب و جنوب جهانی بهشدت تقویت کرد.
حضور نظامی روسیه در سوریه درواقع اولین عملیات نظامی مسکو در خارج از سرزمینهای اتحاد جماهیر شوروی سابق پس از سال 1991 و فروپاشی این اتحادیه بود و به مسکو فرصتی داد تا جدیدترین سلاحهای خود را در یک نبرد همهجانبه آزمایش کند.
مشکلات لجستیکی روسیه در پس حوادث سوریه
یکی از مهمترین چالشهای پیش روی مسکو پس از حوادث سوریه و سقوط دمشق توسط تروریستهای تحریرالشام را باید در ادامه حضور نیروهای این کشور در سوریه و پایگاههای دریایی و هوایی، طرطوس و حمیمیم جستوجو کرد. پایگاههایی که نهتنها بهعنوان تنها مقرهای نظامی روسیه در خاورمیانه و آبهای گرم جهان هستند، بلکه نمادی از توان کرملین در اثرگذاری بر روندهای قدرت در نظام بینالملل محسوب میشوند.
برای بیش از 50 سال پایگاه دریایی طرطوس واقع در دریای مدیترانه و در ورودیهای تنگههای بسفر و داردانل موقعیتی ژئوپلیتیک را در اختیار مسکو قرار میداد تا با کنترل مسیرهای دریای شمال آفریقا و دریای سیاه بتواند با برخی فعالیتهای ناتو در جبههشرق و جنوب شرقی این اتحادیه نظامی مقابله کند.
این سرمایهگذاری پس از روی کار آمدن ولادیمیر پوتین و سیاستهای بازگشت به خاورمیانه کرملین بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی، سوریه و بندر طرطوس را برای روسها از جایگاهی ویژه برخوردار کرده بود.
اما اکنون و پس از تحولات سریع سوریه، سؤال اصلی این است که آیا روسیه توانایی حفظ دو پایگاه نظامی خود در سواحل مدیترانه را خواهد داشت یا خیر؟
پایگاه هوایی حمیمیم در لاذقیه که از اواسط سال 2015 در اختیار روسها قرار گرفت و همچنین پایگاه دریایی طرطوس در فاصله 40 کیلومتری جنوب حمیمیم اکنون توسط تروریستهای تحریرالشام کنترل میشود، اما آنها هنوز پایگاههای روسیه را تهدید نکردهاند. هرچند براساس تصاویر منتشرشده اطراف این دو پایگاه توسط نیروهای افراطی محاصره شده است و تضمینی برای حفظ شرایط فعلی برای روسها وجود ندارد.
سوریه یک پایگاه میانی مناسب برای ارتش روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا بود، جایی که امکان انجام آموزشهای اضافی، هماهنگی و تشکیل بیشتر واحدهای عملیاتی برای روسها وجود داشت، سپس این نیروها همراه با تجهیزات از طریق هوایی به خارطوم (پایتخت سودان) منتقل میشدند و از خارطوم منابع را در سراسر آفریقا توزیع میکردند. این مسیر در سالیان گذشته بهشدت برای روسها ایمن بوده، به شکلی که هم توسط وزارت دفاع و هم نیروهای واگنر مورداستفاده قرار میگرفت. درعینحال، تدارکات نظامی به آفریقا نهتنها از طریق حمیمیم، بلکه از طریق فرودگاه نظامی تیفور در استان حمص و از طریق دمشق نیز انجام میشد. این دو تأسیسات نقش مهمی در تدارک عملیات روسیه در لیبی و دیگر کشورهای آفریقا برعهده داشت بهویژه حمیمیم نقطه سوختگیری برای هواپیماهای حامل تجهیزات نظامی، پرسنل و سایر محمولههای ترابری به آفریقا بود.
به نظر میرسد پس از سوریه مرکز لجستیکی بعدی برای فرماندهی نظامی روسیه در منطقه باید لیبی باشد. اما انتخاب این مرکز در نبود پایگاههای سوریه با مشکلاتی روبهرو است. هواپیماهای باری روسیه تنها در صورت خالی بودن میتوانند بدون سوختگیری فاصله 2900 کیلومتری روسیه تا لیبی را پرواز کنند، زیرا هواپیماهای سنگین و پربار نمیتوانند چنین مسافتهای طولانی را بدون توقف طی کنند.
از همین روی تأمین و پشتیبانی عملیات در آفریقا از طریق لیبی برای مسکو بسیار گران و ناپایدار خواهد بود. البته پایگاههای دریایی در طبرق وجود دارد؛ اما کنترل آنها به دلیل وضعیت دو قدرتی در لیبی میتواند هر لحظه متغیر باشد، بنابراین مسکو نمیتواند حساب ویژهای روی پایگاههای لیبی باز کند.
برای روسها راه جایگزین دیگر در شرایط فوق میتواند پایگاه دریایی سرخ در بندر سودان باشد که مذاکرات برای ایجاد آن در سال جاری میلادی شدت گرفته است. اما جنگ داخلی در سودان هنوز به پایان نرسیده است و این موضوع قاعدتاً روند هرگونه مذاکره در این کشور را با پیچیدگیهای خاص روبهرو میکند.
این نکته نیز قابلتوجه است که دستگاه سیاست خارجی روسیه حمایتهای چشمگیری از دولت قانونی سودان به عمل نیاورده است، به همین دلیل شانس بهدستآوردن پایگاه در این کشور هر روز کمتر میشود.
از همین روی ازدستدادن سوریه و پایگاههای دریایی و هوایی در این کشور بهعنوان پل میانی میتواند ضربهای نهتنها به منافع مسکو در خاورمیانه، بلکه در آفریقا باشد.
البته باید در نظر داشت حجم نیروهای روسیه در سوریه هرگز بزرگ نبوده است. در سال 2015 که روسیه تصمیم گرفت در سوریه به مبارزه با گروههای تروریستی و افراطی بپردازد تنها حدود 50 هواپیمای جنگنده خود را در پایگاه هوایی حمیمیم در استان ساحلی لاذقیه سوریه مستقر کرد و هزاران تن تجهیزات و تدارکات نظامی را در عملیاتی با نام «سوریه اکسپرس» به این کشور منتقل کرد. اما نکتهای که باید در این مورد به آن اشاره کرد این است که این مقدار جنگنده با سرعتی دیوانهکننده عمل کردند و هرکدام چندین سورتی پرواز در روز انجام میدادند. بیشتر پرسنل نیروی هوایی روسیه در جریان عملیات علیه داعش و دیگر گروههای تندرو در سوریه بهصورت چرخشی حضور پیدا کردند و توانستند به تجربه رزمی بالایی دست پیدا کنند. در سال 2018، زمانی که جنگ داخلی در سوریه ادامه داشت، گفته میشود حدود سههزار پرسنل نظامی روسی و دوهزار نیروی واگنر در کشور سوریه حضور داشتند، اما اکنون و پس از سقوط دولت اسد در سوریه تخمینزده میشود، مقدار نیروهای روسیه در حدود هزار نیروی عملیات ویژه، تعداد معینی پلیس نظامی و پیاده نظام عادی را که حدود 100 پست دیدهبانی در نقاط مختلف سوریه مستقر بودند، شامل میشود. البته گفته میشود سرنوشت برخی از این نیروها نامعلوم است. درواقع آنها بهموقع به پایگاههای نظامی تخلیه نشدند و درنهایت در قلمروی تحت کنترل شورشیان قرار گرفتند. سیانان ترک مدعی است روسیه از مقامات ترکیه درخواست کمک برای انتقال این پرسنل نظامی به ترکیه را کرده است.
البته در برخی منابع دیگر همچون سرویس روسی بیبیسی گفته شده که در سال 2024 تعداد نیروهای روسی در سوریه هفتهزار و پانصد نفر شامل پرسنل نظامی و پرسنل خدماتی در دو پایگاه روسی بوده است. همچنین براساس اعلام منابع روسی، در بازه زمانی شروع عملیات گروه تروریستی تحریر الشام تا سقوط اسد در پایگاه هوایی حمیمیم، 20 تا 30 جنگنده بمبافکن و در حدود 15 تا 17 هلیکوپتر وجود داشته است و این پایگاه هوایی توسط سامانههای پدافند هوایی اس-400، تور اموان و پانیستر از حملات هوایی محافظت میشد. در مورد پایگاه دریایی در طرطوس نیز همه کشتیها شامل سه ناوچه، دو تانکر و یک زیردریایی در 3 دسامبر از پایگاه تخلیه شدند.
مسکو و ضرر تخلیه پایگاههای نظامی در سوریه
پایگاه دریایی روسیه در طرطوس تنها بندر آب گرم مسکو است. این بندر برای سالها، کرملین را قادر ساخت تا قدرت خود را در دریای مدیترانه تثبیت کند و ناتو را در این منطقه مهار کند. در همین حال، پایگاه هوایی روسیه در حمیمیم به مسکو کمک کرد تا از نیروهای نظامی در سراسر خاورمیانه و آفریقا حمایت کند. اکنون سرنوشت آن تأسیسات نامشخص است. گزارش شده است که روسیه برخی از پرسنل، تجهیزات و تسلیحات را تخلیه کرده است، اما به نظر میرسد حداقل امکان نوعی توافق با تحریر الشام وجود داشته باشد که به مسکو اجازه میدهد تا به استفاده از تأسیسات طرطوس و حمیمیم ادامه دهد و در ازای آن، کرملین ممکن است به دنبال بهرهبرداری از نفوذ اقتصادی دیرینه خود در سوریه و استفاده از این پتانسیل بهعنوان نوعی اهرم موازنه در شرایطی که تحریر الشام و یا هر دولت جدید در سوریه نگران نفوذ بیش از حد ترکیه در امور دمشق باشد، استفاده کند. اما در شرایط فعلی خطرات زیادی منافع روسیه در سوریه را تهدید میکند. روسیه برای جایگزینی تأسیسات نظامی خود در سایر نقاط منطقه کار سختی خواهد داشت. بعید است که متحدان ایالات متحده مانند مصر یا کشورهای حاشیه خلیجفارس از داراییهای روسیه میزبانی کنند. درحالیکه روسیه دوستانی در لیبی و الجزایر دارد، سالها طول میکشد تا تأسیسات پیچیدهای؛ مانند آنچه کرملین در سوریه داشت مجدداً ساخته شود. فراتر از ضربههای احتمالی به قدرت سخت کرملین، در پس حوادث سوریه قدرت نرم روسیه نیز آسیبدیده است. اسد تنها رهبری نبود که در مواجهه با فشار شدید غرب به حمایت مسکو تکیه کرده بود. ناتوانی یا عدم تمایل مسکو برای کمک به اسد در آخرین ساعات، ممکن است زنگ خطر جدی را در میان بسیاری از رهبران جهان که سعی دارند در ایجاد یک جهان چندقطبی در کنار روسیه بایستند، ایجاد کند.
آیا رؤیاهای پوتین شکستخورده است؟
ولادیمیر پوتین با اعزام نیرو به سوریه در سال 2015 سعی داشت سه مشکل روسیه را در آن مقطع زمانی حل کند؛ 1- خروج از انزوای بینالمللی پس از الحاق کریمه. 2- بازیابی نفوذ از دست رفته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه. 3- معرفی روسیه بهعنوان نیرویی که قادر به توقف تغییر رژیم و حمایت از یک متحد در هر نقطه از جهان است.
اما به نظر میرسد با تغییر و تحولات پرشتاب خاورمیانه و تغییر رژیم سیاسی در سوریه، موفقیت سیاستهای کرملین با هالهای از ابهام مواجه شده است. در سوریه هدف رسمی از حضور نیروهای روسی مبارزه با داعش بود و از همین روی تحرکات روسیه شامل تحریمهای جدید از سوی نهادهای غربی نشد. بااینحال، پس از حمله به اوکراین در سال 2022، سطح تحریمهای غربی به طور غیرقابل مقایسهای بالاتر از تحریمها در سال 2014 بود.
از سوی دیگر، خروج از سوریه، بهویژه در صورت ازدسترفتن پایگاههای نظامی، به طور خودکار به معنای کاهش نفوذ نهتنها در خاورمیانه و مدیترانه، بلکه ضربهای مهلک به اعتبار روسیه در سطح جهانی است. پوتین بیشتر 20 سال اول ریاست جمهوری خود را صرف بازگرداندن وضعیت روسیه بهعنوان یک قدرت جهانی کرد که میتواند به هژمونی غرب پایان دهد و نظم جهانی چندقطبی را برقرار کند. از همین روی آنچه اردوغان در سوریه رقم زد نهتنها ضربهای مهلک به سیاستهای منطقهای مسکو بود؛ بلکه ضربهای جبرانناپذیر به استراتژیهای جهانی کرملین وارد کرد.
پشت پای آنکارا به مسکو در حوزه انرژی
پس از سقوط دولت قانونی در دمشق و روی کار آمدن تروریستهای تحریر الشام در سوریه، یک پرونده قدیمی بهسرعت از سوی ترکیه و قطر مجدداً بازگشایی شد: طرح خط لوله گازی قطر-ترکیه-اروپا. سال 2009 برای اولینبار طرح انتقال گاز طبیعی قطر به اروپا مطرح شد. خط لولهای 10 میلیارد دلاری پیشنهادی قطر-ترکیه به طول 1500 کیلومتر که گاز میدان عظیم پارس جنوبی (گنبد شمالی قطر) را از طریق عربستان سعودی، اردن و سوریه به پایانههای توزیع در ترکیه منتقل میکرد.
این پروژه به دلیل مخالفت دولت سوریه در سال 2012 شکست خورد. پس از این مخالفت بود که شرایط سیاسی و اجتماعی در سوریه به طرز عجیبی بهم ریخت و گروههای افراطی به منظور تغییر دولت اسد و با حمایتهای سیاسی، مالی و لجستیکی غرب در این کشور شروع به فعالیت کردند و در مدت 13 سال سوریه را به ویرانهای تبدیل کردند.
خط لوله قطر-ترکیه که برای اولینبار قبل از جنگ داخلی سوریه پیشنهاد شد، در نظر داشت گاز قطر و عربستان را با قیمتی بسیار ارزانتر از آنچه که از سوی روسیه تأمین میشود، به اروپا صادر کند. از همین روی این پروژه نهتنها از سوی رژیم سوریه، بلکه از سوی روسیه و ایران نیز با مخالفت شدید روبهرو شد؛ زیرا در صورت اجراییشدن چنین طرحی، هر دو کشور میلیاردها دلار از تجارت خود را از دست میدادند. با سقوط اسد، بزرگترین مانع اجراییشدن این پروژه از میان برداشته شد.
برای روسیه که 70 درصد از صادرات گاز خود به اروپا را تأمین میکند، ازدستدادن متحدی همچون سوریه میتواند بر نفوذ منطقهای آن تأثیر مستقیم بگذارد. اتحادیه اروپا که 30 درصد گاز خود را از روسیه دریافت میکند، مدتهاست به دنبال تنوع بخشیدن به منابع انرژی خود بوده است، خصوصاً در دو سال گذشته و بعد از جنگ اوکراین که اتحادیه اروپا تحریمهای شدیدی را بر صنعت نفت و گاز روسیه اعمال کرده است.
برای روسیه، این خط لوله یک چالش مستقیم در جهت کنترل این کشور بر عرضه گاز به اروپا است، منبعی حیاتی برای درآمد و اهرم سیاسی. ازدستدادن این انحصار به طور قابلتوجهی بر تواناییهای روسیه در جهت استفاده از انرژی بهعنوان ابزاری کارآمد در تقابل با غرب اثرگذار است. به طور مشابه، ایران، با ذخایر عظیم گاز و روابط نزدیک با سوریه، نگران بود که این خط لوله برنامههای صادرات انرژی به اروپا را از طریق ترکیه مختل کند و نقش تهران را در بازار انرژی منطقه کاهش دهد.
بااینحال، با سقوط رژیم سوریه و تغییر در پویاییهای منطقهای، خط لوله قطر-ترکیه اکنون بار دیگر یک گزینه عملی را در اختیار غرب میگذارد. ترکیه و قطر در صورت اجراییکردن این پروژه، میتوانند جایگزینی بسیار مناسبی را برای انرژی روسیه و ایران در اختیار اروپا قرار دهند. علاوه بر این، عربستان سعودی و امارات، هر دو تولیدکنندگان عمده نفت و گاز، میتوانند منابع خود را به خط لوله متصل کنند و به طور بالقوه به اروپا یک منبع انرژی نامحدود و پایدار ارائه دهند. این امر نهتنها تأمین انرژی متنوع و مطمئن را برای اروپا فراهم میکند، بلکه وابستگی آن را به تأمینکنندگان سنتی مانند روسیه بهشدت کاهش میدهد. خط لوله برنامهریزی شده که از سوریه میگذرد، قرار است جایگزینی برای گاز روسیه در اختیار اروپا قرار دهد.
ترکیه سعی دارد با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیکی خود، جایگاه خود را در بازارهای جهانی انرژی تقویت کند و از سوی دیگر بتواند با استفاده از اهرم انرژی، به بازیگری فعالتری در مقابل غرب بپردازد. این اقدام ترکیه در راستای منافع غرب جمعی، توانایی روسیه را برای استفاده از انرژی بهعنوان سلاح در معادلات خود با غرب، خصوصاً جبهه اوکراین کاهش میدهد.
البته نکته حائز اهمیت در ارتباط با هر گونه احیای پروژه خط لوله گازی، تضمین ثبات سیاسی و امنیتی در سوریه است که به نظر نمیرسد باتوجهبه شرایط موجود این کشور، در آینده نزدیک این سرمایهگذاریها عملیاتی شود.
بازگشت تروریستها به خاک روسیه
شاید یکی دیگر از چالشهای بزرگ مسکو در پس تحولات سریع سوریه، تحریک و تقویت ایدههای افراطی در میان مناطق مسلماننشین روسیه و یا مهاجرانی از آسیای میانه در این کشور باشد. بر طبق اطلاعات منتشر شده توسط برخی از نهادهای روسی، تأمین مالی تروریستهای تحریر الشام در روزهای اخیر از طریق خاک روسیه چندین برابر شده است و بیشتر این تراکنشهای مالی از سوی مهاجران مسلمان ازبک، قرقیز، تاجیک و دیگر اتباع کشورهای آسیای میانه مقیم در روسیه اتفاق افتاده است. این در حالی است که در سالهای قبل، بسیاری از تروریستهای داعشی با ملیتهای کشورهای فوق در ذیل طرح سازمان ملل به کشورهای خود بازگشته و تعداد نامعلومی از این افراد برای کار به روسیه مهاجرت کردهاند. نکته قابلاشاره در این مورد این است که بیشتر شورشیان از کشورهای آسیای میانه در سالهای گذشته یا در مناطقی از جمهوری آذربایجان و یا در مناطقی در شمال سوریه که تحت کنترل ترکیه بودهاند، آموزش نظامی دیدهاند و تحت نام لشکر ترکستانی و یا اویغورهای چین که همگی تحت حمایتهای ترکیه بودهاند، سازماندهی شدهاند.
سازمانهای اطلاعاتی روسیه تغییر قدرت در سوریه را عاملی مؤثر بر تحریک تفکرات ایدئولوژیک سلفی و رادیکال در این کشور دانسته و بیان میکنند این موضوع میتواند اقدامات تروریستی در روسیه را بهشدت افزایش دهد، به شکلی که در سالهای گذشته بسیاری از تروریستهایی که در این کشور دستگیر شدند از اتباع آسیای میانه و تحت آموزش سرویسهای اطلاعاتی ترکیه بودهاند.
در همین رابطه آندری باکلانوف، معاون رئیس شورای فدراسیون روسیه، در یک کنفرانس مطبوعاتی در مسکو خاطرنشان کرد: درگیری در سوریه بخشی از طرح غرب و ترکیه برای اعمال فشار همهجانبه بر روسیه است.
آیا روسیه با ترکیه وارد جدال خواهد شد؟
گروه تروریستی هیئت تحریر الشام که نقش مهمی در سقوط رژیم اسد داشت، بر طبق اسناد و شواهد بسیار، مورد حمایت ترکیه قرار دارد. به گفته منابع رویترز، شورشیان شش ماه پیش رجب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه را از برنامههای خود برای آغاز یک حمله آگاه کردند و تصمیم گرفتند که رضایت ضمنی او را دریافت کنند.
هدف اصلی اعلامی ترکیه در سوریه ازبینبردن خودمختاری کردها در شمال شرق این کشور است. در سال 2020، زمانی که درگیری سوریه متوقف شد، گروههای مسلح کرد تحت حمایت ایالات متحده در آنجا مستقر شدند. سپس ارتش ملی سوریه که از سوی ترکیه حمایت میشود، مناطقی در شمال و شمال غرب و هیئت تحریر الشام در جنوب استان ادلب را اشغال کرد. حتی قبل از تصرف دمشق، ارتش ملی سوریه حمله به شهر منبج را که تحت کنترل کردها بود آغاز کرد و تا 10 دسامبر آن را تصرف کرد.
روسیه رسماً ترکیه را به حمایت از شورشیان متهم نمیکند و در حال مذاکره با آنکارا برای حلوفصل شرایط بحرانی سوریه است. پوتین در 3 دسامبر با اردوغان صحبت کرد و در 7 دسامبر، سرگئی لاوروف با وزرای خارجه ترکیه و ایران دیدار کرد. بااینحال، نهادهای غیررسمی از جمله برخی از دیپلماتها، نظامیان بازنشسته و اتاقهای فکر روسیه، ترکیه را به خیانت متهم میکنند و عملکرد شورشیان تحت حمایت آنکارا را در راستای ایجاد جبهه دوم علیه روسیه ارزیابی میکنند و حتی از روسها میخواهند که سفر به ترکیه و یا تجارت با این کشور را متوقف کنند.
به نظر میرسد با گذشت زمان و مشخصتر شدن سیاستهای غربی و ضد روسی دولت اردوغان در آینده، مسکو ممکن است اقدامات تلافیجویانهای علیه ترکیه انجام دهد، اما مطمئناً این اقدامات نه بهصورت آشکار و نه در حوزه اقتصاد و تجارت خواهد بود. بلکه پاسخ روسها میتواند در راستای مهار بازیگری ترکیه در حوزههایی مانند حمایت از جنبش مخالف دولت در ترکیه، حمایت از مخالفان کرد در سوریه یا کشورهای دیگر و یا ترویج ایده خودمختاری کردها باشد.