ادبیات منبع تغذیه بسیار مناسبی برای سینماست و سینماگران برای ساختن عمارت باشکوه خود نیاز زیادی به وجود و بهرهبرداری از این رکن اساسی دارند. اما استفاده از قوه فکر و پرسپکتیو دیگری علاوه بر دانش ادبی و سینمایی به یک پیشنیاز مهم نیز بستگی دارد. این پیشنیاز یا پیششرط همان رعایت حقوق پدیدآورنده در قالب قانون جهانیشده «کپیرایت» است که اجازه اقتباس از اثر دیگری را منوط به رعایت بندهای این قانون میکند. کپیرایت یا حق نشر، قانونی کامل و مانع است که حقوقی همچون نشر، تکثیر و حتی اقتباس از اثر را برای پدیدآورنده یا صاحب و مولف آن بهشکلی تماماً مخصوص تضمین میکند و کشورهای عضو «کنوانسیون برن» را تحت پوشش خود قرار میدهد. اما مزایای استفاده از این قانون برای همیشه ثابت و ماندگار نیست و زمان حد و حدود استفاده از آن را مشخص کرده است.
وقتی داریوش مهرجویی تصمیم گرفت از داستان «فرنی و زویی» اثر نویسنده فقید آمریکایی «جی دی سلینجر» اقتباس کند و فیلم «پری» را بسازد، فکرش را هم نمیکرد که لج آقای نویسنده را از آن سر دنیا دربیاورد. سلینجر نسبت به آثارش بسیار سختگیر بود و اجازه استفاده و اقتباس از آنها را به هیچکس نمیداد. نمایندگان حقوقی این نویسنده وقتی مطلع شدند که مرکز سینمایی لینکلن قصد دارد در قالب یک جشنواره کوچک سههفتهای به سینمای ایران بپردازد و فیلمی هم با حال و هوای داستانهای سلینجر در بین آنها وجود دارد، فوراً با ارسال نامهای به این مرکز سینمایی جلوی پخش «پری» را گرفتند، چون مدعی بودند که اکران چنین فیلمی نقض آشکار و صریح قوانین مربوط به کپیرایت است. سلینجر این حق را داشت که جلوی مهرجویی را بگیرد، ولی کارگردان نامآشنا و به شدت ایرانی ما هم مقصر نبود، چون قانون کپیرایت در کشور ما محلی از اعراب ندارد و ما در مورد حمایت از حقوق مادی و معنوی صاحب اثر قانون خاص خودمان را داریم که چندان راهگشای کار هنرمندان در دنیای مدرن و مناسبات پیرامون آن نیست. باری، در این گزارش قصد نداریم از زاویهدید منتقدان به قانون «حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان» بپردازیم، ولی بد نیست بدانیم که حمایت از حقوق پدیدآورنده، بهخصوص مسائل مادی پیرامون آن هم در کپیرایت و هم در قانون داخلی ما به رسمیت شناخته شده، ولی میزان، شکل و مقدار این حمایت در هر کدام از این دو قانون متفاوت است.
براساس قانون کپیرایت، آثار مختلف پس از گذشت 95 سال از انتشار میتوانند مورد استفاده مردم قرار بگیرند و وارد حوزه عمومی شوند. با آغاز سال جدید میلادی، هزاران اثر منتشر شده در صف پیوستن به حوزه عمومیاند و مردم میتوانند بدون هیچ مانعی از محصولات منتشر شده در سال 1929 استفاده کنند. اما عناوین مهم و قابل اعتنای این فهرست کدامند؟ چه فیلمها و کتابهایی از این پس میتوانند در دسترس مردم، گروهها و... قرار بگیرند و دیگران را از منافعشان بهرهمند کنند؟ در این گزارش به این آثار خواهیم پرداخت.
حقالسکوت 1929
آلفرد هیچکاک، یکی از بزرگترین نامهای تاریخ سینما، فیلم حقالسکوت را در قالب اثری ناطق در سال 1929 تکمیل و به بازار ارائه کرد. مسئولان استودیو «بریتیش اینترنشنال پیکچرز» در ابتدا تمایل داشتند که فقط لحظاتی از فیلم را بهشکل ناطق فیلمبرداری کنند، اما درنهایت این کارگردان انگلیسی از تمام امکانات صدا در «حقالسکوت» استفاده کرد و اثر را در مرحله اکران به موفقیت خوبی رساند. اکنون فیلم پس از گذشت 95 سال از زمان انتشار مورد استفاده عموم قرار گرفته است تا آنها بتوانند به هر شکل که تمایل دارند از آن بهره ببرند.
خشم و هیاهو
رمان «خشم و هیاهو» چهارمین اثر نویسنده سرشناس آمریکایی، «ویلیام فاکنر» بود که در سال 1929 توسط انتشارات «جاناتان کیپ» منتشر شد. این اثر در همان بدو ورود به بازار چندان مورد استقبال منتقدین و مردم قرار نگرفت، ولی درست دو سال بعد با انتشار داستان پرفروش «پناهگاه» وارد حافظه جمعی کتابخوانها شد و به شناسنامه ادبی فاکنر بدل گردید. خشم و هیاهو 30 سال بعد راهش را به سینما هم باز کرد و مورد اقتباس قرار گرفت. اولین کارگردانی که از این رمان در تولید فیلمش استفاده کرد، «مارتین ریت» بود. فیلم به آش دهنسوزی تبدیل نشد، چون اقتباس کلاسیک از رمانی که مایههای مدرن در آن موج میزد، کار کسی همچون مارتین ریت نبود. خشم و هیاهو نیز در کنار حقالسکوت یکی از آثاری است که مردم، گروهها و... میتوانند از این پس بدون اجازه از اشخاص حقیقی و خصوصی از آن استفاده کنند و به کسی هم جواب ندهند.
هاله لویا
کینگ ویدور را استاد ساخت ملودرام خطاب میکنند. او در ابتدا برای جوامع بسیار کوچک فیلم میساخت و بودجه زیادی هم برای این کار به وی تعلق نمیگرفت، اما به مرور در میان سینمادوستان آمریکایی شناختهشد و در دورانی که اسم کارگردان چندان اهمیتی در فروش یا عدم فروش آثار نداشت، نامی برای خود دستوپا کرد. «رژه بزرگ» (جشن بزرگ) اولین اثر مهم و قابل اعتنای ویدور بود و باعث شد که او سرمایه لازم برای ساخت فیلم بعدیاش «جمعیت» را به دست آورد؛ این فیلم یک شکست تجاری بود، ولی باعث نشد که عزم این کارگردان برای ساخت «هاله لویا» سست شود و وی را از ادامه راه منصرف کند. هاله لویا اکران شد و اولین فیلم تجاری و ناطق ویدور لقب گرفت. اکنون میراث ویدور هم در دسترس عموم قرار گرفته است و آنها میتوانند بدون نیاز به چراغ سبز کسی از فیلم موردنظر اقتباس کنند و یا در آثارشان به آن ارجاع دهند. حتی بارگذاری این فیلم هم همچون رژه بزرگ (1925) در سرویسهای پخش ویدئو نظیر یوتیوب بلامانع است و افراد بهراحتی میتوانند در صورت انتشار، بدون هیچ محدودیتی به آن دسترسی پیدا کنند.
چرا آثار با گذشت زمان باید وارد حوزه عمومی شوند؟
هدف از انتشار آزادانه آثار در حوزه عمومی، همچون استفاده از کپیرایت در مدت زمانی که قانون مشخص کرده، میتواند منبعی برای خلاقیت درنظر گرفته شود. حق تکثیر و چاپ برای نویسندگان حکم طلا را دارد، چون خلاقیت آنها را بارور میکند و آثارشان را به رسمیت میشناسد، اما قانون اساسی آمریکا اینطور ایجاب میکند که این حقوق تنها برای مدت محدود دوام داشته باشند تا آثار پس از مدتی تحت مالکیت عمومی درآیند. اینجا، جایی است که آیندگان میتوانند قانوناً از میراث گذشتگان بهره ببرند و در پروسه آفرینش دوباره در بینامتنیت اثر از ایدههای قدیمی و ابتدایی استفاده کنند. این قسمتی از «اکوسیستم کپیرایت» به حساب میآید و هدفش چیزی جز حفظ عنصر خلاقیت در ذهن نویسندگان نسلهای بعد نیست. برای مثال، فیلم جدید «جان ام چو» به اسم «شرور»، Wicked که اکنون نقدهای بسیار خوب و مثبتی در مورد آن نوشته شده، براساس رمان معروف «جادوگر شگفتانگیز شهر اوز» -که در سال 1900 میلادی انتشار یافت- ساخته شد. اگر بحث ورود این اثر به حوزه عمومی با وجود قوانین سفتوسخت کپیرایت منتفی میشد، اکنون تولید فیلمی همچون «شرور» هم به این سادگیها ممکن نبود. البته درک این قضیه برای مخاطبان و خوانندگان ایرانی مشکل است، چون خوشبختانه یا متأسفانه این فرایند در کشور ما به دلیل فقدان کپیرایت و حتی با وجود مجری بودن قانون داخلی هم چندان مصداق ندارد، ولی کلید فهم مسائلی که حول محور مالکیت معنوی و مادی آثار هنری در غرب رواج دارد در گرو آشنایی با کپیرایت و جزئیات آن است. براساس قانون کپیرایت در آمریکا، هرکس میتواند از شخصیتها و نشانههایی که در آثار قدیمی و رها شده از بند حق چاپ وجود دارند استفاده کند. حال اگر آن شخصیتها و نشانهها در آثار بعدی که هنوز تحت حقوق نشر و تکثیر هستند تکرار شوند، کپیرایت تنها به مطالب جدید تعلق میگیرد و به المانهای زیربنایی که حوزه مالکیت عمومی آنها را به رسمیت میشناسد، ورود پیدا نمیکند تا آن محتوا همچنان بهنحو آزادانه در دسترس عموم باقی بماند.