مارک باودن در مقالهای در آتلانتیک به بررسی وضعیت ارتش ایالات متحده آمریکا پرداخته است. او برای نشاندادن وضعیت ایالات متحده، با یک جمله مهم گزارشش را آغاز کرده است: «ایالات متحده نتوانست سلاح و مهمات را با سرعت کافی برای تأمین اوکراین تولید کند. آیا در صورت وقوع جنگ میتواند نیروهای مسلح خود را تجهیز کند؟» آنچه در ادامه از نظر میگذرانید گزیدهای از این مقاله است که در تاریخ 17 دسامبر 2024 (27 آذر) منتشر شده است.
اولین بسته کمک نظامی آمریکا به اوکراین پس از درگیری این کشور با روسیه در سال ۲۰۱۴، در پی بحران کریمه و بحرانهای شرقی اوکراین (جنگ دونباس) به این کشور عرضه شد. این کمکها عمدتاً شامل تجهیزات غیرکشنده بود، اما بهمرورزمان و بهویژه پس از آغاز حمله نظامی روسیه در فوریه ۲۰۲۲، به سمت ارسال سلاحهای کشنده تغییر مسیر داد.
در سال 2014، آمریکا کمکهایی شامل جلیقههای ضدگلوله، تجهیزات پزشکی و تجهیزاتی برای بهبود تواناییهای ارتباطی نیروهای اوکراینی ارسال کرد. در آن زمان، ارسال سلاحهای کشنده مجاز نبود و این کمکها بیشتر برای تقویت مقاومت اوکراین در برابر تهدیدات نظامی روسیه طراحی شده بودند.
پس از افزایش تنشها و تهدیدات روسیه، در دسامبر ۲۰۲۱، آمریکا اعلام کرد که در حال بررسی ارائه کمک نظامی بیشتری به اوکراین است. از فوریه ۲۰۲۲، ایالات متحده اقدام به ارسال بستههای کمک نظامی شامل سلاحهای کشنده مانند موشکهای ضدتانک Javelin و سیستمهای موشکی Stinger کرد. اولین بستههای نظامی در این مقطع شامل ۲۵۰ میلیون دلار کمک نظامی بود که در اوایل فوریه ۲۰۲۲ ارسال شد.
بهتازگی اعلام شده است که یک بسته کمک نظامی به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار شامل تجهیزات دفاعی، موشکهای دفاع هوایی، سامانههای راکتی، مهمات توپخانه و توپهای تانک به اوکراین داده میشود. همچنین، در ماههای اخیر، بستههای دیگری با ارزشهای چندمیلیوندلاری نیز شامل موشکهای استینگر و مهمات به اوکراین ارسال شده است. کمکهای نظامی آمریکا به اوکراین تأثیرات قابلتوجهی بر جنگ این کشور با روسیه داشته است.
حالا که دولت بایدن روزهای پایانی خود را در کاخ سفید میگذراند، رویترز گفته است که دولت در روزهای آینده، بسته نهایی کمکهای نظامی اوکراین را اعلام و از بودجه باقیمانده بهمنظور خرید تسلیحات جدید برای اوکراین استفاده خواهد کرد. این بسته شامل سامانههای پدافند هوایی و مهمات توپخانهای است، اما هنوز جزئیات دقیقی از محتوای بستهها اعلام نشده است. رویترز گفته این بسته نظامی میتواند یکی از آخرین اقدامات آمریکا در حمایت مستقیم از اوکراین باشد، زیرا به نظر میرسد در دولت ترامپ، کمکهای نظامی مستقیم آمریکا به اوکراین دچار تحولات اساسی میشود.
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود بارها سطح دخالت این کشور در جنگ اوکراین را زیر سؤال برد و پیشنهاد کرد که متحدان اروپایی بار مالی بیشتری را تحمل کنند. از زمان آغاز جنگ در سال ۲۰۲۲، ایالات متحده ۱۷۵ میلیارد دلار به اوکراین کمک کرده است که شامل تقریباً ۶۱.۴ میلیارد دلار کمک نظامی است.
آمریکا اما نتوانست سلاح و مهمات را با سرعت کافی برای تأمین اوکراین تولید کند. آیا در صورت وقوع جنگ میتواند نیروهای مسلح خود را تجهیز کند؟
چه اتفاقی افتاده است؟
این فقط یک دستانداز در جاده و تنها مربوط به مهمات نیست. ارتش ایالات متحده، ثروتمندترین ارتش جهان، با کمبود عمیق و نهادی مواجه است. در دسامبر 1940، فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا، تقریباً یک سال قبل از حمله ژاپنیها به پرل هاربر، آیندهنگری داشت تا صنعت تسلیحات را تقویت کند. سپس ماشین جنگی شاهکارهای شگفتانگیزی انجام داد. بیش از هزار کشتی جنگی جدید به همراه ناوگان کشتیهای باری، ناوهای حامل نیرو و تانکرها را به آب انداخت. تولید هواپیما حتی شگفتانگیزتر بود. در تمام سالهای قبل از سال 1939، تنها حدود شش هزار هواپیما در آمریکا ساخته شده بود. طی پنج سال بعد، کارخانههای آمریکایی 300 هزار هواپیما تولید کردند. آنها همچنین 86 هزار تانک و بیش از دو میلیون کامیون ساختند. تولید مهمات به قدری سریع شتاب گرفت که تا سال 1943، 2.5 میلیارد گلوله در دسترس بود و حجم آن مشکلات ذخیرهسازی را ایجاد میکرد. سلاحهای آمریکایی در جنگ پیروز شدند.
وقتی جنگ تمام شد، تولیدات این کارخانه قدرتمند به طور قابلتوجهی کاهش یافت و یکبار دیگر در طول جنگ کره و جنگ سرد به تولید اولیه برگشت. در سال 1961، دوباره آنقدر بزرگ شد که آیزنهاور درباره نفوذ فزاینده مجتمع نظامی-صنعتی هشدار داد. این همان چیزی است که بسیاری از آمریکاییها هنوز به آن فکر میکنند: به طرز تهدیدآمیزی بزرگ، پیشرفته، حرفهای، هوشیار، کشنده و بسیار گرانقیمت. بودجه سالانه حدود یک تریلیون دلاری پنتاگون بیشتر از مجموع هزینههای دفاعی 9 ارتش بزرگ بعدی است. این مبلغی غیرعادی است که برای زیرساختهای صنعتی که شامل عملیات معدن، کارخانههای شیمیایی، کارخانهها، انبارهای ذخیرهسازی، زرادخانهها، کشتیها، قطارها، هواپیماها، سکوهای پرتاب و آزمایشگاههای تحقیقاتی، پرداخت میشود. امروزه جهان آنقدر پیچیده و قابل تغییر است که ترسیم نقشه آن تقریباً غیرممکن شده است.
با کنارگذاشتن بخش خدمات خصوصی شده عظیمی که از عملیات دولتی پشتیبانی میکند، زیرساخت صنعتی ارتش دارای سه بخش شد. اولین و قدیمیترین پایگاه صنعتی ارگانیک ارتش است؛ کارخانهها، انبارها و زرادخانههای پراکنده در سراسر آمریکا. برخی از اینها، بهویژه آنهایی که حیاتیترین یا مخفیترین آنها تلقی میشوند، متعلق به خود ارتش هستند و اداره میشوند. بیشتر آنها، مانند کارخانه آیووا، بهاصطلاح GOCO (مالکیت دولت، پیمانکار) هستند. این پایگاه صنعتی ارگانیک اصول اولیه را تأمین میکند: مهمات، وسایل نقلیه و تجهیزات.
بخش دوم ماشین جنگ صنعتی، بخش تولید شرکتی است که امروزه تحت سلطه پنج پیمانکار بزرگ است؛ لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن، بوئینگ، جنرال داینامیکس و ریتون. این شرکتها از معاملات سودآور برای توسعه و ساخت سیستمهای تسلیحاتی پیشرفته برخوردارند.
سومین و جدیدترین بخش ماشین جنگ آمریکا، بخش فناوری است، از جمله مایکروسافت، گوگل، آمازون، پالانتیر، اسپیس ایکس، اندوریل و تعداد زیادی شرکت کوچکتر. اینها مسئول نرمافزار و سختافزاریاند که به عنصر حیاتی جنگ مدرن تبدیل شده؛ هواپیماهای بدون سرنشین و فناوری مرتبط و همچنین هوش مصنوعی و سیستمهای نظارت الکترونیکی، ارتباطات، تجزیهوتحلیل دادهها و راهنمایی. تکامل سریع هواپیماهای بدون سرنشین در جنگ روسیه و اوکراین که در آن استراتژیهای حمله و دفاع خودکار تقریباً هر روز تغییر میکنند، نشان میدهد که بخش فناوری چقدر حیاتی شده است.
این بخشها با هم از آنچه که قویترین نیروی جنگی روی کره زمین باقیمانده، پشتیبانی میکنند، اما پایه نیروی جنگ در حال فروپاشی است. دلایل زیادی برای آنچه اتفاق افتاده وجود دارد. برنامهریزی استراتژیک نتوانست تقاضای ناگهانی برای تسلیحات متعارف را پیشبینی کند. سود صلح پس از جنگ سرد، اکثر پیمانکاران نظامی را از کار انداخت. جنگ بر سر بودجه در کنگره، عدم قطعیت بودجه را ایجاد کرده که سرمایهگذاری بلندمدت در تولید تسلیحات را لغو میکند. در مورد مهمات، بسیاری از کارهای خطرناک ساخت آنها به خارج از آمریکا واگذار شده، به کشورهایی که نیروی کار ارزان و مقررات زیستمحیطی و ایمنی اندک دارند. در همین حال، در هر نوع ساخت نظامی، از پیچیدهترین تا سادهترین آنها، به مواد خام و اجزای تشکیلدهنده مانند اورانیوم، مواد شیمیایی، مواد منفجره، تراشههای کامپیوتری، قطعات یدکی، تخصص و به زنجیره تأمین جهانی گسترده وابسته است که در برخی موارد شامل همان کشورهایی (چین، روسیه) است که آمریکا با آنها مبارزه میکند.
شام آخر
تهیشدن ظرفیت تولید تسلیحات آمریکا تا حدی یک داستان کوچک در مورد کارخانهها و زنجیرههای تأمین و نیروی کار است. درک اندازه و پیچیدگی پایه صنعتی مهم است؛ اما نیروهایی که تلاشهای تولیدی را در آیووا و پنسیلوانیا و جاهای دیگر شکل میدهند به واشنگتندیسی بازمیگردند. آنها شامل سیاست، بحثهای سیاسی، دکترین نظامی، پیشبینیهای کارشناسان، پول مالیاتدهندگان و در نهایت اعمال اراده ملی میشوند.
روشی که جنگهای آینده را پیشبینی کرده و برای آن برنامهریزی کرده، آمریکا را به مسیری خطرناک سوق داده است. همیشه صداهایی درباره نیاز به پیشبینی احتمال وقوع یک جنگ زمینی طولانی در جایی هشدار میدادند و همچنین هشدار میدادند که چنین جنگی بر تولید تسلیحات ایالات متحده فشار وارد میکند. بهعنوانمثال، کریستین بروس، یکی از مدیران سابق کمیته نیروهای مسلح سنا، در کتاب «زنجیره کشتار» چگونگی درگیری ایالات متحده با چین بر سر تایوان را مطرح کرد. اما دکترین نظامی ایالات متحده به طور قاطع بر نبرد یا حمایت از یک جنگ زمینی بزرگ متمرکز نبود و چشمانداز چنین جنگی در اروپا در قرن بیستویکم بعید به نظر میرسید؛ بنابراین نیاز بالقوه به میلیونها گلوله توپخانه معمولی در عصر موشکها وجود داشت. گویی پس از جنگ جهانی دوم، یک فراخوان ناگهانی برای سوارهنظام شنیده میشد.
تصور سناریوهای غیرمحتمل، بخشی از وظیفه پنتاگون است. جنگ همیشه انتظارات را از بین میبرد. ژنرالها برای غافلگیری نقشه میکشند و هنگامی که جنگها شروع میشوند، به روشهای غیرمنتظرهای تکامل مییابند.
در آغاز جنگ اوکراین، اکثر تحلیلگران در جامعه دفاعی معتقد بودند این جنگ تنها روزها یا هفتهها ادامه خواهد داشت. روسیه همسایه کوچکتر خود را زیر پا میگذارد، زلنسکی را برکنار و یک رژیم سازگار را برپا میکند. در عوض، این تهاجم موجب دفاع شجاعانهای شد که جهان غرب را گرد آورد. دو سال بعد، جنگ به یک بنبست تبدیل شد که آن را جنگ جهانی اول با فناوری نامیدند. ارتش اوکراین تا حدی با استفاده سنگین از توپخانه، بهویژه هویتزر، دفاع مؤثری ایجاد کرد.
برنامهریزی جنگ در یک زمینه سیاسی و استراتژیک بزرگتر از پنتاگون اتفاق میافتد؛ این دلیل دیگری است که ایالات متحده خود را در جایی که هست میبیند. بسیاری از کاهش ظرفیت تولید تسلیحات آمریکا، عمدی و نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد بود. ایالات متحده امروز نمیتواند دستاورد جنگ جهانی دوم را تکرار کند و نمیتواند کامیون و تانک و کشتی و هواپیما در این حجم بسازد.
هنگامی که تقاضا برای مهمات متعارف در سال 2022 افزایش یافت، بازیگران مستقر در صنعت خصوصی که تردید داشتند جنگ در اوکراین به اندازه کافی طول بکشد تا سرمایهگذاری سودآور باشد، تمایلی به آمادهشدن نداشتند. برخی از شرکتهای کوچکتر وسوسه شدند وارد عمل شوند، اما در مورد ریسک هم عصبیاند. جان کافمن، صاحب یک شرکت مهمات کوچک به نام Armada Ammunition مستقر در فلوریدا، در حال حاضر به دنبال فرصتی برای شروع ساخت مهمات هویتزر است. او دارای صندوقهای تأمینی است که میلیونها دلار را به او پیشنهاد میکنند تا بتواند بازی را شروع کند. او میداند چگونه این کار را انجام دهد و حتی تأمینکنندگان مواد اولیه را نیز ردیف کرده است. تقاضا بهوضوح وجود دارد؛ اما اگر ناگهان اینطور نباشد چه اتفاقی میافتد؟ جنگها پایان مییابند یا حداقل فروکش میکنند. او میگوید: «پس شما تمام این ماشینآلات و تمام این محصولی را که تازه سفارش دادید، دارید و هیچ تضمینی وجود ندارد که واشنگتن شرکت شما را کامل نگه دارد.»
موقعیت کافمن کوچکترین حالتی است که هر سازنده خصوصی با قراردادهای نظامی با آن مواجه است. اگر کنگره بخواهد در مورد حفظ پایگاه نظامی - صنعتی جدی باشد، میتوان تدابیری اندیشید تا به شرکتها یک بالشتک و تضمین امنیت بدهد. مشکل امروز مقیاس جنگ جهانی نیست. روشی که کنگره امروز کار میکند، فقط عرضه تسلیحات و مهمات را در یک جنگ جهانی فلج نمیکند؛ بلکه آن را در جنگ در هر مقیاسی فلج میکند.
گزارش کامل مائده زمانفشمی، خبرنگار گروه جهانشهر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.