روز گذشته (10 دی 1403)، جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا در 100 سالگی درگذشت. کارتر به عنوان سی و نهمین رئیس جمهور این کشور در سال 1976 (1354) به ریاستجمهوری رسید و تنها یک دوره در این سمت خدمت کرد. دوران ریاستجمهوری او با بحرانهای بینالمللی همراه بود. مهمترین آنها گروگانگیری 52 آمریکایی در ایران بود که 444 روز به طول انجامید. تلاشهایی مانند عملیات عقاب برای نجات گروگانها با شکست مواجه شد و به کشته شدن هشت نظامی آمریکایی انجامید.
در داخل آمریکا هم طرحهای افسانه ای کارتر مثل بیمه درمانی همگانی و اشتغال کامل، به دلیل روابط پرتنش با کنگره به نتیجه نرسید. این مسائل در نهایت به شکست سنگین او در برابر رونالد ریگان در انتخابات 1980 منجر شد.این موضوع را باید یادآور شد که کارتر، پایه گذار و آغازگر تحریمهای اقتصادی علیه ایران بود.
کارتر به عنوان رئیس جمهوری که ادعا می شد به دنبال صلح است و مدافع حقوق بشر در واکنش به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی (سفارت آمریکا در تهران) گفته بود که می توانسته با توسل به قدرت نظامی ، ایران را بکلی از نقشه محو کند! اما چون خون بیگناهان زیادی ریخته میشده و گروگان های آمریکایی هم کشته میشدند، از این تصمیم صرف نظر کرده است!
رد ادعای صلح دوستی کارتر اما فقط محدود به همین صحبت ها نیست و در غرب آسیا از او به عنوان پدر عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل یاد می شود. عادی سازی که مالکان اصلی سرزمین فلسطین را به حاشیه راند.
کارتر که در سال 1977 به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد، توسط انور سادات، رئیس جمهور مصر، این فرصت را یافت تا معمار اولین معامله عادی سازی بین یک کشور عربی و رژیم صهیونیستی باشد. او به سادات و مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم، کمک کرد تا قرارداد کمپ دیوید در سال 1978 را منعقد و در مورد معاهده صلح 1979 مصر و اسرائیل مذاکره کنند که رسما به درگیری بین دو کشور پایان داد.
همانطور که تحولات چهار دهه گذشته نشان داده، نه توافقنامه و نه این معاهده منجر به صلح و عدالت در خاورمیانه نشد. اسرائیل به اشغال کرانه باختری و شرق بیت المقدس ادامه می دهد و نسل کشی را در نوار غزه به راه انداخته است. فلسطینیان هنوز یک کشور مستقل با پایتختی قدس ندارند و اکثریت قاطع مردم عرب از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی یا موافقت با عادی سازی روابط با آن امتناع می ورزند.
با نگاهی به توافقهایی که کارتر میانجیگری کرد، روشن میشود که این توافقها آغازی برای کنار گذاشتن آهسته و تدریجی، از سوی مقامات عربی و کمپین ایالات متحده برای دفن آرمانهای ملی فلسطینیها بود.
میراث کمپ دیوید
توافقنامه کمپ دیوید قبل از هر چیز نقشه راهی به سوی صلح کامل مصر و اسرائیل، به رسمیت شناختن کامل رژیم صهیونی توسط مصر و پایان دادن به مشارکت مصر در تحریم اقتصادی اسرائیل بود. مطمئنا، این توافقات چارچوبی صرف برای مذاکرات بین دو آنها بود که چند ماه بعد به امضای یک معاهده صلح منجر شد.
اما این توافقنامه شامل مفاد مربوط به مردم فلسطین بوذ. این سند از طرحی برای ایجاد خودمختاری برای ساکنان سرزمین اشغالی صحبت می کرد، به گونه ای که گویی فلسطینی ها بیگانگانی هستند که در کرانه باختری و غزه چمباتمه زده اند.
در آن زمان، ایالات متحده هنوز سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را به عنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت نشناخته بود. بنابراین، این توافقنامه خواستار انتخاب یک مقام خودگردان برای سرزمین اشغالی بود. اما این خودمختاری و اقتدار منتخب باید توسط اسرائیل، مصر و اردن نظارت میشد که نقض آشکار حق فلسطینیها برای تشکیل یک دولت مستقل و ملی است.
در طول دهه 1980 و به دلیل مخالفت های رژیم صهیونیستی توسط ایالات متحده، فلسطینی ها غایب بودند و از ایفای نقش در طراحی طرح های صلح برای درگیری اعراب-اسرائیل و فلسطین-اسرائیل ممانعت به عمل آمد. اما فوران انتفاضه اول در دسامبر 1987 و انصراف اردن از ادعای خود بر کرانه باختری در سال 1988 نشان داد که فلسطینی ها دیگر نمی توانند در مذاکرات صلح نادیده گرفته شوند.با این حال، در سال 1991، فلسطینی های شرکت کننده در کنفرانس مادرید تنها به عنوان بخشی از هیئت اردنی حضور داشتند و یک بار دیگر ملیت خود را انکار کردند.
مانند دیگر تکرارهای فرایند صلح تحت رهبری و حمایت ایالات متحده، مسیر مادرید به بن بست منتهی شد، زیرا رژیم به نادیده گرفتن حقوق ملی فلسطینیان و رد هرگونه صحبت در مورد پایان دادن به اشغال خود ادامه داد. پس از انتخابات رژیم در سال 1992 که حزب کارگر را به قدرت رساند، ایالات متحده توافقنامه اسلو را بین ساف و رژیم که تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) را ایجاد کرد، حمایت کرد. به عنوان یک دولت تشکیلشده برای فلسطینیها، تشکیلات خودگردان باید قبل از تایید رسمی شکایات و خواستههای ملی فلسطینیان، حق موجودیت رژیم را به رسمیت بشناسد.
اردن به نوبه خود مجبور به امضای معاهده صلح با صهیونیست ها شد و به دومین کشور عربی پس از مصر تبدیل شد که دولت صهیونیستی را به رسمیت شناخت. تنها چیزی که امان توانست از رابطه خود با فلسطین حفظ کند، نگهبانی اماکن مذهبی در قدس اشغالی بود، وضعیتی که امروزه دائما توسط مقامات صهیونی به چالش کشیده می شود.
پیمان ابراهیم
در طول به اصطلاح فرایند صلح که با توافقنامه کمپ دیوید آغاز شد، ایالات متحده مایل بود کشورهای عربی را تشویق کند تا منافع خود را جدا از منافع فلسطینیان در نظر بگیرند. این تشویق به یک کمپین تمام عیار در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ تبدیل شد که همراه با معاونان دولتش بیش از سوگیری معمول آمریکایی ها به نفع دولت صهیونیستی آشکار شد. در سال 2020، ترامپ ریاست امضای توافق نامه موسوم به ابراهیم را برعهده داشت که روابط بین رژیم و امارات متحده عربی، بحرین و مراکش را عادی کرد، سودان سال بعد به این توافق پیوست.
در حالی که همه کشورهای عربی درگیر اصرار داشتند که عادیسازی روابط با صهیونیست ها به بهبود زندگی فلسطینیها کمک میکند و نباید آنها را کنار گذاشتن آنها تلقی کرد، حقیقت این بود که همه آنها چیزی در ازای به رسمیت شناختن رژیم بدون توجه به منافع فلسطین دریافت کردند.
به نظر می رسد عادی سازی روابط امارات با صهیونیست ها سریع ترین و عمیق ترین آنهاست. آنها به سرعت روابط نظامی و اقتصادی را توسعه و گسترش دادند. بحرین قصد داشت از روابط خود با اسرائیل به عنوان پوششی در برابر ایران استفاده کند. مراکش حق حاکمیت خود بر صحرای غربی را به رسمیت شناخت و سودان توانست خود را از فهرست کشورهای حامی تروریسم آمریکا حذف کند.
یقینا، پیمان ابراهیم چیزی بیش از معاملاتی نبود که منافع امضاکنندگان را به قیمت از دست دادن آرمان فلسطین به پیش برد، بنابراین به رژیم اجازه داد تا سیاست های آپارتاید خود را تعمیق بخشد و اشغال سرزمین فلسطین را تثبیت کند و دیدن تمایل شدید در دولت آینده ترامپ برای یک نقشه گسترده از عادی سازی اعراب با صهیونیست ها که برای مثال شامل عربستان سعودی می شود، دشوار نیست. همانطور که درمورد قراردادهای عادی سازی قبلی اتفاق افتاد، فلسطینی ها آخرین کسانی خواهند بود که روی هر گونه سود حاصل از گشایش بیشتر اعراب در قبال اسرائیل حساب خواهند کرد.
در حالی که آمریکایی ها برای مرگ کارتر سوگواری می کنند و میراث او را به یاد می آورند، تامل در مورد سیاست های فاجعه بار ایالات متحده در فلسطین مهم است. در طول چهار دهه گذشته، اشغال اسرائیل بیشتر و بیشتر به لطف حمایت بی قید و شرط ایالات متحده افزایش یافته و حالا زمان آن فرا رسیده که واشنگتن در موضع خود در قبال اسرائیل و فلسطین تجدید نظر کند.