مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه، مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و سردبیر مجله نامۀ جمهور، به بررسی آینده اسلام سیاسی در ایران می‌پردازد.
  • ۱۴۰۳-۱۰-۱۰ - ۱۹:۵۸
  • 00
مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
اسلام سیاسی یعنی همبستگی در کنار هویت
اسلام سیاسی یعنی همبستگی در کنار هویت

فرهیختگان: ایران آینده موضوع گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه، مدیرگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و سردبیر مجله نامۀ‌جمهور است. از او بیشتر درباره آینده اسلام سیاسی در ایران پرسیدیم تا در بحثی انتقادی مسئله چگونگی نمایندگی جامعه با گفتمان اسلام سیاسی در آینده را طرح کنیم. متن این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

امروز در سال 1403 بعد از اتفاقاتی که در سال‌های 1396 ،1397، 1398 و 1401 در ایران رخ داد، از زبان بسیاری از آدم‌های اهل فکر و آکادمیسین‌ها می‌شنویم که اگر اسلامگرایی و اسلام سیاسی بخواهد بعد از این اتفاقات خودش را در جامعه جدید احیا کند، باید بتواند خودش را بازآفرینی کند. اگر نتواند، مانند بسیاری از سیاست حقیقت‌های دیگر که در دنیا بوده‌اند، احتمالاً دیگر نخواهد توانست آن توان اولیه‌ای را که در دهه‌های 50، 60، 70 و این‌ها داشته، دوباره بازآفرینی کند و به‌مرور زمان تبدیل به فرمی از دیگر فرم‌ها خواهد شد. شما این را می‌پذیرید؟
مهم‌ترین ویژگی اسلام سیاسی در لحظه تولد، یعنی هنگام انقلاب اسلامی، این بوده که این اسلام سیاسی حداقل 100 سال قبل از انقلاب اسلامی تکاپوی تولد داشته؛ تکاپوهایی که کامیاب نمی‌شود؛ اما مجدداً به جریان می‌افتد تا انقلاب اسلامی که این تولد و کامیابی اتفاق می‌افتد. در این لحظه اسلام سیاسی اساساً پاسخی به سطح پویایی و میل به پویایی جامعه است و نه سطح ایستایی آن. در کتاب فتح امام، ایده ولایت فقیه که هسته اصلی و یکی از از داده‌های مهم اسلام سیاسی است، ناظر به همین پویایی تعریف می‌شود. در این کتاب ولی فقیه ضمانت پویایی جامعه تعریف می‌شود و نه حاکم یا نماینده صرفاً وجه ثبات، رهبر انقلاب و دگرگونیت است و نه فقط حاکم نظام. حال اگر روزی این اسلام سیاسی، با این همبستگی با مقوله تغییر، از پاسخ دادن به دگرگونی ناتوان بشود، روشن است که آن روز، روز مرگش خواهد بود؛ همان‌طور که تولدش هم محصول پاسخ به دگرگونی بوده است. هرقدر سهم وجه ثبات قدرت در اسلام سیاسی بیشتر و سهم امر سیاسی و نمایندگی جامعه کمتر شود، به مرگ اسلام سیاسی نیز نزدیک‌تر خواهیم شد. حکمرانی متضمن دو دانش و فضیلت است؛ یک، قواعد کلی و دو، جنبه متغیر که در اثر تجربه به دست آمده و ناظر به فضیلت مشترک است. در نظم جمهوری اسلامی هم ما تلفیق این دو امر را داریم. به این صورت که هم اسلام را شامل می‌شود که یک ثبات کلان دارد و هم جمهوریت که متضمن آن پویایی و تغییرخواهی‌اش است. اتفاقی که در حال حاضر تا حد زیادی برای اسلام سیاسی افتاده و می‌افتد همین مسئله است که از پاسخگویی به سطح پویایی ناتوان بشود، از قدرت اجتماعی و امر سیاسی فاصله بگیرد و به سیاست رسمی و قدرت مرکزی محدود شود.

طبق گفته خود شما، اگر می‌پذیرفتیم اسلام سیاسی وضعیت انتقادی بوده و بین اسلام‌های سیاسی مختلف، اسلام سیاسی انقلاب اسلامی معقول‌ترین، عاقلانه‌ترین و هوشمندانه‌ترین بوده، قبول می‌کنیم که خود این اسلام سیاسی محصول وضعیت سیاسی شده؛ یک شرایط و موقعیت سیاسی شده است. اما نکته‌ای که اینجا وجود دارد این است که بسیاری می‌گویند در این لحظه برای ما، شما و دیگر اسلام‌گرایان و اسلام سیاسی خواهان با طیف‌های مختلف، مشکلی که وجود دارد سیاست‌زدایی شدیدی است که هم در جهان و هم در ایران شکل‌گرفته است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ اگر بخواهیم آرمان سیاسی را بازتولید کنیم، به ساخت اجتماعی مجدد برسانیم و فرم‌های اجتماعی را برای آن تولید کنیم، در شرایطی که خود موقعیت و وضعیت سیاسی نیست، آیا کار تا حدودی مشکل نمی‌شود؟
این مطلب که جامعه بعد از فروپاشی نظم سابقش به فکر نظم جدیدی باشد، بدیهی است. در خود انقلاب اسلامی این مطلب مطرح بود که چطور هیجانات سیاسی و تغییرخواهی که وجود دارد، بیاید و در سطح زندگی مطرح شود. اما در حال حاضر این وجه جدیدتری پیدا کرده که نسبت به قبل شرایط را برای ما حادتر کرده و آن هم این است که با نئولیبرالیسم بسیار فراگیر و بسیار حادی مواجهیم؛ جریانی که برای شکل‌دادن به سمت یک‌سویه و جهان خصوصی شده تلاش بسیار زیادی می‌کند، جامعه‌ای که امر عمومی ندارد و همه افق آن در حوزه خصوصی رقم می‌خورد. جامعه‌ای که امر عمومی در آن از بین رفته است. این ویژگی جدیدی است که ما در این چند دهه با آن مواجه شده‌ایم. اصل مسئله این است که چگونه از سیاست و امر سیاسی و از کنشی که معطوف به تغییر در قدرت کلان است به سمت کنشی برویم که در بستر روابط اجتماعی قدرت را جست‌وجو می‌کند. حال چه اتفاقی باید بیفتد؟ آیا افق آینده جمعی ما را اراده معطوف به ثبات و اراده معطوف به خصوصی ساختن امر عمومی از میان می‌برد؟ همه چیز ساکت و راکد می‌شود؟
من فکر می‌کنم تجربه انقلاب اسلامی و تولد و تحقق اسلام سیاسی به ما نشان داد این اتفاق با سطحی از امر عمومی توأمان بوده است. اسلام سیاسی به‌خاطر ارتباطی که با تغییر و جامعه و فضیلت مشترک داشته یک توانایی در احیای امر عمومی و تعریف موفقیت خارج از غایت‌های فردی دارد. این توانایی باز هم احیا می‌شود و اگر اسلام سیاسی از این وضعیت خارج شود، باز هم می‌تواند مجدداً این امر عمومی را احیا کند. از طرف دیگر اسلام سیاسی باید بتواند بین زندگی و غایت‌های سیاسی پیوند برقرار کند و این یکی از بازسازی‌های مهم آن باشد. یکی از مثال‌های بارز آن هم مفهوم مقاومت است؛ طبق آنچه گفتیم اسلام سیاسی در تغییرخواهی متولد شده، بنابراین ایده نهضت برای متولد شدن دارد، درنتیجه مسئله مقاومت اینجا بسیار حائز اهمیت خواهد بود، چراکه شرایط اقلیتی دارد در میان نظم جهان. مفهوم مقاومت در ظاهر یک مفهوم سیاسی و بدون هیچ ارتباطی با زندگی است. درحالی‌که همین مفهوم در ادبیات امام، مفهومی کاملاً اجتماعی و در پیوند با زندگی معرفی می‌شود. مقاومت در ادبیات امام به‌هیچ‌عنوان صرفاً یک راهبرد در سیاست خارجه یا امور نظامی نیست، امام معتقدند یکی از سطوح مقاومت، مبارزه با متحجران و احتکار سرمایه‌داران است. اگر بتوانیم همان سال‌های زمان جنگ را تصور کنیم، کاملاً درک می‌کنیم این ایده ضدیت با احتکار مثلاً تا چه حد با زندگی روز مردم در آن دوره پیوند داشته است.
بنابراین، در پاسخ به پرسش شما باید بگویم اسلام سیاسی ازیک‌طرف توانایی طرح امر عمومی در جامعه و زندگی را دارد و توانسته در این یک دهه آن را انجام بدهد و از طرفی دیگر برای بازسازی مستمر می‌بایست مفاهیم خود را ناظر به زندگی تعریف کرد تا قابلیت فراگیرشدن را داشته باشد. حضرت امام می‌توانستند مقاومت را تنها به‌عنوان راهبردی در سیاست خارجی معرفی کنند و کاری به سطوح اجتماعی آن نداشته باشند. اما فارغ از آنکه چنین مقاومتی ممتنع خواهد بود و شکل نخواهد گرفت، اساساً این نگاه به مفاهیم اجتماعی که با نادیده‌گرفتن زندگی همراه است باعث می‌شود عملاً این مفاهیم نتوانند با امر مردمی ارتباط برقرار کنند و فراگیر شوند.

متن کامل گفت‌وگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱