سفر عراقچی به پکن در شرایطی انجام شد که روابط ایران و چین در آستانه «فصلی تازه» قرار گرفته است؛ فصلی که شاید حاوی تحولاتی باشد که روابط راهبردی دو کشور را به سطوح جدیدی برساند یا به باور برخی کارشناسان همچنان در همان چهارچوب گذشته نگه دارد. سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران روز جمعه (هفتم دیماه) وارد چین شد تا در دیداری مهم با وانگیی، وزیر امور خارجه این کشور، چشماندازهای جدیدی را برای همکاریهای دوجانبه بررسی کند.
این دیدار بر پایه روابط تاریخی دو کشور انجام شد و طی آن درباره موضوعاتی مثل انرژی، سرمایهگذاری، امنیت منطقهای و برنامه ۲۵ساله همکاریهای دوجانبه بحث شد. بااینحال آنچه اهمیت این سفر را برجسته میکند، اشاره عراقچی به «فصل جدید روابط ایران و چین» است؛ عبارتی که تحلیلگران را به گمانهزنیهای مختلف درباره مسیر پیش رو واداشته است.
درحالیکه حامد وفایی، کارشناس مسائل چین معتقد است که «بهصورت قطعی نمیتوان از بهبود روابط ایران و چین سخن گفت»، علی فکری، رئیس سابق سازمان سرمایهگذاری دیدگاهی متفاوت دارد و بر این باور است که «جایگاه ایران برای چین ارتقایافته است.» در ادامه به بررسی این موضوع و آغاز «فصل جدید» روابط تهران - پکن پرداختهایم.
باید کریدور چین-پاکستان را جدی بگیریم
همکاریهای اقتصادی یکی از اساسیترین موضوعاتی است که ذیل روابط ایران و چین تعریف میشود. علی فکری، رئیس سابق سازمان سرمایهگذاری با اشاره به کریدور چین-پاکستان و نقشآفرینی همسایه شرقی ایران گفت: «واقعیت این است که من پاکستان را بهعنوان رقیب نمیبینم. همه کشورها، هم رقیب هستند و هم میتوانند شریک باشند. ممکن است در برخی حوزهها با ما رقابت کنند و در حوزههای دیگر با ما شراکت داشته باشند؛ بنابراین، این هنر ماست که بتوانیم حوزههای مشترک را بیشتر تقویت کنیم و در این زمینهها همکاری بیشتری داشته باشیم. کریدورهای اقتصادی یک واقعیت هستند؛ برای مثال، کریدور چین-پاکستان که به پشت مرزهای ما رسیده و اکنون با شرایط کنونی دنیا اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. ما میتوانیم با تقویت همکاری در این حوزهها و ایجاد همکاریهای سهجانبه، از بسیاری از عوارض احتمالی نیز جلوگیری کنیم. لازمه ارتقای جایگاه ایران این است که خود ایران هم بپذیرد اکنون در مرحلهای بالاتر قرار گرفته است. از طرف دیگر، روشن است که این ارتقا اتفاق افتاده، زیرا پهنه اوراسیا بدون ایران بیمعنی است. ایران حلقهای است که فراموششدنی و کنارگذاشتنی نیست.»
اتفاقاتی مثل 7 اکتبر فقط کاتالیزور روابط دو کشور است
فکری حوادثی مثل 7 اکتبر را تنها بهعنوان سرعتدهنده یا کاتالیزور در نظر گرفته و در این باره گفت: «یعنی مسیری را یا تسریع میکند یا کُند. اینکه نقش ایران تغییر کرده، موضوعی است که مدتها پیش و قبل از اتفاقات 7 اکتبر در منطقه رخ داده است. طبیعتاً حوادث 7 اکتبر ممکن است تا حدی بر دو طرف اثر بگذارد و آنها را وادار کند تا به برنامههای خود سرعت دهند، که امیدوارم این تأثیر در سمت ایران بیشتر باشد. اولین نکته این است که این تأثیرگذاری در سطح تصمیمگیری و اجرا پذیرفته شود. یعنی یک وقت شما بررسی میکنید و میگویید پروژههای یک تا صد نیازهای کشور من هستند. اما یک وقت دیدگاهتان را تغییر میدهید و میگویید از میان این پروژههای یک تا صد، چهار یا پنج پروژه نیازهای مشترک من و چینیها هستند. در این صورت است که میتوانیم گامهای توسعهای را آغاز کنیم. اما اگر همیشه اصرار داشته باشیم که تنها نیازهای خودمان را برطرف کنیم، یک رابطه یکطرفه شکل میگیرد و هیچ گام توسعهای برداشته نخواهد شد. در این حالت، نهایتاً با منابع موجود، یک همکار خارجی هم در کنار شما خواهد بود که همکاری را ادامه میدهد، اما این به توسعه منجر نمیشود. برای رسیدن به توسعه، باید ببینیم کدام گامها بین ما و آنها مشترکند و روی همانها تمرکز کنیم.»
فارغ از هر اتفاق ثالثی جایگاه ایران برای چین ثابت است
حامد وفایی، کارشناس مسائل چین نیز در توضیح اولین نکته گفت: «فارغ از اینکه در سوریه چه اتفاقی بیفتد، سعودی به چه سمتی حرکت کند، یا در آمریکا چه کسی بر سر کار بیاید، جایگاه ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی در نظر چینیها ثابت است. این یک موضوع مهم است که نیاز به توجه ویژه دارد. یعنی فارغ از ضلع سوم، ایران و چین باید برنامهای مشخص برای گسترش روابط خود داشته باشند. طبیعی است که برخی تحولات اثراتی را به همراه دارند، مثلاً اگر درگیریای میان ایران و اسرائیل رخ دهد، لغو پروازهای چینی به ایران اتفاقی بدیهی خواهد بود. اما اصل، اساس و بنیان روابط باید ثابت باقی بماند. در همین راستا، میخواهم به اهمیت برنامهریزی برای رابطه با چین اشاره کنم. موضوعی که آقای شی جینپینگ در مذاکراتش با مقامات ایرانی مطرح کرده است این است که ایران و چین، سه نوع پرونده و سه سطح تعامل را در روابط خود دارند: یک؛ تعامل عالی و سطح بالا، دوم؛ تعامل متوسط و سوم؛ تعامل عادی. در شرایط بحرانی، طبیعی است که سطح عالی تعاملات - مانند سرمایهگذاری گسترده چینیها در ایران، رفتوآمد مقامات عالیرتبه و همکاریهای همهجانبه- تحتتأثیر قرار گیرد و روابط به سطح متوسط کاهش یابد. اگر شرایط بسیار وخیم شود، روابط به سطح عادی تقلیل پیدا میکند. اما نکته مهم این است که روابط عادی هیچگاه تغییر نخواهد کرد. روابط امروز ایران و چین نیز دقیقاً در جریان عادی خود پیش میرود. همانطور که در سفر هیئت سابق چینی به تهران اشاره کردم، این روابط اکنون روی ریل عادی خود قرار دارد. دیدارهای مرتب مقامات دو کشور نیز گواه این موضوع است. اگر دقت کنید، چین با بسیاری از کشورها چنین روند منظمی ندارد. اما برای کشورهایی که در اولویت چینیها هستند، این اتفاق رخ میدهد. برای مثال آقای پزشکیان، در مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن، چندین دیدار با مقامات ارشد چینی دیدار داشته است. یکبار مقامات چینی به تهران آمدند، یکبار در اجلاسهای بینالمللی ملاقاتهایی صورت گرفت و اخیراً نیز یکی از مقامات ارشد چین به ایران سفر کرده است. اکنون نیز آقای عراقچی در پکن حضور دارد. این وضعیت نشان میدهد روابط عادی در دستور کار قرار دارد و این روابط بهطور سالم و بدون حاشیه پیش میرود. این عزم دو طرف برای حفظ روابط عادی است.»
چین؛ بدون تعارف در سیاست خارجی
این کارشناس مسائل چین با اعتقاد به اینکه معیار مشخصی برای سنجیدن ارتقا یا تنزل روابط دو کشور نداریم، گفت: «اگر بخواهیم؛ مثلاً روابط تجاری را معیار قرار دهیم، تحریمها مانع بزرگی بودهاند. شاید اگر در شرایط عادی قرار داشتیم، یعنی بانکها بهدرستی کار میکردند و شرکتها آزادانه رفتوآمد داشتند، میشد مناسبات تجاری را بهعنوان معیاری برای بررسی نگاه چین به ایران در نظر گرفت. اما در حال حاضر، فضای نابرابری وجود دارد. ما واقعاً نمیتوانیم جایگاه امارات را با ایران مقایسه کنیم؛ زیرا سطح روابط امارات یا حتی عربستان با چین بسیار بالاتر از ایران است. بااینحال، بهمحض ورود به این مقایسه، مسئله تحریمها و موانعی که برای شرکتهای چینی ایجاد شده است، مطرح میشود. به همین دلیل، نمیتوانیم به یک سنجه عادلانه و منصفانه برسیم که بر اساس آن بگوییم چه اتفاقی افتاده است. بااینوجود، باتوجهبه محدودیتهایی که جمهوری اسلامی طی این سالها داشته و روابطی که چین علیرغم این محدودیتها با ایران حفظ کرده است، میتوانیم برخی معیارها را در نظر بگیریم. مثلاً، ادامه خرید انرژی از سوی چینیها، حتی تحتفشارهای دوره اول ترامپ و تهدیدات دوره دوم ترامپ و تأکید چین بر ادامه تعامل با ایران، نشان میدهد که چین همچنان روی ایران حساب باز کرده است. علاوه بر این، باتوجهبه راهبردی که چین برای روابط خود با جمهوری اسلامی تعریف کرده، این نکته اهمیت دارد. سیاست خارجی چین یک سیاست پراگماتیک و عملگرا است و با هیچ کشوری تعارف ندارد. وقتی در دوران حساس مانند دوره اول و دوم ترامپ، همچنان بر روابط راهبردی با ایران تأکید میکند و عالیترین مقام کشور، یعنی دبیرکل حزب کمونیست، فرمانده کل قوا و رهبر چین، در دیدار با آقای پزشکیان میگوید: «فارغ از تحولات منطقه و مسائل نظام بینالملل، ما برای توسعه روابط با شما کار خواهیم کرد»، این حرفها تعارف نیستند. این نکات نشان میدهند که چینیها روی ایران حساب کردهاند. حالا اینکه روابط ارتقا پیدا کرده یا کاهشیافته، بهطور قطعی نمیتوان گفت. اما جایگاه ایران بر سه پایه مهم استوار است؛ ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران، ژئواکونومیک ایران و ژئوکالچر ایران.»
گزارش کامل علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.