اظهارات اخیر آنتونی بلینکن در اندیشکده شورای روابط خارجی که برای نخستین بار به عنوان یک مقام رسمی آمریکا به نقش آمریکا در براندازی اعتراف کرده، تأکید دارد که تغییر از بیرون دشوار است و راهبرد اصلی واشنگتن بر تحولات داخلی ایران استوار شده است. این اظهارات، همراه با پیامهای فارسی نتانیاهو نشاندهنده تمرکز ویژه بر نارضایتیهای داخلی ایران و تلاش برای دامن زدن به آشوبهای اجتماعی است.
از سوی دیگر، بررسی وقایع سال 1401 سه عامل کلیدی را آشکار میکند: بستر نارضایتی عمومی در ایران، نقش قدرتهای خارجی در ایجاد اختلال و جرقههایی نظیر ماجرای مهسا امینی. اگرچه اراده خارجیها از کنترل ایران خارج است، دو عامل دیگر به سیاستها و اقدامات داخلی ایران وابسته است. کاهش نارضایتی عمومی و ایجاد امید به آینده از اصلیترین اقداماتی است که میتواند مقاومت جامعه ایران را تقویت کند و نقشههای خارجی را بیاثر سازد.
به غیر از عامل خارجی که خارج از اراده ایران بوده و طرفهای غربی و عبری از طراحی برای آشوب در ایران دست نمیکشند، 2 عامل دیگر به عملکرد داخلی ایران بازمیگردد. مدیریت نارضایتی عمومی و جلوگیری از وقوع حوادث مشابه، نیازمند راهکارهایی اساسی است.
ایجاد رضایت عمومی مستلزم اقداماتی در دو سطح سختافزاری و نرمافزاری است. در سطح سختافزاری، بهبود وضعیت اقتصادی و کنترل تورم باید در اولویت قرار گیرد. در سطح نرمافزاری، ایجاد امید به آینده از طریق شفافسازی برنامهها و تقویت مشارکت مردم در تصمیمگیریها اهمیت دارد. مشارکت 50 درصدی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری نشانهای از امیدواری مردم به آینده بود؛ اما کاهش این مشارکت در آینده میتواند زنگ خطری برای اعتماد عمومی باشد.
اظهارات برخی مقامات که بر مشکلات تأکید و آیندهای تیرهوتار را ترسیم میکنند، میتواند زمینهساز ناامیدی در جامعه شود. برای مثال، سخنان معاون اول رئیسجمهور درباره بحران فرونشست زمین و ابراز ناامیدی از آینده کشور، نهتنها اعتماد عمومی را کاهش میدهد، بلکه بهصورت غیرمستقیم به دشمنان فرصت سوءاستفاده میدهد. معاون اول دولت درحالی با گفتن جمله «راهی جز گریه کردن نداریم» به شدیدترین نحو اظهار ناامیدی میکند که اساساً مردم با امید به حل مشکلات به رئیسجمهور جدید رأی میدهند و وقتی ادبیات مقامات در همان ماههای ابتدایی تا این حد سیاه است طبیعی است که چیزی جز ناامیدی و کاهش مشارکت به ارمغان نیاورده و زمینه سوءاستفاده غربیها را فراهم میکند. همچنین رقابتهای سیاسی داخلی، اگرچه امری طبیعی است اما نباید به ابزاری برای تخریب اعتماد عمومی تبدیل شود.
یا پس از آنکه پزشکیان در اجلاس خانواده به دلیل نمایش تصویری از همسر مرحومش به گریه افتاد و نتوانست سخنرانیاش را پایان دهد. حمید رسایی، نماینده مجلس در توییتی کنایهآمیز نوشت: «واضح است که گریه همیشه نتیجه دلتنگی نیست، گاهی نشانه استیصال و درماندگی است، به دلیل ضعف و نابلدی در پذیرش کاری که توانایی انجامش را نداشته.» اینکه چهرههایی همچون حمید رسایی از هر فرصتی استفاده میکنند تا به دولت پزشکیان حمله کرده و تصویری ناکارآمد از دولت بسازند تا در فضای سیاسی بتوانند بهرهبرداری کنند، به این قیمت تمام میشود که بخشی از مردم نسبت به کارآمدی ساختار ناامید میشوند.
این رویکردها افقهای پیش رو را تیره کرده و زمینه را برای پیادهسازی طراحی بلینکن و شدیدتر از آن، طراحی احتمالی ترامپ فراهم میآورد. در چنین فضایی اظهارات برخی افراد که بدون درس گرفتن از اتفاقات 1401 بر تنور دوقطبیهای اجتماعی دمیده و در این مسیر از چهارچوب ادب نیز خارج میشوند، میتواند چون جرقه عمل کند. لذا برای مهار ضلع سوم مثلث آشوب این الزام وجود دارد که نگاه جدیتری برای برخورد با افرادی شود که صاحب تریبون بوده و از تریبون خود علیه منافع ملی استفاده میکنند.
متن کامل گزارش علی مزروعی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید