همدلی یا ستیز؟
طی گذشت سالیان متمادی نسل‌های دوم و سوم‌ مهاجران بیش‌ازپیش در معرض اختلاط با فرهنگ ایران و ایرانی قرار گرفتند اما حتی اختلاط فرهنگی هم سبب نشده که مهاجران ‌افغانستانی از سوی دولت و ملت ایران به‌طور کامل پذیرفته ‌شوند. کودکی که در ایران و از یک زن افغانستانی زاده می‌شود حتی اگر با فرهنگ ایرانی به‌خوبی آشنا شود باز هم یک افغانستانی مهاجر است و در موقعیت نابسامان و موقتی قرار می‌گیرد.
  • ۱۷ ساعت قبل
  • 00
همدلی یا ستیز؟
با مهاجران افغانستانی چه کنیم؟
با مهاجران افغانستانی چه کنیم؟

نگین قاری، خبرنگار: چند روزی به‌اتفاق خانواده رفته بودیم مشهد. ساعت ده شب به تهران بازگشتیم. فقط دو زن در کوچه حضور داشتند و هر دو هم افغانستانی بودند. حس ناخوشایندی داشتم. یادم آمد که محله پر شده از مهاجران ‌افغانستانی. سه سالی هست که حتی سبزی‌فروش محله هم اهل افغانستان است. اینجا افغانستانی‌ها گویا حق ‌آب‌وگل دارند. با تلخی اندیشیدم سال‌ها قبل که آن‌ها را در حال زندگی و کار سخت و شرافتمندانه می‌دیدم‌، آکنده از حس مهر و همدلی بودم، اما نگاهم در سال‌های اخیر، کمی عوض شده است. هرجا که می‌روم، هستند.
آن‌قدر مهاجران ‌افغانستانی در متروی تهران حضور پررنگی دارند که گاهی در یک واگن قطار به‌عنوان مسافر ایرانی در اقلیت قرار می‌گیری. علاوه بر مترو، در مدارس، پارک‌ها‌ و اماکن ‌تفریحی، مراکز بهداشتی و درمانی، صفوف طولانی نانوایی‌ها و بسیاری از مراکز ارائه‌کننده خدمات رفاهی و معیشتی تهران و توابع آن، حضور پررنگ افغانستانی‌ها به‌چشم می‌آید. به‌عنوان یک ایرانی، نگرانی حس‌ غالب من و بسیاری دیگر در مورد حضور افزایش‌یافته مهاجران ‌افغانستانی است. 

آیا موضع‌گیری‌ها علیه حضور مهاجران افغانستانی منصفانه است؟
چرا با وجود این همه اشتراکات ازجمله: زبان، دین و فرهنگ میان دو ملت ایران و افغانستان، مهر و همدلی در نگاه ایرانی جای خود را به نگرانی، ترس و اعتراض داده است؟ نکند ما ایرانی‌ها بی‌رحم و نژادپرست شده‌ایم؟ سعی می‌کنم منصفانه به مسئله این روزهای ایران درمورد افغانستانی‌ها بیندیشم. «ما و آن‌ها» ضمائری هستند که در این مورد وجود دارند و سال‌ها حضور افغانستانی‌ها در کشور و حتی تولد و زندگی فرزندانشان هم نتوانسته تمایز این کلمات را در میان دو ملت از میان ببرد به‌ویژه در سال‌های اخیر، گاه حس تمایز آن‌قدر زیاد می‌شود که به‌سمت تفکرات نژادپرستانه -البته- در هر دو ملت میل می‌کند. ایران زخم‌خورده تحریم‌هاست و رشد اقتصادی صفر و نزدیک به صفر در سالیان متمادی و گسترش‌ خط فقر، تأمین ضروریات زندگی برای برخی از خانوارهای ایرانی را یک چالش نفس‌گیر کرده است.
در شرایطی که سفره میزبان کوچک و فقیرانه شده است تعداد بسیار ‌زیاد مهاجر غیرقانونی را تاب نمی‌آورد و رسم میهمان‌داری را کنار می‌نهد. از سوی دیگر، پای صحبت افغانستانی‌ها که می‌نشینی از نوع نگرش‌ها و برخوردهای این روزهای ایرانیان با آن‌ها در فضای عمومی و مجازی بسیار گله‌مند و دلخورند. گاهی اوقات امواج افغانستانی‌ستیزی، سونامی‌وار حرکت می‌کند و خشک و تر را با هم می‌سوزاند. همه افغانستانی‌ها  -مهاجران قانونی و غیرقانونی؛ شریف و خلافکار؛ دوست و دشمن- مورد هجمه قرار می‌گیرند و کرامت انسانی‌شان خدشه‌دار می‌شود. در این میان، برخی هم از روی عمد و یا از سر ناآگاهی، به نژادپرستی‌ها دامن می‌زنند و ذهنیت ایرانیان را علیه حضور همه افغانستانی‌ها آکنده از ترس‌ها و نگرانی‌های شدید می‌کنند و سبب افزایش حساسیت‌ها و برخوردهای گاه غیرانسانی در جامعه نسبت به افغانستانی‌ها می‌شوند.

مقصر پدیده افغان‌ستیزی این روزها کیست و یا چیست؟
نقش مسئولیت فردی هر شخص ایرانی و یا افغانستانی در دامن زدن به این بحران‌ها قابل انکار نیست اما به‌نظر می‌رسد مشکل اصلی ضعف ساختاری و نهادی در سیاستگذاری‌های مهاجرتی است که پیشینه‌ای به وسعت شروع مهاجرت‌ها از افغانستان به ایران دارد. حدود چهاردهه پیش، اولین موج مهاجرت‌ها شروع شد. برخلاف بیشتر کشورها که پناهندگان را در اردوگاه‌ها اسکان می‌دادند، مهاجران وارد ایران شدند و در شهرهای مختلف سکنی گزیدند. دروازه‌ها سخاوتمندانه و با رویکردی غیرعقلانی به‌روی پناهندگان باز بود و در ورود انبوه‌وار آن‌ها، فیلترهای قانونی و بسامانی رعایت نمی‌شد و همگی به‌صورت قانونی و غیرقانونی از مرزها عبور کرده و در مناطق مختلف کشور جای می‌گرفتند.
در سال‌های اخیر نیز هم‌زمان با بالاگرفتن تنش‌ها در افغانستان، موج‌های جدید و گسترده‌تری از ورود پناهندگان و آوارگان به کشور ایجاد شد که طی آن هزاران افغانستانی به‌صورت قاچاق انسان و بدون تشریفات قانونی به خاک ایران وارد شدند و ایران _بی‌آنکه آمادگی پذیرش سیل عظیم مهاجران جدید را داشته باشد- در صدر بالاترین کشورهای مهاجرپذیر جهان قرارگرفت.
آمار موثقی درمورد تعداد مهاجران ‌افغانستانی حتی از سوی وزارت کشور که متولی رسمی سامان‌دهی اتباع و مهاجران خارجی است، وجود ندارد. گمانه‌زنی‌های بسیاری از سوی مردم و برخی مسئولان مطرح شده که ممکن است بسیار دور از واقعیت باشد و کثرت گزارش‌های متناقض نشان می‌دهد حتی متولیان مهاجرت هم نمی‌دانند واقعاً چه‌کسانی و چه‌ تعداد از افغانستانی‌ها در این سال‌ها وارد کشور شده‌اند. 5 میلیون تا 17 میلیون آماری است که تاکنون از سوی مسئولان مختلف ادعا شده است.
طی گذشت سالیان متمادی نسل‌های دوم و سوم‌ مهاجران بیش‌ازپیش در معرض اختلاط با فرهنگ ایران و ایرانی قرار گرفتند اما حتی اختلاط فرهنگی هم سبب نشده که مهاجران ‌افغانستانی از سوی دولت و ملت ایران به‌طور کامل پذیرفته ‌شوند. کودکی که در ایران و از یک زن افغانستانی زاده می‌شود حتی اگر با فرهنگ ایرانی به‌خوبی آشنا شود باز هم یک افغانستانی مهاجر است و در موقعیت نابسامان و موقتی قرار می‌گیرد. انگار انسانی است که هویت خود را گم کرده است و خود را نه افغانستانی و نه ایرانی می‌داند هرچند که خانواده‌اش فرهنگ، سنت و مذهب کشور مادری را در او بازتولید کنند گویی این اختلاط فرهنگی و از طرفی عدم پذیرش از سوی کشور زادگاه، نسل دوم و سوم مهاجران را در بلاتکلیفی هویت ملی قرار می‌دهد و همیشه آن‌ها را بسان یک دیگری خارجی انگشت‌نما می‌کند.
این سطح از بحران هویت ملی و طردشدگی که حتی در نسل‌های دوم و سوم مهاجران دیده می‌شود تبعات منفی برای هر دو ملت ایرانی و افغانستانی در پی دارد. عامل اصلی این وضعیت ناخوشایند پیش‌آمده را می‌توان فقدان سیاست‌گذاری روشن و درست در سامان‌دهی مهاجران دانست در جایی که مجوز قانونی مهاجرت داده شده اما تدبیری برای متولدان در خاک ایران و نسل‌های بعدی آن‌ها نشده است. 

راه برون‌رفت از این وضعیت کدام است؟
ضرورت دارد یک عزم پایدار و جدی در مدیریت و سامان‌دهی مهاجران افغانستانی ایجاد شود. کوتاهی در سیاست‌گذاری و سامان‌دهی مهاجران افغانستانی می‌تواند عواقب بد و تهدیدات بسیار جدی علیه امنیت و مصالح ملی ایجاد ‌کند و پناهندگان بی‌گناه را هم در آتش موج‌های غیرانسان‌دوستانه افغان‌ستیزی و نفرت‌پراکنی قومی بسوزاند. متأسفانه در سال‌های اخیر به‌ویژه پس از وقوع هر جرم و یا جنایتی که توسط معدودی افغانستانی صورت گرفته است، شاهد افزایش کنش‌های نژادپرستانه علیه مهاجران قانونی در سپهر عمومی و فضای مجازی هستیم. این همه به بی‌تدبیری و کوتاهی متولیان سامان‌دهی مهاجران بازمی‌گردد.
سال‌ها پیش که تعداد مهاجران افغانستانی محدود بود همدلی و رفاقت قابل‌توجهی میان ایرانی‌ها و میهمانان افغانستانی دیده می‌شد و دامنه ستیزها کوتاه و کم‌رنگ بود. به نظر می‌رسد مهاجرت بی‌رویه و غیرقانونی یکی از مهم‌ترین دلایل مسئله شدن حضور افغانستانی‌ها در ایران است. در قدم نخست باید تمامی مهاجران غیرقانونی طی یک فرایند مستمر و البته محترمانه اخراج شوند و بسیار مهم است که تضمین کافی فراهم شود که دوباره بازنگردند و چرخه معیوب و هزینه‌ساز ورود غیرقانونی و اخراج از کار بیفتد. در قدم دوم باید امور مهاجران قانونی با حفظ کرامت انسانی پناهندگان، سامان‌دهی مجدد شود. اگر سیاستگذاری‌ها اعم از تدوین، اجرا و پایش در سامان‌دهی امور مهاجرت بهبود یابند امید بسیاری وجود خواهد داشت که معضلات پیش‌آمده رفع شوند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰