متأسفانه آنچه سیاستگذار از الگوی زن با آن روبه‌روست، یک مدل ذهنی است که تازه آن هم درست نیست. و حالا بعد از اینکه این را می‌گویید، اصلاً به آن اهمیت نمی‌دهید. مثلاً شما الان احساس می‌کنید که زن خانه‌داری که دو تا بچه دارد و در خانه زندگی می‌کند، احساس شخصیت و ارزش می‌کند؟  همین الان، او احساس رضایتمندی در جامعه ندارد و انگار که همان یک مدل را هم درست نمی‌شناسیم. 
  • ۳ ساعت قبل
  • 00
در جست‌وجوی الگوی سوم زن مسلمان
در جست‌وجوی الگوی سوم زن مسلمان
فاطمه رایگانیپژوهشگر

روز گذشته  [دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف زنان و مادران در تاریخ 27آذر 1403] قسمت قابل‌توجهی از حرفم متوجه «الگوی زن مسلمان» بود. آنجا که به الگوی سوم زن مسلمان اشاره کردم، مقصودم این بود که این الگو در بستر جامعه به عنوان یک مساله همگانی فهم نشده و  مختص به قشر زنان مانده، و نتیجه این شده که مسایل زنان در خود زنان منحصر شده و اینکه فقط زن‌های طبقه خاص می‌توانند صحبت کنند، یکی از مهم‌ترین نکات این است که این کار منجر به حذف تکثر الگو‌ها شده است. شما یک سکه دستمالی‌شده دارید که مثلاً انگار که شکلی از رویش رفته باشد به نام «زن تراز انقلاب اسلامی» و همه باید شبیه آن شوند و بقیه باید به آن برسند.

از این زن هم خود سیاستگذار حتی تصویری ندارد، فقط یک شکل کاریکاتوری از او دارند. زنی که پنج تا بچه دارد، دکترا دارد یا کار‌های خانه‌اش را خودش انجام می‌دهد و این ویژگی‌ها آن‌قدر استثنایی‌اند که از روی زنی با این تعابیر مستند می‌سازید. اگر این وضعیت روال بود، مستند نمی‌شد. درصورتی‌که امکان دارد این تصویر باز هم حس ناکافی بودن برای تعدادی از دختران و زنان ایجاد کند که از قضا با آن روبه‌رو بودم. 

در قسمت دوم وقت نشد بگویم که در جامعه، مدام درباره ارزش مادری، ارزش همسری، ارزش زنانگی صحبت می‌شود، ولی همین مادر و همسر فقط زمانی ارزش اجتماعی پیدا می‌کند که مزیت اجتماعی برای خودش خلق کند. یعنی یا باید بچه‌اش شهید شود، یا باید خودش یک کار خاص انجام دهد. در غیر این صورت، در حالت عادی درک اجتماعی از کار شما وجود ندارد.  در بحث «الگوی سوم زن» زن را در زن منحصر کرده‌ایم. این که من گفتم «الگوی سوم زن» چون این واژه از ادبیات خود حضرت آقا بود. البته ایشان در صحبت‌هایشان گفتند که حالا این خانم اسمش را «الگوی سوم زن» گذاشته است. 

ماجرا این است و امری که در واقعیت با آن مواجهیم این است که یک زنی اصلاً قسمتش نمی‌شود که هیچ وقت ازدواج کند، شوهر مناسب پیدا نمی‌کند، اصلاً بچه‌دار نمی‌شود. آیا طبق الگوی سیاستگذار از زن تراز انقلاب اسلامی این زن به لحاظ اجتماعی جایگاه نخواهد داشت؟ 
این آدم چطور باید تکلیفش را پیدا کند؟ این نیروی اجتماعی نیست؟ پیشران نیست؟ این خیلی با شکل شابلون ما تفاوت دارد. 

متأسفانه آنچه سیاستگذار از الگوی زن با آن روبه‌روست، یک مدل ذهنی است که تازه آن هم درست نیست. و حالا بعد از اینکه این را می‌گویید، اصلاً به آن اهمیت نمی‌دهید. مثلاً شما الان احساس می‌کنید که زن خانه‌داری که دو تا بچه دارد و در خانه زندگی می‌کند، احساس شخصیت و ارزش می‌کند؟  همین الان، او احساس رضایتمندی در جامعه ندارد و انگار که همان یک مدل را هم درست نمی‌شناسیم. 
رهبرمعظم انقلاب بعد از صحبت‌هایم به من گفتند که  شما احساس تنهایی نکنید، دوستانتان را پیدا کنید و با هم کار کنید، خدا کمکتان می‌کند.»

   اندیشه انسان مقاومت و سردرگمی میان ادبیات آکادمیک یا ادبیات انقلابی

در سال‌های اخیر بیشتر از قبل مسئله «اندیشه انسان مقاومت» را به‌طور خاص در نظر گرفتم، بعد از شهادت حاج قاسم، کلاً حرف من این است که ما در عین حال که این‌قدر بر سر خودمان می‌زنیم و واقعاً درگیریم، بالاخره دنیا هم با بحران معنایی مواجه است. این طبقه انسان مقاومت که شکل گرفته، یک گونه خاص از انسان است که پاسخی برای مسئله انسانی خودش پیدا کرده است. 

من به‌عنوان کسی که علوم انسانی خوانده‌ام همیشه تحت فشار بودم؛ یکی از طرف فضای رایج دانشگاه که همیشه من را به‌خاطر ارجاع به امام و انقلاب متهم می‌کند به بی‌سوادی، به تحجر، به اینکه من دانش روح دنیا را بلد نیستم. و یکی هم از طرف جریان متحجر انقلابی که به‌خاطر صحبت از فلسفه من را متهم می‌کند به «اومانیسم مذهبی»، به «لیبرالیست» شدن. یعنی شما اگر درباره آزادی صحبت کنید، می‌گویند لیبرالیسم، اگر از عدالت بگویید، می‌گویند مارکسیست. اگر از انسان صحبت کنید، می‌گویند اومانیست. نه! با این ادبیات می‌توانیم حرف بزنیم. 

دغدغه من این بوده که ما آدم‌هایی هستیم در این فضا که با ادبیات انقلاب، بالاخره شناختی از ادبیات رایج علوم انسانی پیدا کردیم و احساس می‌کنیم که این ادبیات ما را نمایندگی نمی‌کند و ما را توضیح نمی‌دهد. ما باید خودمان را توضیح بدهیم و این ادبیات خود را می‌خواهد و لازم دارد. این محصول تشکیلات علمی است؛ یعنی کار یک نفر یا دو نفر نیست، یک جمع دغدغه‌مند است که چنین کاری باید انجام دهد. وقتی این فرصت پیش آمد، دلم خواست تا درباره این ماجرا در محضر آقای خامنه‌ای صحبت کنم. اینکه انسان مقاومت وقتی به زن می‌رسد، این ماجرا ضریب می‌خورد؛ یعنی مقاومت مضاعفی هم دارد. در عین حال که یک مقاومت در برابر استکبار جهانی دارد، زن به‌صورت خاص مقاومتی در برابر این دارد که همیشه جدا از عالم بوده و نیاز دارد دوباره مسیر را طی کند. برای همین مسئله مقاومت برای زن به نظرم مسئله جدی‌تری می‌شود. 

   انسان مسلمان ایرانی و بحران‌های جهان مدرن
محور دیگری که به آن در نطق روز گذشته‌ام پرداختم، تمنای تحول در علوم انسانی بود. تمنایی که تحول درستی در آن ایجاد نشد. علوم انسانی باید تبدیل به علوم اسلامی_ایرانی می‌شد، اما به کپی‌کاری از برخی روایات و آیات محدود شده است. این مشکل بدفهمی ما از علوم انسانی و اسلامی است. در اینجا باید تجربه‌ها را بازخوانی کرد و فهمید که این تجربه‌ها در چه فضایی خلق شده‌اند. چرا وقتی بحرانی مانند کرونا می‌آید، ما در جمهوری اسلامی نسبت به کشور‌های پیشرفته، واکنش متفاوتی داریم؟ این مسئله باید در علوم انسانی اسلامی توضیح داده شود. 

به نظر من، ما انسان‌های ایرانی و مسلمان با جغرافیای خاص خود، نیاز به زبان جدیدی داریم که بتواند واقعیت‌های خاص ما را توضیح دهد. علوم انسانی بومی باید به‌گونه‌ای باشد که این ویژگی‌ها را در نظر بگیرد و این همان بحران معنایی است که ما با آن مواجهیم. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰