سقوط سوریه و آغاز پیشرویهای رژیمصهیونیستی در جنوب سوریه آشکار ساخت تلآویو از دمشق احساس تهدید مستقیم و موجودیتی نداشته و صرفاً درصدد توسعهطلبی ارضی بوده است. اگر نظام پیشین سوریه تهدیدی برای رژیمصهیونیستی بود اکنون از بین رفته و امکانات عمده نظامی این کشور نیز بر اثر بمبارانهای مشترک تلآویو و واشنگتن منهدم شدهاند. بدون نظام سیاسی و ارتش سوریه، پیشروی صهیونیستها در این کشور تنها حکایت از خوی اشغالگری و تجاوزگری آنها دارد.
گفته میشود صهیونیستها با تکمیل اشغال جولان وارد حومه دمشق شده و تنها چند کیلومتر با محلات جنوبی و مرکز پایتخت فاصله دارند.
در روزهای اخیر دبیرکل حزبالله لبنان نیز در سخنرانی خود به نیت اصلی تلآویو از جنگ اشاره کرده است. او در این باره اعلام کرده حمله رژیمصهیونیستی به لبنان به دلیل ارتباط جبهه شمال با غزه نبود بلکه تلآویو خواهان اشغال جنوب یا کل این کشور بود.
شیخ نعیم قاسم طی سخنانی که به صورت زنده از شبکه خبری العالم پخش شد، گفته بود مقاومت انتظار داشت هرلحظه حمله رژیمصهیونیستی به لبنان آغاز شود، اما زمان دقیق آن را نمیدانست. او تأکید کرد احتمال این حمله پیش از 7 اکتبر و چه پس از آن وجود داشت. دبیرکل مقاومت لبنان میگوید: «دشمن میخواهد هر مقاومتی را که مانع پروژه توسعهطلبانه او در سراسر منطقه میشود، از بین ببرد.» رژیمصهیونیستی به دلایل مختلف از جمله تنگناهای فراوانی که از آنها رنج میبرد، بیمهابا وارد اشغال کشورهای پیرامونی خود شده و اگر متوقف نشود، منطقه را به عرصه جنایتهای بیشتری تبدیل خواهد کرد.
پیشرانهای توسعهطلبی ارضی رژیمصهیونیستی
رژیمصهیونیستی تحت تأثیر چند دیدگاه مختلف در خصوص توسعهطلبی ارضی است. این دیدگاهها به شرح ذیلاند:
1. احیای سرزمینهای ادعایی تاریخی رژیم صهیونیستی
یهودیان صهیونیست ادعا میکنند خداوند سرزمینهای مابین نیل تا فرات را به قوم یهود بخشیده است و آنها باید در صورت قدرت، این سرزمینها را بازپسگیرند. بر این اساس صهیونیستها دو نوار آبی رنگ در بالا و پایین پرچم خود قرار دادهاند که اشارهای به شعار معروفشان یعنی «از نیل تا فرات» است.
2. امکان توسعه
رژیمصهیونیستی توسط غرب و با حمایت صهیونیسم بینالملل به تجهیزات و ثروت زیادی دسترسی دارد. آنها چند صد نمونه از بهترین جنگندههای آمریکا را در اختیار دارند و تنها دولت در غرب آسیا هستند که از سلاح هستهای برخوردارند. بر همین اساس آنها میدانند با توجه به ظرفیتهای نظامی و اطلاعاتی و همچنین چتر حمایت سیاسی و دیپلماتیک غرب قادر به پیگیری توسعهطلبی ارضیاند.
3. عدم انطباق قدرت با وسعت
قدرت انباشت شده در سرزمینهای اشغالی انطباقی با وسعت 22 تا 27 هزار کیلومتری آن ندارد. از این رو این قدرت ناگزیر به سمت انطباق با جغرافیایی متناسب با خود خواهد رفت. این مسئله شباهتهایی با مورد دوم یعنی «امکان توسعه» دارد؛ اما زاویهای متفاوت از پیشران توسعهطلبی ارضی رژیمصهیونیستی است.
4. عمق استراتژیک کم
این مسئله که دیگران همواره بزرگترین معضل رژیمصهیونیستی را عمق کم استراتژیک یا محدودیت جغرافیایی میدانند و برای تحقیر تلآویو آن را تکرار میکنند، به معنای بیخبری و بیتفاوتی رژیم نسبت به این مسئله نیست.
این عمق کم باعث آسیبپذیری جدی صهیونیستها شده است. آنها حتی اگر آرمانهای احیای اسرائیل قدیم را هم فراموش کنند همچنان به دلیل عمق استراتژیک کم درصدد توسعهطلبی ارضی برخواهند آمد.
5. کاهش وابستگی موجودیتی به غرب
صهیونیستها میدانند موجودیت رژیمصهیونیستی با ابعاد و ویژگیهای کنونیاش در اتصال با غرب امکانپذیر شده است. اگر روزی این اتحاد تضعیف شده و غربیها راه دیگری برای حفظ منافع خود بیابند، دیگر لزومی برای حمایت از رژیم نخواهند داشت. بر همین اساس تلآویو به دنبال کسب ویژگیهایی است که باعث کاهش آسیبپذیریهای ذاتیاش شده و نیاز موجودیتی خود به غرب را برطرف سازد. دستیابی به مجموعهای از ویژگیها مانند عمق استراتژیک کافی، در اختیار گرفتن گلوگاههای منطقه، پراکندگی جمعیتی و مواردی از این دست، میتوانند به کاهش وابستگی موجودیتی رژیم به غرب منجر شوند.
6. حفظ وابستگی غرب به رژیم
صهیونیستها همزمان با تلاش برای کاهش وابستگی موجودیتی خود به غرب درصدد تبدیل خود به دولتی هستند که بتواند مأموریتهای محوله غرب را به نحو مطلوبی پیگیری کند. غرب و آمریکا امروز همچنان درگیر منطقهاند درحالیکه حمایتهای گستردهای از رژیم به عمل آوردهاند. در شرایطی که رژیم در منطقه بوده تهدیدات هستهای و موشکی متوجه منافع غرب و جغرافیای اصلی آن شده است. صهیونیستها میکوشند با تقویت ابعاد قدرت خود، همچنان بتوانند نقش «سگ نگهبان غرب در منطقه» را ایفا کنند.
تهدید دمشق
فلسطین محوریت تاریخی و دینی دارد. این مسئله در قدس منحصر است. در مقابل دمشق و تا حد کمتری بیروت نقش سیاسی بزرگی در شامات و حتی منطقه دارند. نقش سیاسی بیروت بیشتر ناشی از مرکزیت شامات در دوران عثمانی است. پیش از این نیز دولت فنیقیها در لبنان، قدرتی در مدیترانه بود. در مقابل اما دمشق به شکل پیوسته و پررنگتری مرکز سیاسی شام بوده است. اگر صهیونیستها به دمشق دست یافته یا آن را تحت تأثیر قرار دهند، بر مرکزیت سیاسی شام دست یافتهاند؛ چه به شکل مستقیم و چه با خنثی کردن آن درحالیکه دست گروه دیگری است.
راههای جلوگیری
۱. ایجاد جنبشهای مقاومتی در هر نقطه
اگر به دلیل ضعف دولتها امکان مقاومت دولتی وجود ندارد، دیدگاههای مقاومتی در میان مردم و شکلگیری گروههای کوچک میتواند باعث شکست و توقف پیشروی رژیم شوند.
2. حمایت و هدایت
اگر دولتها و گروههای مقاومتی قدیمی، به کمک جمعیتهایی که مقاومت را انتخاب کردهاند بشتابند، رژیمصهیونیستی با سرعت بالاتری متوقف میشود.
3. تبدیل فرصت به تهدید برای رژیم
صهیونیستها میخواهند تهدیدات جنگی دوساله اخیر را به فرصت تبدیل کرده و به جغرافیای جدیدی دست یابند. اگر این مناطق برای تلآویو به باتلاق تبدیل شوند، این فرصت به تهدید بدل میشود همانگونه که اشغال جنوب لبنان و بیروت در سال 1982 اینگونه شد.
4. محاصره صهیونیستها
محاصره رژیمصهیونیستی با ابزارهای نظامی، امنیتی و سیاسی باید تقویت شود. در این صورت، رژیم از پیشرویهای خود دستاوردی کسب نخواهد کرد و با مشکلات داخلی مشغول خواهد شد.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید