سعیده اسدی، خبرنگار: سقوط دولت سوریه به طرز چشمگیری سریع بود و روند اشغال شهرها توسط هیئت تحریرالشام یادآور تسلط طالبان بر ایالتهای افغانستان در سال 2021 بود، زمانی که این گروه توانست بدون مقاومت خاصی از سوی دولت وقت، مجدداً پس از 20 سال و تنها طی 10 روز بر افغانستان مسلط شود. در 27 نوامبر 2024، شورشیان هیئت تحریرالشام نیز با آغاز عملیات، در عرض چند روز به دومین شهر بزرگ سوریه، حلب، حمله کرده و در عرض یک هفته، پیشرویهای غیرمنتظره این گروه در نهایت منجر به سقوط دمشق و رفتن بشار اسد به مسکو شد. در این بین، آنچه میتواند نمایانگر پیوندی بیشتر بین موفقیت طالبان در افغانستان و تحریرالشام در دمشق باشد، روند در پیش گرفتن عملیات در پوشش «عملیاتهای ملیگرایانه» بود؛ در پیش گرفتن چنین روندی، نتیجه مستقیم شکست هسته اولیه طالبان و هیئت تحریرالشام یعنی القاعده، در عملیات و اقدامات فراملی و فرامرزی خود بود. در همین راستا، روزی که کابل به تصرف طالبان درآمد، هیئت تحریرالشام با جشن گرفتن این پیروزی، در بیانیهای رسماً به طالبان تبریک گفت و قول داد که از تجربه طالبان استفاده کند و واقعیت امروز سوریه نشان از این الگوبرداری دارد. اما علیرغم توجه هیئت تحریرالشام به تجربه موفق طالبان در افغانستان و تشابه دو گروه در نحوه تسلط سرزمینی، توجه به عوامل افتراق و تفاوتهای این دو گروه نیز از مسائلی است که میتواند پیوست مناسبی برای ارزیابی روند تحرکات شورشیان هیئت تحریرالشام در سوریه ارائه دهد.
هر دو گروه طالبان و هیئت تحریر الشام، گروههای اسلامگرای افراطی هستند که از خشونت استفاده میکنند، اما در اهداف، ایدئولوژی، ساختار و تاکتیکهای آنها تفاوتهایی وجود دارد که در درک ماهیت و اهداف این دو گروه بسیار مهم هستند.
ایدئولوژی
طالبان در درجه اول یک گروه ملیگرای افغانستانی است که ایدئولوژی خود را بر اساس تفسیر خاص و سختگیرانهای از اسلام سنی حنفی بنا نهاده است. عصبیت و غیریت قومیتی در بین این گروه محسوس است، در عین حال تمرکز آنها محدود به جغرافیای سرزمینی افغانستان است. در مقابل، هیئت تحریرالشام متشکل از شورشیان سلفی-تکفیری است که ایدئولوژی خود را بر اساس تفسیر سلفی از اسلام بنا نهاده است. این گروه بر خلاف طالبان، از خشونت تئوریزه شده عقیدتی برخوردار است.
اهداف
هدف اصلی طالبان در ابتدا برقراری یک حکومت اسلامی در افغانستان بود و پس از به قدرت رسیدن نیز تمرکز خود را بر اعمال قوانین سختگیرانه اسلامی، کنترل جامعه و مبارزه با مخالفان داخلی گذاشت. هر چند هدف اصلی تحریرالشام در ابتدا برپایی یک خلافت اسلامی جهانی بود، اما این گروه امروزه هدف خود را برقراری یک حکومت اسلامی سرزمینی عنوان کرده و در عین حال به دنبال از بین بردن ساختارهای نظام سیاسی دولت سابق سوریه و مبارزه با دیگر گروههای رقیب داخلی مثل داعش و کردهاست. این گروه همچنین به دنبال مشروعیتبخشی به خود در میان گروههای مختلف ائتلافی بوده و سعی در ایجاد نوعی دولت اسلامی دارد که شبیه به دیگر حکومتها باشد.
ساختار و سازماندهی
طالبان دارای یک ساختار فرماندهی متمرکز با رهبری واحد است که تحت فرمان ملا هبتالله آخوندزاده عمل میکند. همچنین این گروه نیروی نظامی منسجم و تجدید سازمانیافتهای دارد. در مقابل، ساختار هیئت تحریرالشام غیرشفاف است؛ این گروه از شبکههای پیچیده و سلولهای پراکنده تشکیل شده است و بر خلاف طالبان، دارای درگیری داخلی با دیگر گروههای شورشی است.
نحوه به قدرت رسیدن
علیرغم ادعای آمریکا برای مبارزه با طالبان و حمله به افغانستان در سال 2001، عدم موفقیت این کشور در دستیابی به این هدف سبب شد تا این گروه پس از 20 سال، با تقویت و سازماندهی گروهها و نیروهای داخلی مخالف حضور آمریکا و مخالف دولت افغانستان، مجدداً قدرت را در این کشور به دست بگیرد. در واقع، تسلط مجدد طالبان بر افغانستان بیش از هر چیز متأثر از عوامل و نیروهای داخلی بود؛ در مقابل، هیئت تحریرالشام با تجهیز، برنامهریزی و سازماندهی نیروها و کشورهای خارجی توانست عملیات خود را آغاز و بر سوریه مسلط شود. همچنین گروههای داخلی نیز از انسجام داخلی و وحدت رویه برخوردار نیستند و به مرور زمان تعارض در منافع نیروهای داخلی و خارجی، به پاشنه آشیلی برای الجولانی و این گروه تبدیل خواهد شد.
تعامل با گروههای داخلی و جامعه بینالملل
غلبه تعصبات قومی در بین نیروهای طالبان سبب شده است تا این گروه روابط پرچالشی را با سایر قومیتها و گروههای مخالف خود داشته باشد. اما در بعد خارجی، طالبان با وجود عدم به رسمیت شناخته شدن بینالمللی، اقدام به انجام برخی توافقات سیاسی در موضوعات متفاوت با دولتهای مختلف کرده است. این گروه پیش و پس از تسلط بر افغانستان، با در پیش گرفتن دیپلماسی منطقهای و بینالمللی، سعی کرد تا فشارهای بینالمللی علیه خود را کاهش دهد. هیئت تحریرالشام بلافاصله پس از تسلط بر سوریه اقدام به اعدام و مجازات افراد مرتبط با دولت سوریه کرد. به دلیل اینکه زمان کوتاهی از تسلط تحریرالشام بر سوریه میگذرد، نحوه تعامل این گروه با گروههای شورشی مسلحی که به پیروزی این گروه کمک کردند، در هالهای از ابهام قرار دارد، اما سهمخواهی این گروهها در آینده میتواند به چالشی برای هیئت تحریرالشام تبدیل شود. علاوه بر این، تسلط این گروه بر سوریه میتواند دامنه تشدید اختلاف و تعارضات با نیروها و گروههای کردی در سوریه را نیز افزایش دهد. در بعد بینالمللی نیز به دلیل ماهیت تروریستی این گروه و شناسایی آن به عنوان یک گروه تروریستی، تعاملات آن با جامعه بینالمللی و بالعکس، چالشهایی به همراه خواهد داشت، در عین حال که این گروه به دلیل ماهیت و اقدامات پیشینی خود، همچنان تهدیدی امنیتی برای سایر کشورها محسوب میشود و همین امر مانعی برای تعاملات منطقهای و فرامنطقهای است.
تاکتیکها
طالبان از تاکتیکهای نظامی متفاوتی استفاده کرده و میکند، از جمله جنگ چریکی، حملههای انتحاری و بمبگذاری؛ این گروه در مقابله با تهدیدات سرزمینی و جغرافیایی ماهیت دفاعی دارد. تحریرالشام نیز تاکتیکهای نظامی مشابهی استفاده میکند، اما تمرکز آنها بر جنگهای شهری و جنایات انسانی گسترده و عریان مبتنی است و برخلاف طالبان نسبت به تجاوزات و اشغال سرزمینی واکنش تدافعی و مقابلهای از خود نشان نمیدهند.
در نهایت میتوان گفت که علیرغم توجه به این واقعیت که طالبان و هیئت تحریرالشام مولود مادری واحدند، اما قرار گرفتن دو گروه در موقعیتها و شرایط متفاوت به تفاوتهای رفتاری ظریفی در حوزه ایدئولوژی، اهداف، ساختار و سازماندهی، روابط و تعاملات و تاکتیکها منجر شده است.