ماجرای گول خوردن یک سیاستمدار در فوتبال
یک روز با یکی از آقایان سیاسی که هم سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی را داشت و هم در شورای اسلامی شهر تهران عضو بود، بر سر موضوعی بحثم شد. این شخص عضو حزبی سیاسی هم بود که از فعالان آن به‌حساب می‌آمد (هنوز هم هست) و چهره شناخته شده‌ای نیز در این عرصه محسوب می‌شد.
  • ۱۳۹۷-۰۴-۱۶ - ۱۵:۴۴
  • 00
ماجرای گول خوردن یک سیاستمدار در فوتبال
ســیاسی‌تر از سیـاسـت
ســیاسی‌تر از سیـاسـت
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، برد تاریخی شاگردان والدیر ویرای برزیلی در ورزشگاه ملبورن استرالیا و فراهم شدن زمینه حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 1998 فرانسه، آن چنان جو اجتماعی کشور را دگرگون ساخت که حتی سیاستمداران آن موقع نیز ناخواسته گرفتارش شدند. این عامل باعث شد تا زیبایی‌ها و تاثیرات شگرف فوتبال در دنیا عیان‌تر شود و زمینه بهره‌برداری سیاسی و اجتماعی و مهم‌تر از آن منافع اقتصادی‌اش مورد توجه عموم به‌خصوص افراد سیاسی قرار گیرد.

تا آن سال و چند سال بعد از آن فعالیت فوتبالی ما تا به این اندازه سیاسی نبود و هنوز پای سیاستمداران به این عرصه باز نشده بود. هنوز هیات‌ مدیره‌های باشگاه‌ها پر از سیاسیون نبود و مدیریت فوتبال نیز این همه نیروهای سیاسی نداشت. غالب تصمیم‌ها برای توسعه ورزش از فیلتر سیاسی رد نمی‌شد و ورزشی‌ها در مدیریت کلان، تصمیم گیرنده و مجری بودند. اما از روزی که پای سیاسیون به این عرصه باز شد، همه چیز رنگ و بوی دیگری گرفت و ورزشی‌ها و علاقه‌مندان به ورزش همسو با رفتارهای صورت‌گرفته در این عرصه مجبور شدند خود را وفق داده و همزمان و همتراز با نوسانات موجود تغییر رویه دهند.

یک روز با یکی از آقایان سیاسی که هم سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی را داشت و هم در شورای اسلامی شهر تهران عضو بود، بر سر موضوعی بحثم شد. این شخص عضو حزبی سیاسی هم بود که از فعالان آن به‌حساب می‌آمد (هنوز هم هست) و چهره شناخته شده‌ای نیز در این عرصه محسوب می‌شد.

در آن موقع این شخص به دلایلی وارد فوتبال شده بود و می‌خواست از شهرت و برند فوتبالی هم، در راستای منافع سیاسی بهره ببرد. با اینکه از فوتبال هیچ‌گونه سررشته‌ای نداشت اما آمده بود تا به‌نوعی خود را در این عرصه تازه نیز اثبات کند. روزهای شلوغی بود و جام جهانی نیز شور و هیجان خاصی در جامعه ایجاد کرده بود. همین شور و هیجان هم باعث شده بود تا این فرد به اتفاق عده‌ای از دوستان سیاسی، مسئولان و مقامات دولتی جذب این موضوع شوند. ازقضا ابتدای ورودشان به فوتبال هم دچار خسارت شده بودند و نمی‌دانستند چگونه از دام به‌وجود آمده، خود را رها سازند. از طریق یک دوست دیگر معرفی شدیم تا مشکل پیش آمده را حل کنیم.

قرار ملاقات ما دفتر حزب وابسته به آن فرد بود که با ورودمان چهره‌های ناآشنا و آشنایی را دیدیم که وصف‌ناپذیر است. افرادی با رفتارها و واکنش‌های عجیب که در بدو ورودمان خودنمایی می‌کردند. بدون توجه به آن، جلسه‌ای برگزار شد و درنهایت متوجه شدیم که برای یک تیم فوتبال دسته اول باشگاه‌های تهران، مبلغ گزافی هزینه کرده و حالا معلوم نیست این هزینه‌ها چگونه و کجا صورت گرفته است. ضمن اینکه تنها با تفاضل یک گل توانسته بود در لیگ دسته اول تهران باقی بماند. این در حالی بود که دو برادر جوان با چرب‌زبانی وارد فکر و اندیشه این فرد سیاسی شده بودند و ضمن خالی کردن جیب وی، باعث بی‌اعتبار شدنش نیز شده بودند. مهم‌تر از همه این بود که هیچ‌ گونه سند و مدرکی هم دال بر هزینه و مالکیت تیم نداشتند. تنها جلسات متعدد و ادعاهای واهی بسیار بود که منجر به گول خوردن این فرد سیاسی شده بود.

در عرض دو روز با همت دوستان دو برادر را مجبور کردیم سند تیم و باشگاه را به نام این فرد بزنند. مدارک و اسناد کافی هم تهیه شد. کار تمام شد و وقت خداحافظی بود. اما چهره سیاسی ما نمی‌دانست چه بکند. مانده بود از کدام راه برود که بیراهه نباشد. او مرد کار‌کشته‌ای بود، اما اینجای کار را نخوانده بود. اینجا فوتبال بود و سیاسی‌تر از سیاست.

این جمله را یک سال بعد به او گفتم. وقتی که تیمش را قهرمان سوپر جام استان تهران کردیم و او به‌جای تسویه‌حساب و پرداخت حق‌الزحمه به ما که مدیر و مربی تیم بودیم تنها این جمله را گفت: «خب! شما که دوستانه آمدید و کمک کردید و انتظار نداشته باشید پولی برای شما پرداخت کنیم... !» همین جمله کافی بود تا در جوابش بگویم: «جناب آقای سیاسی کارکشته و سیاست بلد! اینجا فوتبال است. فوتبال هم سیاسی‌تر از سیاست است. دیر آمدی و زود یاد گرفتی اما بدان که هنوز هیچی از این عرصه نمی‌دانی. منتظر روزهای بدتر باش... .»  

ما بدون دریافت حق‌الزحمه و حتی هزینه‌هایی که از جیب کرده بودیم رفتیم به سوی سرنوشت‌مان، اما طولی نکشید که خبر آمد: آقای سیاستمدار تیمش را هبه کرده و قرار بود در قبال آن امتیازی دریافت کند که طرف پس از آن، همه چیز را انکار کرده و حاضر نیست چیزی به او ارائه کند. آقای سیاستمدار هم چون مدرکی نداشت به‌دنبال کسی بود که بتواند او را از این مشکل برهاند.

بعد‌ها در  جلسه‌ای دوباره با این شخص دیداری داشتیم که جز پشیمانی و ندامت چیزی برای گفتن نداشت و گفت: «فلانی! وقتی گفتی فوتبال سیاسی‌تر از سیاست است آن روز خندیدم، اما بعدا فهمیدم که فوتبال می‌تواند بزرگ‌ترین سیاستمداران را نیز زمین بزند.»

 

* نویسنده : مرتضی موسوی‌زنوز دبیر گروه ورزش

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰