درحالیکه بیتکوین در آستانه رسیدن به قیمت یکصد هزار دلار قرار میگیرد، پیشبینی جسورانه یک میلیون دلاری جان مکآفی را دوباره بررسی میکنیم که آیا آیندهنگری وحشیانه این مرد مغرور دیوانگی محض بود یا یک نبوغ و اینکه آیا زمانبندی او تنها چیزی است که او اشتباه کرده است.
بیتکوین معمایی دیجیتالی که بین درخشندگی و گیجی میرقصد، دقیقاً مانند تابستانهای انگلیس که معلوم نیست چند دقیقه بعدش باران میآید یا خورشید خواهد درخشید. همانطور که در آستانه ششرقمیشدن بیتکوین در خوشی غوطهور هستیم، غیرممکن است که ذهنمان را به جان مکآفی فقید معطوف نکنیم؛ غول آنتیویروس، آتشنشان آزادیخواه و مردی که عجیبوغریب بودنش باعث شده بود کلاهدار دیوانه شبیه یک حسابدار به نظر برسد.
در روزهای دور و بیخیال ۲۰۱۷ زمانی که ماسکها برای جراحان بود و ما علاقه ای به آن نداشتیم، مکآفی اعلامیهای داد که حتی نوستراداموس را وادار میکرد ابرویی را بالا ببرد. او جسورانه شرطبندی کرد که بیتکوین ظرف سه سال به نیم میلیون دلار خواهد رسید. و اگر نه؟ خب، بیایید بگوییم که او پیشنهادی داد که حتی بیان کردنش هم باعث سرخ شدن ما از خجالت خواهد شد! مدیران تلویزیون ملی از شنیدن این ایده و چالش بعدش در حالت آمادهباش قرار گرفتند و از میزان بالقوه بالا رفتن آمار رشد شبکهشان در رتبهبندی جهانی، غرق لذت شدند.
تا سال 2019، مکآفی سرعتش دوبرابر شد. او پیشبینی خود را به یک میلیون دلار برای هر بیتکوین افزایش داد، و ادعا کرد که یک صد هزار دلار صرفاً افتتاحیه خواهد بود معادل مالی یک کمدین خوب قبل از اینکه تیتراژ برنامه را اجرا کند!
بیایید اعلامیه صعودی بدنام مکآفی را فراموش نکنیم؛ زمانی که بیتکوین به مرز 100000 دلار رسید، مانند باز کردن دریچه های سد مالی هوور است. او بر این باور بود که در آن نقطه قیمت محوری، بیتکوین نهتنها تا 1 میلیون دلار پیش میرود، بلکه بهسرعت میچرخد. در آن زمان، هیچ ایتیاف بیتکوینی وجود نداشت که سبد سرمایهگذاران سنتی به تحسینش بپردازند. هیچ کشوری مانند السالوادور بیتکوین را به عنوان ارز قانونی استفاده نمیکرد. هیچ شرکت بزرگی مانند میکرو استراتژی آن را مانند انبوهی از حجم طلا احتکار نکرده بود و مانند اژدهای دیجیتالی بالایش به نگهبانی گماشته نشده بود! مطمئناً هیچ زمزمهای از ذخایر استراتژیک بیتکوین ایالات متحده هم وجود نداشت. جان یک گوی جادویی نداشت اگرچه اگر ادعای داشتنش را هم میکرد تعجب نمیکردم اما او کاملاً نظریه بازی پشت طراحی بیتکوین را درک میکرد. او دریافت که امنیت اساسی، جذابیت و تأثیر شبکهای نبوغ ریاضی آن فقط انقلابی نبود. آنها اجتنابناپذیر بودند. برای مکآفی، هرگز مسئله «اگر» نبود، بلکه این بود که «چه زمانی» جهان به آن دست خواهد یافت.
منتقدان تمسخر میکردند، اقتصاددانها غر میزدند و بقیه ما با همان جذابیت بیمارگونهای تماشا میکردیم که برای تلویزیونهای واقعیت و قطار غرقشده در نظر داشتیم. آیا مکآفی یک فرد رویابین بود یا فقط مردی که زمان زیادی را صرف نمونهبرداری از ذخایر عجیبوغریب خود کرده بود؟
اکنون، از آنجایی که بیتکوین عشوهآمیز با آستانه 100000 دلار حال و احوال میکند، شاید زمان آن رسیده که درمورد پیرمرد فقید تجدیدنظر کنیم. شاید جان پیر بهطور کامل از باغ خارج نشده بود. زمانبندی او تقریباً به اندازه یک ساعت آفتابی شکسته دقیق بود اما ماهیت پیشبینیاش هنوز هم ممکن است به کار بیاید.
میبینید، مکآفی یک چیز اساسی درمورد بیت کوین فهمید؛ پتانسیل آن برای برهم زدن، تعریف مجدد و برگرداندن دنیای مالی مانند یک مربی یوگای تهاجمی خاص. او دریچههایی را دید که میتوانستند باز شوند و سیلابی از نوآوری و بله، ثروت به راه بیندازند.
البته اعتماد به پیشبینیهای مکآفی همیشه مانند اعتماد به یک روباه برای محافظت از مرغخانه بود یا شاید بهتر از آن، اعتماد به یک سرمایهدار نرمافزاری که میل به فرار از مناطق گرمسیری برای ارائه توصیههای مالی صحیح دارد. اما حتی یک ساعت شکسته هم دو بار در روز درست است.
همانطور که روی این پرتگاه ایستادهایم، کیف پول در یک دست و شک و تردید در دست دیگر، بیایید کلاهخود را به احترام جان مکآفی از سر بداریم. نه به این دلیل که او لزوماً درست میگفت، بلکه به این دلیل که جسارت رویاهای بزرگ را داشت، و اعتبار خود (و سایر موارد غیرقابل ذکر) را برای آیندهای به خطر میانداخت که برای بسیاری مضحک به نظر میرسید.
در دنیایی که اغلب احساس میشود فیلمنامه آن توسط کمیتهای از بدبینها نوشته شده است، مکآفی یک شوریده دل خالص بود. یک جوکر روی صحنه که به ما یادآوری کرد که ثروت به نفع جسوران است، یا حداقل داستانی سرگرمکننده را میسازد.
پس این مطلب تقدیم به تو جان. زمانبندی شما خاموش بود، روشهای شما غیرمتعارف بود و وعدههای شما - خوشبختانه - از جنبههای خاصی محقق نشد. اما از آنجایی که بیتکوین به سمت آن نقطه عطف 100000 دلاری پیش میرود، شاید روحیه خوشبینی سرسختانه شما چندان هم بیجا نبوده باشد.
در پایان، شاید موضوع مقصد یا حتی سفر نباشد، بلکه شخصیتهای رنگارنگی است که در طول مسیر با آنها آشنا میشویم و کل حماسه را برای دنبال کردن ارزشمند میکنند و اگر هیچ چیز دیگری نباشد، مکآفی تضمین کرد که داستان بیتکوین هرگز از توطئه، طنز، و طنز کم ندارد.
مارک میسون/ بیتکوین مگازین