بازماندگی از تحصیل، چالشی پیچیده است که روز گذشته علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش در تازهترین اظهارات خود به ابعاد مختلف آن پرداخت. از یکسو، عدد رسمی ۷۵۰ هزار نفر برای آن اعلام شده است؛ عددی که کاظمی آن را به عوامل اجتماعی و اقتصادی نسبت داد و گفت: «دسترسی به آموزش برای همه فراهم است» اما از سوی دیگر، برخی کارشناسان و نمایندگان مجلس، این آمار را به چالش میکشند و آمار ثبتنام نشدگان در مدارس را خیلی بیشتر از این رقم اعلام میکنند.
این اختلاف بزرگ تنها بخشی از ابهامهاست. حتی تعریف ساده و دقیقی از «بازماندگی از تحصیل» نیز مشخص نیست. آیا دانشآموزی که در مدرسه ثبتنام شده ولی هرگز وارد کلاس نمیشود، بازمانده از تحصیل است؟ یا کودکانی که به دلیل نداشتن شناسنامه بهاشتباه در این آمار لحاظ میشوند، کجای این معادله قرار دارند؟ در میانه این سردرگمی، یک واقعیت تلخ باقی میماند: پشت هر عدد، کودکی ایستاده که شاید حق تحصیلش به دلایلی که هیچ ربطی به او ندارد، نادیده گرفته شده است.
وزیر: 750 هزار بازمانده از تحصیل داریم اما مدارس خالی است
علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش در تازهترین اظهارات خود درباره بازماندگان از تحصیل، تصویری پیچیده و چندوجهی از این مسئله ارائه داد. او با اشاره به آمار ۷۵۰ هزار نفری دانشآموزانی که از تحصیل بازماندهاند، تأکید کرد این مشکل نه به کمبود مدرسه و کلاس، بلکه به عوامل بیرونی مرتبط است. به گفته او، آموزشوپرورش برای همه دانشآموزان، حتی در دورافتادهترین مناطق، امکان دسترسی به آموزش را فراهم کرده است. از ۵ هزار کلاس درس با کمتر از ۵ دانشآموز گرفته تا کتابهای رایگان برای ۸۰۰ هزار دانشآموز در سیستان و بلوچستان، همگی نشاندهنده تلاشهای گسترده در این حوزه است.
عادل برکم: نهتنها آمار بازماندگان که آمار محصلان واقعی هم دقیق نیست
آمارهای اعلامی توسط وزارت آموزشوپرورش درباره بازماندگان از تحصیل در برهههای مختلف متفاوت است و مشخص نیست میزان دقیق این آمار چقدر است. عادل برکم با اشاره به تناقض در آمارهای اعلامی تصریح کرد: «نکتهای که مسئله بازماندگان از تحصیل را حیاتی میکند و متأسفانه به آن کمتوجهی میشود، این است که ما در کشور سازمان سنجش را برای آزمونها داریم اما به نظر میرسد یک نهاد مستقل برای نظارت و ارائه گزارش از وضعیت نظام آموزشی برای همه قسمتها نیاز است که کارش ارزیابی و سنجش کلی نظام آموزشی باشد. یعنی هم شاخصهای کمّی و هم شاخصهای کیفی چه در آموزش عمومی و چه در آموزش عالی را بررسی و با یک معیارهای قابل ارزیابی بتواند محاسبه و رصد کند. سیاستگذار یا مجری هم در این مسئله میتواند کمککننده باشد؛ چراکه میتواند اثرات تصمیمات سیاسی اتخاذشده در زمینه آموزش را با آماری که از مرکز مستقل است، بسنجد. ما این مقوله را نداریم و کماکان خیلی واضح و مشخص نیست معیار محاسبه «دانشآموزان بازمانده از تحصیل» چیست. همانطور که سهم آموزشوپرورش و نظام آموزشی و بهطور کلی دولت را در این بحران و مسئله میببینیم، میشود از آن طرف در آمار کسانی که در مدرسهاند و بهعنوان دانشآموز محسوب میشوند، چالش ایجاد کرد؛ چراکه الان خیلی از ثبتنامها فرمالیته و اصطلاحاً شناسنامهای است. آقای وزیر میگوید در خیلی از مناطق تعداد زیادی مدرسه است. بله ممکن است تعداد بیشتری هم باشد؛ نهتنها در مناطق دوردست که در مناطق نزدیک یا به قول خودشان سر چهارراهها، خیلی از کسانی که جزء آمار آموزشوپرورش محسوب میشوند اما در واقعیت به مدرسه نمیروند. یعنی ایشان از آنطرف ماجرا را میبیند و حق هم دارد و درست هم میگوید، اما اگر قرار باشد خللی به این آمار وارد کنیم و گردن مسائل اجتماعی بیندازیم (که البته بخشی از آن درست هم است)، میشود سر چهارراهها از بچهها پرسید در کدام مدرسه ثبتنام کردهاند. یعنی آمار بازماندگان از تحصیل و کسانی که مدرسه نمیروند، هم میتواند پایینتر از آماری باشد که اعلام میشود و هم میتواند بالاتر از 750 هزار نفر باشد.»
هیچکس نمیتواند بگوید به آمارهای حوزه آموزش اشراف کامل دارد
کاربرد مفاهیم در ارائه اطلاعات آماری بسیار مهم است. یعنی نهاد یا شخصی که دادهها را جمعآوری کرده باید دقت بالایی در خوانش آنها به خرج دهد. برکم با اشاره به این ظرافت در بهکارگیری کلمات گفت: «ما فقط یک خط از اخبار میبینیم و هیچوقت در شیوه محاسبه و استاندارد محاسبه چیزی مشخص نیست و شفاف هم نیست. واقعیت این است که باید یک مرکز ارزشیابی و رصد نظام آموزشی داشته باشیم که هم مشخص و واضح شیوه محاسبه این آمارها را بدهد و هم به صورت شفاف دادههایی که محاسبه کرده را ارائه دهد و در اختیار سیاستگذار و مجری و ملت قرار دهد که بتوانند از آن استفاده کنند؛ اما چنین چیزی وجود ندارد. یعنی بخش قابل توجهی نهاد سیاستگذار داریم اما نهادی که بخواهد سیاستگذار را تقویت کند، نداریم. به عبارتی الان آموزشوپرورش خودش هم مجری است و هم سیاستگذار است. شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزشوپرورش را هم داریم اما مشخص نیست که اینها از کجا تغذیه میشوند و اطلاعاتشان را از کجا میگیرند. جایی را نداریم که این اطلاعات را داشته باشد و پژوهشکدهها و شوراها و مراکز مختلفی داریم که مشخص نیست تصمیماتشان بر چه مبنایی است و خروجی آن تصمیمات را چطور ارزیابی میکنند. بعد از کرونا اتفاق عجیبی رخ داده و آمار ترک تحصیل صعودی بوده است. واقعیت این است آمار کسانی هم که تحصیل میکنند خیلی مشخص نیست. آیا کسانی که جزء آمار محصلانند به صورت واقعی آموزش میبینند یا خیر؟ اصل آموزش است. بازماندگی از حضور در مدرسه یا بازماندگی از آموزش؟ دقیقاً مسئله بر سر توجه و انتخاب کلمات است. این آمار که اعلام شده درواقع «بازماندگان ثبتنام در مدارسند.» یکسری ثبتنام شدند، یکسری آموزش ندارند، یکسری آموزش کافی ندارند و... یعنی از لحاظ محاسبه شرایط نامساعدی وجود دارد و انواع مدرسه و دانشآموز و معلم داریم که هیچکس نمیتواند بگوید نسبت به آنها اشراف کامل دارد.»
متن کامل گفتوگوی علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز را با عادل برکم، کارشناس آموزشی را در روزنامه فرهیختگان بخوانید