«پنگوئن» سِحر نمیکند، جادو بلد نیست و حتی با مخاطبش عهد نمیبندد که فیل هوا کند و راه تنفس او را با ترقهبازی و انفجارهای متعدد از بین ببرد ولی هم سرگرمکننده است و هم داستانش را با ریتمی مناسب روایت میکند. این مجموعه در نظر اول، دنبالهای بر نسخه مت ریوز از «بتمن» است اما چندان شباهتی به دنیای کامیکبوکها ندارد و ماجرای پنگوئن نهچندان جذاب ولی قدرتطلبش را در زمین دیگری پیش میبَرد. البته این نکته را باید مدنظر داشت که ورسیونِ مت ریوز از دنیای بتمن، خود نسخهای دگرگونه و تجدیدنظرطلبانه از این مجموعه بود که موافقان و مخالفان سرسختی هم داشت.
موافقان دور شدن ریوز از دنیای مورد وثوق کامیکبوکها را همچون تزریق خونی تازه در رگهای گاتهام ستایش کردند و مخالفان نیز فاصله گرفتن قسمت جدید «بتمن» از منبع وجودی خود را برنتابیدند و به دلیل افزودن جنبههای رئالیستی به فضای شهری که سالیان سال است از حضور آن در سینما میگذرد کفری شدند و این راهبرد جدید را بسیار مخاطرهآمیز و پُرریسک دانستند و اینطور عنوان کردند که ممکن است ادامه حضور بتمن در گاتهام را تحتالشعاع قرار داده و حتی به مخاطره بیندازد.
«پنگوئن»ِ لورن لفرانک هم دقیقا همین خط سیر را در ایجاد اتمسفر داستانیاش پیش میبرد و موجودیتِ گاتهام سیتی، پنگوئن و دیگر متعلقات آن را از تمام خصوصیاتِ آشنایی که با آنها مورد شناسایی قرار میگرفتند تهی میکند با این تفاوت که تقریبا همه کاراکترها در پنگوئن بدمن و خاکستری هستند و هیچ نشانی از حضور قهرمان یا حتی تمثالی از آن نیست.
پنگوئن درست در نقطهای که ماجرای بتمنِ مت ریوز به اتمام میرسد شروع میشود و در ترسیم خصلتهای زشت و رذائل اخلاقی ضد قهرمان عاصی تا حد زیادی قائم به ذات، خودبنیاد و بدون نیاز به منبع اصلی اقتباس عمل میکند؛ به حدی که تمام پیشنیازهای لازم برای تماشای آثاری از این دست را به دلیل سابقه زیادی که در صنعت سرگرمی داشته از میان برداشته و زمین بازی را بیاعتنا به سرنوشتِ بتمن، گاتهام و همه آن کلیشهها تغییر میدهد. دنیای تاریک، بدون آینده و جنگلی مملو از انسانهای وحشی و تشنه قدرت نمیتواند و نباید نیازی به قهرمانان بااصالت و مردانی عضلانی و همواره مهربان و مردمدوست داشته باشد. این پیامی است که مخاطب میتواند هنگام تماشای اولین قسمت از پنگوئن آن را به وضوح احساس کرده و موضعش را براساس فضایی که این اثر به وی ارائه میدهد صورتبندی کند.
اگر ساختار کلی جهانی که در آن زندگی میکنیم را به دلیل حضور قدرتهای مادی غرب و شرق، محلی برای برخورد و ستیز تصور کنیم، کارکرد آثاری نظیر پنگوئن از طریق انتقال سرگرمی به مخاطبان خود دقیقا این است که ایشان را با مختصات دنیایی مملو از خشم و نفرت مواجه سازند و حتی راهکار بدهند.
مردم گاتهامسیتی اگر تا پیش از این برای رها شدن از بند دشمنان خود نیاز به ابرقهرمان داشتند، حال بینیاز از بتمن و افرادی چون او در تلاش برای تبدیل شدن به آدمهایی که سابقا جلوی آنها قرار میگرفتند هستند و قرار هم نیست که با برونسپاری وظایف ذاتی خویش به دیگری امکان همزیستی با افراد دنی و پست را از دست بدهند. آنها درواقع تنها راه محافظت از حال و آینده را در این همان کردن وضعیت خود با «پنگوئن» و «جوکر» و شبیه شدن به آنها میبینند؛ آری اینطور میتوان به استیلای دوباره انسان در جنگلی که قدرتهای کلاسیک جهان مادی ایجاد کردهاند امید بست، بدون اینکه تصویر و تصوری از حضور پروتاگونیستها بخواهد خدشهای بر ایده دنیای چندقطبی -که طرفهای درگیر دائما در آن در حال تقلا برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرتند- به وجود آورد.
پنگوئن (آزوالد) برای بردن سهم بیشتری از کیک قدرت در گاتهام تنها نیست و یک جوانک سیاهپوست به اسم «ویکتور» نیز وی را در این راه همراهی میکند. او هرچند در اول کار با تهدید و تطمیع مجبور به پادویی برای پنگوئن میشود ولی رفتهرفته خصوصیات اربابش را برای خود به عاریه میگیرد و همچون سانچوپانزا به درآوردن ادای دُن کیشوت عادت میکند؛ دُن کیشوتی که گرچه از نظر ظاهری شبیه به کاراکتر محوری رمان سروانتس نیست ولی از جهاتی همبسته او بهنظر میرسد. به بیان دیگر پنگوئن نیز تصمیم دارد با یاری ویکتور دنیای پیرامونش را با استفاده از ابزاری که در دست دارد و به شیوهای که علیالظاهر هیچ شباهتی به حال وهوای قرن هفدهم ندارد تغییر دهد و سیاهی را نه با پاکی و موجی از ترحم و تعلق خاطر به انسان، بلکه با خشمی مشحون از خدعه و نیرنگ پاسخ دهد و حق خود را از وضعیتی که خصم ِ انسان است بگیرد.
به همین دلیل هم هست که نباید اسیر شمردن تفاوتهای آشکار میان سریال پنگوئن و کاراکتر پنگوئن بهعنوان یکی از دشمنان بتمن شویم و تکلیف را یکسره کنیم چون چیزی که این اثر قصد بیان آن را دارد هیچ نسبتی با گذشته و پسزمینه کامیکبوکهای دیسی ندارد و برای فهماندن خود به تماشاگر درگیر دنبالهسازی و عبارتهای مجعولی همچون اسپینآف و فرانچایز هم نمیشود. پنگوئن برای پادشاهی بر گاتهام هر کاری میکند و مردم نیز اهمیت این موضوع را دریافتهاند که در وضعیت بحرانی کنونی نیازی به نصایح بتمن و امثال وی ندارند؛ چون ظهور پنگوئن با دستورات تازه و بدیع آنها را از توجه به نسخههای اخلاقیتر و تاریخ مصرف گذشته بینیاز میکند.
گزارش های مرتبط با این مینی سریال را در صفحه فرهنگی روزنامه فرهیختگان بخوانید:
- «شرور دوستداشتنی»