نمایش تیم ملی در چمن بد لائوس را باید به دو بازه زمانی تقسیم کرد؛ اول، تا دقیقه ۵۰ که نسبت به معیارهای تیم، مالک توپ بودیم، موقعیت ساختیم، فوتبال بازی کردیم، ۳ گل زدیم و چند گل نزدیم. دوم، پس از اخراج شجاع که ۱۰ نفره شدیم و بدونتمرکز ۴۰ دقیقه رنج کشیدیم. درباره هر دو زمان میتوان بحث کرد اما باید چند عامل مهم را در نظر گرفت.
امیر قلعهنویی به یک ترکیب ثابت در تیم ملی رسیده، این ثبات در فاز تهاجمی کمنقص و امیدوارکننده بوده اما در ساختار تدافعی همچنان پرایراد است که بخشی از آن به انتخابهای او برمیگردد. اخراج امروز شجاع برای چندمینبار از این حقیقت نگرانکننده پرده برداشت. اما چرا همچنان دعوت میشود؟ اگر شاخص این تصمیم کادرفنی، فقط تجربه است که گرهی از کار تیم ملی باز نمیکند. او کُند و سنگین است، جا میماند و در ۳۵ سالگی همچنان در مهمترین موقعیتهای بازی تیم را به دردسر میاندازد. اگر قرار است تیم ملی هزینه اشتباهاتفردی را پرداخت کند، بهتر است این اتفاق برای جوانترها بیُفتد که آینده تیم را میسازنند. همینها را میتوان درباره خط هافبک تیم ملی هم گفت که بیتحرک و ناتوان در توسعه بازی و خلق موقعیت فوتبال تیم ملی را به ستارههای تهاجمیاش وابسته کرده است.
قلعهنویی پس از پایان بازی از خوششانسی گفت. اینکه کرهشمالی هم میتوانسته برابر ایران نتیجه بگیرد و باید از این بازی درس بگیریم. بله! در فوتبال شانس هم به اندازه کیفیت موثر است اما مهم است که تیم ملی از این نوسان فاصله بگیرد. ما یک نیمه خوب و یک نیمه بد داشتیم. طبیعی است که فوتبال تیم با ۱۰ نفره شدن تغییر کند اما همیشه بخت و اقبال همراه ما نیست. همانطور که برابر قطر در جام ملتها نبود. امروز هم گذشت. ما ۳ امتیاز سخت و مهم را از دل باتلاق لائوس دشت کردیم اما همانطور که قلعهنویی گفت باید درس بگیریم. درس از انتخابهای اشتباه که ممکن است روزهای سختتری هم برای ما بسازد. هر چند مدتهاست فراموش کردیم که تیم ملی باید به رقیبانش درس بدهد نه اینکه هر بار از درس گرفتن از اشتباهاتش بگوییم...