این روزها که نام سازمان هنری- رسانهای «اوج» در میان اهل فرهنگ و هنر مطرحشده را نبینید، تأکید بر وجود ظرفی که هنرمندان انقلابی و ایراندوست بتوانند مظروف خود را در آن بریزند در اواخر دهه 80 و با محوریت احسان محمدحسنی، بهعنوان صحنهگردان اصلی این تشکیلات صورت گرفت و بهمرور شاخ و برگ پیدا کرد و نقش ویژهای در پویایی هنر انقلاب به دست آورد. احسان محمدحسنی اما بعد از 15 سال کار بیوقفه از مسئولیت خود در مدیریت اوج کنارهگیری کرد و جایش را به ساسان زارع داد.
در بررسی و نگاه به کارنامه محمدحسنی این ویژگی برای ما بهروشنی مشخص میشود که او و تیمش مدیرانی در تراز انقلاب اسلامی بودند که در حوزه فرهنگ و کار رسانهای اسیر نگاههای دگرستیزانه و سوگیری نسبت به رقبای خویش نمیشدند. اکنون که محمدحسنی با هدف «تزریق خون تازه به رگهای تشکیلات اوج» از این مجموعه رفته است بد نیست با رجوع به گذشته نکات مثبت و منفی کارنامه وی را مورد بررسی قرار دهیم و به معدل تازهای از بالا و پایینهای «اوج» دست پیدا کنیم.
«انقلاب» در ایده، جهش در «تولید»
احسان محمدحسنی چهره ویژهای در میان مدیران فرهنگی جبهه انقلابه به حساب میآید، او درکنار برخورداری از توان تیمسازی و استفاده از ستاد کمعده و چابک که تعداد نفرات آن از 120 نفر تجاوز نمیکرد توانست کار فرهنگی را به مسأله مهم و اساسی که ادعای انقلابیگری داشتند بدل کنند و در این مسیر با پشت سر گذاشتن موانع، نام خود را بهعنوان حرفهایترین گروهی که باتوجه به رعایت مناسبات و موازین اخلاقی و شرعی جمهوری اسلامی برسر زبانها بیندازند. مؤسسه هنری- رسانهای اوج، شروع کار خود را در سال ۱۳۹۰ با دریافت ۵۰۰ میلیون تومان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کلید زد و رفتهرفته بر حجم فعالیتهایش در زمینه طراحی پوستر اضافه کرد ولی این باعث نشد که سازمان نوپای «اوج» به تابعی از اعمال اراده نهادهای دولتی و غیردولتی تبدیل شود و مسئولیتی در قبال تولید آثار در زمینههای گوناگون به گردنش بیفتد.
«اگر نیت یکساله دارید برنج بکارید، اگر نیت دهساله دارید درخت غرس کنید، اگر نیت صدساله دارید آدم تربیت کنید. سینماتوگراف آدم تربیت میکند.» این قول مشهور امیرکبیر در فیلم سینمایی «ناصرالدینشاه آکتور سینما» است که ترجمان آن در دنیای بیرونی با ظهور پدیده «اوج» شکل واقعی به خود گرفت و توانست به قدر وسع، هنرمند تراز انقلابی تربیت کند یا با تکیهبر امر ملی نگذارد چراغ خانه هنرمندان پیشکسوت در عصر پروژهبگیرها خاموش شود.
مؤسسه اوج اولین گام در معرفی خود به طیف قابلتوجهی از مردم را با طراحی و اجرای بیلبورد «صداقت آمریکایی» در سطح شهر محکم برداشت و سپس در راستای تولید فیلم سینمایی قدم در مسیر صنعت نیمبند و نحیف سینمای ایران گذاشت. «چ» ابراهیم حاتمیکیا نقطه شروع این جریان پرماجرا بود که علیرغم حسن شهرت نام فیلمساز و سوژه دکتر مصطفی چمران آنطور که انتظار میرفت با استقبال تماشاگران مواجه نشد، اما این اتفاقی نبود که مدیران مؤسسه اوج و در رأس آنها، احسان محمدحسنی را سرخورده کند، زیرا همهچیز داشت براساس یکسری طراحی و مطالعه دقیق پیش میرفت.
دیگر یادداشتهای خبرنگاران درباره این موضوع را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.