سینما محصولی غربی است و این آنهایند که ابزار و وسایل مرتبط با سینما را براساس نیازهای خود و برای به زیر کشیدن جوامعی که سرکش خطابش میکنند مورد ابداع و استفاده قرار میدهند. یکی از اهداف صنعت سینمای هالیوود نیز مسطح کردن زمین فرهنگ در اجتماعات غیرهمسان از راه دست گذاشتن روی شکافهای میان دولت و ملت است و در این مسیر تقریباً قائل به وجود و حضور هیچ رقیبی نیست و آنچنان هم نمیتوان با جذب پول و ساخت فیلمهایی که حداقل در بُعد سینمای محافظهکارانه ژانر ساخته میشوند به مقابله با آثار مخرب فرهنگی سینمای آمریکا پرداخت.
در معرفی آثار ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی باید به این نکته توجه ویژه داشت که اغلب آنها رغبت چندانی بر استفاده از فرمهای از پیش موجود و قرار دادن مظروف خود در ظرف سینمای محافظهکار و عمیقاً ایدئولوژیک ژانر ندارند و اگر هم درصدد جذب سلایق مردم عادی برمیآیند حتماً در لایههای محذوفتر آثارشان رگههایی از ایجاد نظم جدید را به نمایش میگذارند.
«سینمای سوم» در ساختارهای هنری قائل به یک نوع رقابت با آثار هالیوودی و سینمای مدرنیستی و پرادعای اروپاست و اگر نمیتواند یا بهتر است بگوییم که نمیخواهد در کوتاهمدت بازار را تصاحب کند، لااقل مخاطب را با تجربههای زیباییشناسانه جدیدتر و بدیعتری مواجه میسازد. سینمای سوم را باید درون یک ساختار و جنبش انقلابی موردبررسی قرار داد. این مدل از سینما بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا جریان دارد ولی میتواند به تجربهای جهانشمول و ورای مرزهای جغرافیایی نیز تبدیل شود و هیچ نیازی به قیدوبندهای اخلاق سرمایهسالارانه نداشته باشد. فیلمهای منتسب به موج سینمای سوم قصد دارند تصویری واقعگرایانه از زندگی به اجتماع پیرامون ارائه دهند و به مبارزه با استعمار نوین آمریکایی بپردازند. موضوعاتی نظیر فقر، هویت ملی، استبداد و... از مضامین اصلی این سینما بهحساب میآیند. این اصطلاح (سینمای سوم) در ابتدا توسط فرناندو سولاناس و اکتاویو گتینو مورداستفاده قرار گرفت.
متن کامل گزارش ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.