محبت یاری؛ فرهیختگان آنلاین: از ابتدای رویکار آمدن دولت چهاردهم موضوع اتباع افغانستانی و طرد آنها بارها از سوی مسئولین این دولت مطرح شد. تمرکز دولت مردان جدید سبب شد موجی از اخبار در قبال مهاجرین افغانستانی در فضای رسانهای به راه بیفتد. عوض شدن دولتها و سیاستهای مهاجرتی همواره وضعیت مهاجران را دستخوش تغییر میکند. افغانستانیها که بیش از چهار دهه از مهاجرت آنها به ایران میگذرد از مهمترین گروههای هجرت کننده به کشورما هستند. از این رو بررسی وضعیت این گروه در کشور و چالشهایی که در زمینه مهاجران وجود دارد خالی از لطف نیست.
مهرماه سال جاری در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشستی در خصوص سیاستهای شهری و مهاجران افغانستانی برگزار شد. در این نشست رسول صادقی، عضو هیئت علمی جمعیت شناسی دانشگاه تهران، آرش نصراصفهانی، پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران و رجاء محمدی، پژوهشگر حوزه مهاجران افغانستانی به تشریح مسائل پیرامون مهاجران افغان پرداختند. در این گزارش ریشه نگاههای ضد مهاجرتی و نیز خلاءهای قانونی در خصوص مهاجران را از نگاه دو کارشناس دانشگاهی بررسی میکنیم.
آرش نصر اصفهانی، پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران به عنوان اولین کارشناس حاضر درنشست، پرداختن به مسئله مهاجران افغان و سیاستهای شهری در خصوص آنان را با بحث «تغییر در بافت جمعیتی و فرهنگی» آغاز کرد.
سه خوانش از تغییر در بافت جمعیتی و فرهنگی در رابطه با حضور افغانها در ایران
نصراصفهانی معتقد بود که اصطلاح «تغییر بافت جمعیتی و فرهنگی» قدمتی به درازای شروع مهاجرت گسترده افغانها به ایران دارد. وی گفت: تا قبل از ۱۴۰۱ این اصطلاح به سه معنا در ایران به کار میرفت. یکی از این معانی به حضور پر تعداد مهاجران افغانستانی به خصوص در استانهای شرقی ایران نظیر خراسان و سیستانوبلوچستان و نیز برخی از محلهها در تهران اشاره دارد. نصراصفهانی افزود: افزایش نسبی جمعیت مهاجران افغانستانی نسبت به جمعیت محلی، اصطلاح تغییر در بافت جمعیتی و فرهنگی را به وجود آورد. تراکم حضور افغانستانیها منجر به بروز نارضایتیهایی محلی میشد. این نارضایتی شکلی محلی و خرد داشت و مقامات محلی و یا نمایندگان مجلس از آن صحبت میکردند.
این پژوهشگر معنای دوم «تغییر در بافت جمعیتی و فرهنگی» را به نوع بالاتری از حاکمیت مربوط دانست و در توضیح گفت: افزایش تعداد افغانستانیها در استانهای شرقی ایران منجر به تغییر ترکیب جمعیتی مناطق مرزی در ایران میشود و در نتیجه نوع نگاه به این رخداد امنیتی است.
همین موضوع سبب شد تا ایران در اوایل دهه هشتاد اسکان پناهندگان افغانستانی را در مناطق مرزی ممنوع کند و آنها را به سمت سکونت در مرکز کشور سوق دهد. نصراصفهانی اضافه کرد: پس در معنای دوم هنگامی که دولت از «تغییر بافت جمعیتی استان های مرزی» صحبت میکرد به چنین مضوعاتی اشاره داشت.
آرش نصراصفهانی در ادامه به تشریح معنای سوم «تغییر در بافت جمعیتی» پرداخت و گفت: یکی دیگر از مواردی که بیشتر از جانب چهرههای امنیتی و حاکمیتی مطرح میشود؛ افزایش تعداد افغانستانیهای اهل سنت در ایران بود. بنابراین یکی از مفاهیم پنهان در تغییر بافت جمعیتی به افغانهای سنی مربوط است. نصراصفهانی به این نکته اشاره کرد که به این که بیش از ۷۰ درصد افغانستانیهای ساکن ایران از اهل تسنن هستند.
این پژوهشگر ادامه داد: اصطلاح بافت جمعیتی و تغییر آن در ادبیات سیاسی حاکمیت ایران تا قبل از سال ۱۴۰۱ عموما به یک تغییر جمعیت شناختی، افزایش تعداد افغانستانیها، تمرکز آنها در نقاط خاص و افزایش اهل سنت دلالت داشت. که همه اینها به منزله خطر بود و سیاستهایی در خصوص آنها از طرف حاکمیت انجام میگرفت نظیر همان تغییر در الگوی سکونت که اشاره شد.
نصراصفهانی ویژگی تغییرات در بافتار جمعیتی و فرهنگی را در سه مورد خلاصه کرد: نخست این که این تغییرات دموکراتیک است و به واسطه افزایش جمعیت اتفاق می افتد. دوم این که نارضایتی ناشی از تغییر در سطح محلی است. سوم نارضایتی هایی در سطح حاکمیتی که نگاهی امنیتی نسبت به آن وجود دارد.
نصراصفهانی در ادامه نمونهای از استفاده از این اصطلاح در مذاکرات مجلس را یادآوری کرد مثلا در خصوص اعطای تابعیت به کودکان مادر ایرانی که نشان از اهمیت تغییر بافت جمعیتی در سطح حاکمیتی داشت.
افغانها و توهم توطئه؛ دروغی که اپوزیسیون ایرانی سرهم کرد!
آرش نصر اصفهانی، پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران تصریح کرد که مفهوم «تغییر در بافت جمعیتی» از سال ۱۴۰۱ به بعد معنای دیگری پیدا کرده است که این بار از جانب حکومت مطرح نیست بلکه این بار اپوزیسیون آن را تعریف میکند. اپوزیسیون اینجا به معنی همه نیروهای سیاسی مخالف با حکومت است چه در داخل و چه در خارج. وی ادامه داد: از ۱۴۰۱ به بعد ما در سطح رسانهها و حتی جامعه نخبگانی زیاد میشنویم که بافت جمعیتی و فرهنگی در حال تغییر است.
نصراصفهانی گفت: خوانش جدید از «تغییر بافت جمعیتی و فرهنگی» مبتنی بر تئوری توطئه است. که این پیام را به جامعه مخابره میکند: «کسانی برای اهدافی میخواهند بافت جمعیتی ایران را تغییر دهند.»
نصراصفهانی ادامه داد: این شکل از تئوری که فکر میکند کسانی در راستای منافع خود به دنبال تغییر بافت جمعیتی هستند یک تئوری وام گرفته شده از راست افراطی در اروپا و آمریکاست. برای همین ما شاهد تشابه دیدگاه جامعه اروپا نسبت به مسلمانان مهاجر و نگاه اپوزیسیون ایرانی به مهاجر افغان هستیم؛ چراکه اپوزیسیون از نگاه راست افراطی تقلید کرده است تا علیه افغانستانیها استفاده کند تا در قبال حضور افغانها در بدنه جامعه تودههای ناراضی بسازد.
نصراصفهانی افزود: تئوری توطئه اروپایی به «جایگزینی جمعیتی» اشاره میکند و این ریشه در نگاه منفی به مسلمانان مهاجر در اروپا داشته است. تئوری توطئه در زمان مهاجرت مسلمانان به اروپا میگفت زمانی تعداد مسلمانان از اروپاییها بیشتر خواهد شد و اروپایی ها در ذمه مسمانان قرار میگیرند. این نگاه، سنگ بنای نگرشهای ضد مسلمان در اروپا را شکل داد که میخواست حضور مسلمانان مهاجر را در ضدیت با هویت ملی برای اروپاییها تعریف کند.
جایگزینی جمعیتی که از نگاههای راست افراطی وام گرفته شده در واقع میگوید که ازدیاد مهاجران روزی جمعیت اصلی را در کشور خودش به یک اقلیت تبدیل خواهد کرد بنابراین اروپاییان از حضور مسلمانان مهاجر که در جامعه آنها حضور داشته و در مشاغلی نظیر کارگری نقشآفرینی میکردند و از طرفی زاد و ولد بالاتری نسبت اروپایی ها داشتند؛ احساس نارضایتی میکردند.
نصراصفهانی توضیح داد: تئوری توطئه، جمعیت مهاجر را خطری تلقی میکند که قرار است جمعیت اصلی را به اقلیت تبدیل کند، موضوع منجر به بازتولید خشم میشود. در این جا یک دیگری قومیتی یا نژادی وجود دارد که با نقشه و توطئه از پیش برنامه ریزی شده میخواهد جایگزین جمعیت اصلی شود و با این کار هویت ملی فدای اهداف یک عده خائن میشود.
نصراصفهانی گفت: در جامعه ایران از سال ۱۴۰۱ رویدادی مشابه اتفاق افتاد و خوانشی جدید از حضور افغانستانیها مبتنی بر تئوری توطئه شکل گرفت که قرار است جامعه افغانستانی را جایگزین جامعه ایرانی کند. در این خوانش حاکمیت، افغانستانیها را گروهی وفادار میداند که مذهبی ترند. آنها به جمهوری اسلامی وفادارتر هستند و برای حاکمیت شهروندانی بهتر محسوب میشوند.
نصراصفهانی اما این نگاه را در تعارض با تصوری که حکومت از افغانستانیها دارد میداند. او معتقد است خود حکومت در بسیاری از موارد افغانستانیها را تهدید تلقی کرده و راههای ادغام اجتماعی آنان در جامعه را مسدود کرده است چون هیچ گاه آنان را همتراز با شهروند ایرانی نمیدانند. بنابراین خود حاکمیت، افغانستانیها را دیگری تلقی میکند که هرگز بخشی از ایران نخواهد بود.
وی متذکر شد که حکومت نسبت به مهاجران افغان سیاستهای کنترلی دارد و امکانی جز در موارد استثنا برای جذب این جمعیت نمیدهد. این دقیقا برعکس تئوری توطئه است که جایگزینی جمعیتی را طرحی میداند که حکومت دارد آن را اجرا میکند.
نصراصفهانی در ادامه با ذکر مثال فاطمیون و زینبیون به عنوان نمادی از افغانستان که دارد با حکومت ایران در سوریه همکاری میکند؛ گفت که این اقلیتهایی که تصور میشود با حاکمیت ایران ارتباط نزدیکی دارند هم توسط حاکمیت در جامعه ایرانی پذیرش نمیشوند اما تئوری توطئه در هرصورت میخواهد نشان دهد که حاکمیت به دنبال پذیرش مهاجران افغانستانی است.
مهاجر افغانستانی تهدید نیست
نصراصفهانی در ادامه از تغییر فضای نخبگانی در نوع نگاه به مهاجران افغانستانی گفت. او بر این عقیده است که تئوری توطئه سبب شده نه تنها تودههای جامعه و اقشار عادی از حضور مهاجران افغان نارضایتی داشته باشند بلکه حتی این نگرش در میان نخبگان نیز ایجاد شده است. بنابراین بعضا کارشناسان از موضع انتقاد به موضع دفاع از افغانستان چرخش نظری داشته اند تا به جامعه اثبات کنند این مهاجر افغان تهدید علیه مردم کشور محسوب نمیشود و قرار نیست جای شهروند ایرانی را بگیرد و او اساسا بیگانه نیست و تفاوت آنچنانی در فرهنگ با یک ایرانی ندارد.
مسئله اول کشورهای مهاجر پذیر؛ ادغام یا جداسازی؟
رسول صادقی، عضو هیئت علمی گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران به عنوان کارشناس دوم نظرات خود را در خصوص سیاست گذاریهای شهری و مسئله مهاجران افغان مطرح کرد. سوال اصلی که این کارشناس مطرح کرد این بود : در قبال افغانها در سیاست گذاریهای شهری به ادغام روی بیاوریم یا جداسازی؟
وی در ابتدا با اشاره به مسائل جامعه شناختی گفت: جامعه شناسی شهری زاده موضوع مهاجرت است. صادقی با اشاره به مکتب شیکاگو پژوهش هایی که در سال ۱۹۲۰ در جامعه آمریکا و شهر شیکاگو انجام شده گفت: این شهر در آن زمان به منزله یک آزمایشگاهی بوده که طبقات مختلف اجتماعی در آن سکونت دارند و چالشهایی که مهاجران در این شهر دارند را بررسی میکند. صادقی تاکید کرد: با این که از این موضوع یکصد سال گذشته است اما تقریبا اکثر کلان شهرهای دنیا با این چالش مواجه هستند. در بسیاری از کشورهایی که مهاجر پذیر هستند چالش ادغام یا جداییگزینی همواره مطرح بوده است سوال اصلی اینجاست که زیست جمعیت مهاجر باید جدا باشد یا خیر؟
صادقی افزود موضوع مهاجرت بحث گستردهای در بسیاری از کشورها است به گونهای که عصر امروز «عصر مهاجرت و جابهجاییها» عنوان شده است. او اشاره کرد سیاستگذاری در خصوص مهاجرت بسیار مهم است و باید دید تا چه اندازه سیاستهای شهری و سیاستهای مهاجرتی باهم منطبق هستند؟ آیا در سیاستهای مهاجرتی بحث مشارکت مهاجران در اداره امور شهری، نحوه اسکان مهاجران، دسترسی به بازار مسکن و بازار کار تا چه اندازه مورد توجه است؟
ریشه نگاههای ضد مهاجرتی در کجاست؟
صادقی نیز با اشاره به موضوع جایگزینی جمعیتی در نگاه راست افراطی گفت: پژوهشهایی در آکسفورد صورت گرفته که یکی از آنها متعلق به دیوید کولمن هست و این بحث را مطرح میکند که اروپا با حجم بالای مهاجر پذیریای که دارد به سمت تغییر در بافت جمعیتی میرود به این شکل که اقلیت مهاجر دارند به اکثریت تبدیل میشوند.
صادقی اشاره کرد که یک پیش بینیهای صد سالهای در جامعه انگلستان، سوئد، هلند و آمریکا نیز انجام شده و نشان دهنده جایگزینی جمعیتی هست، سبب شده تا در این کشورها سیاستهایی ضد مهاجرتی دنبال شود به طور مثال در انگلستان یک گروه نژاد پرست وجود دارد که در سالهای اخیر به پاکستانیها حمله میکنند و یا با زنان محجبه در برخی کشورهای اروپایی برخورد میشود. صادقی ادامه داد: دولتهای جدید هم که در این کشورها روی کار میآیند نیز سیاستهای ضد مهاجرتی را به نوعی دنبال میکنند. به طور مثال بحث طرد مهاجران؛ مخصوصا انتقال مهاجران غیرقانونی به کشورهای آفریقایی در انگلستان؛ این موارد نشان دهنده این است که دیدگاههای ضد مهاجرتی شکل گرفته است. صادقی بیان کرد که این نوع دیدگاهها توسط فضای رسانهای تشدید شده است.
نقش امتگرایی در مواجهه با مهاجران افغان در ایران
صادقی در ادامه به موضوع ایران و نگاه حاکمیت به مهاجران پرداخت و گفت: در جامعه ما در سطح حاکمیت یک دوگانه امت-ملت وجود دارد که به نوبه خود بخش زیادی از چالشها و تضادهایی را در ارتباط با بحث مهاجران ایجاد کرده. این دوگانه این مسئله را به وجود آورده که مهاجرین افغان از یک کشور مسلمان هستند ما باید یک سیاست حمایتی در راستای دفاع از امت اسلامی در قبال آنها داشته باشیم و در مقابل این نگاه یک دیدگاه بر مبنای ملت سازی مطرح میشود که سیاست دیگری را مطرح میکند که در آن منافع ملی ارجحیت دارد و مهاجر را عامل تغییر در بافتار جامعه میداند که باید طرد شود.
صادقی ادامه داد: دوگانه امت-ملت در فضای عمومی جامعه نیز شکل گرفته است. متاسفانه علی رغم این که چهار دهه حضور مهاجرین افغانستانی در ایران را داریم و بخش زیادی از نسل های دوم و سوم افغانستانیهای ایران، مهاجر نیستند بلکه در ایران به دنیا آمدهاند و به خدمات آموزش دسترسی پیدا کرده اند. بسیاری از آنها به مدرسه و دانشگاه رفتهاند و جز جامعه نخبه محسوب میشوند.
صادقی ادامه داد: یک زمانی مهاجرین افغانستانی در ۷۲ کشور در دنیا حضور داشتند اما آمارهای اخیر نشان میدهد در ۹۶ کشور شاهد حضور افغان ها هستیم. امروزه یک سوم جمعیت افغانستان خارج از این کشور زندگی میکند. در این میان حجم قابل توجهی از مهاجران افغانستانی در ایران ساکن هستند. صادقی همچنین افزود: شرایط چهار دهه افغانستان، شرایطی جنگی و ناامن بوده است. اتفاقاتی که در این چهار دهه در افغانستان افتاده سبب شده تا مهاجرت به پیرامون ازجمله پاکستان و ایران شکل بگیرد. زمان هایی هم که امنیت نسبی اتفاق افتاده شاهد بازگشت افغانها بودیم. اما با وجود همه این چرخه های مهاجرتی چیزی که در ایران مغفول مانده سیاستگذاریهای مهاجرتی بوده است.
صادقی ادامه داد: دلیل بیتوجهی به سیاستگذاری در زمینه مهاجرت این بوده که سیاستگذار ایرانی پدیده مهاجرت افغانستانیها را موقت و گذرا میداند که روزی پایان مییابد در حالی که جزء پایدار ترین جریانات مهاجرتهای اجباری در دنیا مهاجرت افغنستانی هاست. بیش از چهار دهه این جریان قوام پیدا کرده و با روی کار آمدن طالبان بخش قابل توجهی از جمعیت افغانستان خارج شده است.
صادقی دلیل این مهاجرتها را عواملی همچون حضور بانوان در عرصه عمومی، نگرشهای طالبان به زنان و جوانان میداند که سبب میشد افراد به هر طریقی از کشور خارج شوند و این که موج مهاجران به سمت ایران بیایند قابل پیش بینی بود.
صادقی ادامه داد: طرحی در افغانستان تحت عنوان «Survey of the Afghan people» انجام شده، یک پیمایش که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۹ در جامعه افغانستان انجام شده که نشان دهنده این است که بین احساس نگرانی از روی کار آمدن طالبان و میل به افزایش مهاجرت رابطه مستقیمی وجود دارد. در این میان میل مهاجرت به ایران نیز افزایش داشته است. از طرفی در ایران نوع نگاه به مهاجرین موقتی بوده و بنابراین سیاستگذاری اجتماعی در این زمینه نداشتیم و حتی مطالعات مهاجرتی هم در این زمینه وجود نداشته.
ایران و فقدان قانون در مهاجرپذیری و مهاجر فرصتی
صادقی معتقد است: ما کشوری مهاجر پذیر و هم مهاجر فرست هستیم که نه در قبال مهاجر فرستی سیاستی داریم و نه در قبال مهاجر پذیری. در حالی که در همین منطقه ما، عمان در حوزه سلامت و ترکیه در حوزه دانش آموزی، قطر و امارات در حوزه استارتاپها در حال شناسایی و جذب نخبگان منطقهای هستند. رسول صادقی با توجه به بحث نخبگان در مهاجرت گفت: یکی از بحثهایی که در دنیای امروز مطرح میشود این است که اگر نخبه از کشور رفت بتوان آن را جایگزین کرد. در کشور ما سیاستهای مهاجرتی به ضرر نخبگان افغانستانی است. در حالی که در قبال نیروی کار غیررسمی با نگاه سودآوری مشکلی با حضور آنها نداریم اما آیا افغانستانیای که در ایران تحصیل کرده و به مدارج علمی دست یافته، میتواند کار کند؟ آیا قانون کار از وی حمایت میکند؟ بنابراین در از زمینه از سوی دولت خلا وجود دارد و جای این سیاستگذاری را فضای رسانهای دارد پر میکند.
صادقی ادامه داد: فضای رسانهای با ایجاد برساخت اجتماعی از مسئله افغانستانیها، و مانور بیش از حد بر جرایم و جنایاتی گاهی مهاجران انجام میدهند؛ ذهنیت افراد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. نگرش ایرانیها تحت تاثیر بازتاب رسانهای به صورت منفی شکل میگیرد.
صادقی ادامه داد: در بین مهاجران افغان نسل سوم در خود کشور افغانستان غریبه است و به لحاظ اجتماعی طرد میشود و جایگاهی در جامعه افغانستان ندارد و حتی در ایران هم پذیرفته نمیشود. این نسل دچار حاشیه گزینی دوگانه میشود. مهاجر افغانستانی که چهار دهه به ایران آمدهاند و در شهرهای ما ساکن شدند. امروزه فقط سه درصد آنها در مهمان شهرها هستند الباقی مهاجران در شهرها یا روستاها ساکن اند. شهرهای بزرگ نظیر تهران، مشهد، اصفهان، قم و شیراز. حالا در این شرایط به سمت ادغام برویم یا جداسازی و طرد شدگی؟
صادقی تاکید کرد: در سیاست گذاری شهری «جداسازی» رادیکالیسم را در پی دارد و ایجاد احساس تبعیض در آینده حتی میتواند چالشهای امنیتی بیافریند. اما وقتی شما سیاست ادغام در پیش بگیرید در واقع با ایجاد حس تعلق و مشارکت؛ به فرد مهاجر این فضا را میدهید که در قبال مسائل کشور احساس مسئولیت کند.
صادقی در ادامه این سوال را مطرح کرد که چرا برخی محلهها کاملا افغانستان نشین میشود؟ او در پاسخ گفت: مهاجرین به دلیل ترجیحات شخصی نظیر همگونی جمعیت تمایل دارند در جایی ساکن شوند که همه مهاجر باشند. یکی دیگر از دلایل این رخداد شبکه سازی اجتماعی است که عده ای از مهاجرین را حلقه وار در یک محله جمع میکند. بخشی از مهاجرین هم به سبب سطح پایین مالی بیشتر در مناطقی که شکل سکونتگاه غیررسمی دارد ساکن میشوند چرا که قیمت مسکن ارزانتر است.
صادقی بر این نکته تاکید کرد که جدایی سازی فضایی مهاجرین سبب میشود تعاملات اجتماعی به حداقل برسد و این منجر به شکل گیری کلونیهایی در مهاجرین میشود. او معتقد است بهترین سیاست در قبال مهاجرین ادغام اجتماعی است که باید با ادغام در فضای شهری همراه شود و طرد و جداسازی سیاست مناسبی نیست.
جفای فضای رسانهای به مهاجران افغانستانی
صادقی فضای رسانهای ایران را ضد مهاجرتی توصیف کرد وگفت از طرف دیگر رسانههای افغانستانی هم فضای ضد ایرانی را ترویج میکنند. یعنی پشت این فضای رسانهای ممکن است نیروهایی باشد که با استفاده از مهاجرین به عنوان یک شکاف اجتماعی، میخواهند درگیریهایی را در این رابطه ایجاد کنند مانند آنچه که در میبد اتفاق افتاد. بنابراین شاهد این هستیم که رسانه در قبال افغانها یک دیگری سازی انجام میدهد که منجر به تولید خشم نسبت به مهاجر است. مثلا جرایم را به آنها نسبت میدهد و این ناشی از نبود یک سیاستگذاری است.
صادقی گفت: مسئله مهاجرت در کشور ما را این موسسههای مهاجرتی که رشد قارچ گونه دارند بدون هیچ گونه نظارتی مدیریت میکنند. این موسسات در سایر بسترهای مجازی انواع ویزا، وکلای مهاجرت را تبلیغات میکنند. در خصوص مهاجرین افغان هم علیرغم چندین دهه مهاجرت در فضای رسانهای تمایزی بین مهاجرین دهههای مختلف و آنهایی که اقامت دارند یا ندارد نیست.
صادقی درباره اقدامات وزارت کشور در دولت چهاردهم در خصوص مهاجرین افغان گفت: موجهای اخیر مهاجرت افغانها به ایران بدون مدرک شکل گرفته و بحث آمایش وساماندهی که وزارت کشور در خصوص آن به سمت طرد رفت و این تبدیل شد به یک حوزهای که نه تنها در حال پیگیری است بلکه در فضای انتخاباتی هم یکی از موضوعات مورد بحث بود.
صادقی تاکید کرد: بنابر گروههای سیاسی ای که سرکار میآیند، وضعیت مهاجرین و روابط دوکشور تفاوت دارد. دولت ما با دولت مستقر افغانستان بر سر حق آبه هیرمند چالشهایی دارد که بر منطقه سیستان اثرگذار است و سبب شده مهاجرتهای گستردهای از آنجا داشته باشیم. مسئله مهاجرین به منزله یک اهرم فشاری شده که از آن در مسئله هیرمند استفاده میشود به این صورت که اگر حق آبه ها داده نشود مهاجرین باید برگردند.
صادقی در جمع بندی بحث گفت: در سیاستهای شهری و مهاجرتی که مباحثی مکمل هستند باید کاری کنیم که احساس تعلق و مشارکت در بین مهاجرین و شهروندان ایجاد بشود. اقامت و فضاهایی که مهاجرین در آن ساکن میشوند بسیار حائز اهمیت است. فضاها مخصوصا عناصری مهم در بحث های اجتماعی هستند. در فضاهای شهری معمولا گروه های یکسان در یک جا ساکن میشوند این قانون اول جغرافیاست که میگوید آدمهای شبیه به هم نزدیک هماند. این سبب ایجاد کلونیهاست که به طور مثال طبقه کارگر، ثروتمند و سایر را در یک جا ساکن میکند و چون تفاوت سطح برخورداری بین گروههای مختلف ایجاد میشود؛ مسئلهای به وجود میآید تحت عنوان نابرابری در شهر. بخش عمده ای از این نابرابری در مورد مهاجرین شکل میگیرد؛ جایی که مهاجرین ساکن هستند از حداقل امکانات برخوردار است.