در فاصله کمتر از 10 روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا و در شرایطی که حتی رایگیری با برخی شیوهها مانند ارسال پستی در برخی مناطق آغاز شده تنشها و درگیریهای میان دو نامزد و طرفداران آنها بر سر موضوعات و مسائل مختلف نیز به نقطه اوج خود رسیده است. در این میان مطرح شدن بحث فاشیسم و فاشیست خواندن ترامپ به وسیله برخی سیاستمداران سابق و کنونی و در کنار آن برخی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی در هفته گذشته، جنجال سیاسی بزرگی به پا کرده است. این موضوع واکنشهای گستردهای را در داخل و حتی خارج از آمریکا به دنبال داشت و حتی موجب شد تا مسئله امکان ظهور نظامی فاشیستی در آمریکا به شکل جدیتری مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس در این نوشتار کوشیدهایم تا ضمن توجه به مباحث نظری مربوط به فاشیسم، رخدادهای کنونی و چشمانداز آینده ایالاتمتحده در این حوزه را مورد توجه و بررسی قرار دهیم.
تب فاشیسم چگونه در انتخابات آمریکا اوج گرفت؟
بحث فاشیسم و مرتبط دانستن ترامپ با آن از مدتها پیش و البته نه به شکل آشکار فعلی، در محافل سیاسی و اجتماعی آمریکا مطرح بوده است. جاناتان فریدلند، تحلیلگر گاردین بر این نکته اذعان دارد که پیش از این و در برخی محافل، از کلمه F برای توصیف رئیسجمهور سابق آمریکا استفاده میشد که در واقع همان حرف ابتدایی کلمه فاشیست بود. با این حال تا همین چند روز پیش کمتر کسی جرئت یا تمایل آن را داشت تا از این واژه به شکلی مستقیم برای توصیف ترامپ استفاده کند. در عوض به برخی خصوصیات وی مانند اقتدارگرایی، نژادپرستی و قانونگریزی به شکلی کاملا انفرادی و مجزا اشاره میشد.
سرانجام یک نفر پیدا شد و این تابو را شکست و بدون محابا و به شکلی کاملا علنی تمام این خصوصیات انفرادی توصیفشده برای ترامپ را در درون یک قالب جای داد؛ قالبی با نام فاشیسم. این شخص جان کلی، ژنرال بازنشسته نیروی دریایی و یکی از کارگزاران دولت سابق ترامپ و کسی بود که به مدت 18ماه ریاست کارکنان کاخ سفید را برعهده داشت. این سمت کلیدی و حساس و بهتبع آن ارتباط بسیار نزدیک جان کلی با ترامپ موجب شد تا نظرات وی بیش از پیش بازتاب پیدا کند. رئیس سابق کارکنان کاخ سفید در مصاحبهای با نیویورکتایمز توصیف کلی از فاشیست را ارائه میدهد: «ایدئولوژی و جنبش سیاسی اقتدارگرای راست افراطی و ناسیونالیست که به وسیله رهبری دیکتاتور، سیستمی خودکامه و متمرکز، همراه با نظامیگری، سرکوب اجباری مخالفان و اعتقاد به یک سلسلهمراتب اجتماعی طبیعی مشخص میشود.» او در ادامه تاکید میکند که شخصیت ترامپ با تمام این توصیفات مطابقت دارد. جان کلی این را هم اضافه میکند که ترامپ در زمان ریاستجمهوری خود بارها از هیتلر یاد کرده و تاکید داشته که او کارهای خوبی نیز انجام داده است. رئیس سابق کارکنان کاخ سفید در مصاحبه دیگری با آتلانتیک، این مورد را هم اضافه میکند که رئیس جمهور سابق ایالاتمتحده از این که ژنرالهای وفاداری همچون ژنرالهای اطراف هیتلر ندارد، ابراز تاسف کرده است.
البته ناگفته نماند که مایک میلی، رئیس سابق ستاد ارتش آمریکا نیز پیش از جان کلی، تعبیر فاشیسم را درمورد ترامپ به کار برده و او را یک فاشیست ذاتی توصیف کرده بود اما این مواضع او بازتاب چندانی نیافت؛ چرا که مصاحبه او با خبرنگار مشهور باب وودوارد، در قالب کتابی جدید با نام (جنگ) منتشر شد و از این جهت کمتر توجه افکار عمومی را به سوی خود جلب کرد. علاوه بر این واکنش سریع کامالا هریس نامزد دموکراتها، به اظهارات جان کلی و حمایت از دیدگاههای وی هم در جلب توجه افکار عمومی بسیار تاثیرگذار بود بهطوری که حتی واکنش شخصی ترامپ به این ادعاها را به دنبال داشت.
تأملی بر فاشیسم و 10 ویژگی مهم آن
با در نظر گرفتن تمامی ملاحظات اکنون این سوال مهم و اساسی مطرح میشود که آیا واقعا ترامپ فاشیست است؟ و نظام سیاسی آمریکا را باید نظامی در معرض خطر فاشیسم ارزیابی کنیم؟ بدون تردید برای پاسخ به این سوالات لازم است تا آشنایی بیشتری با فاشیسم و ویژگیهای آن داشته باشیم.
فاشیسم واژه ایتالیایی و به معنای گروه و دسته است که به کنایه به چوب دستی و عصای امپراتوران روم هم اطلاق میشود. همین کنایه از سال 1918 به بعد سمبل جنبشی شد که بعدها به فاشیسم معروف شد. اگر چه فاشیسم از ایتالیا و با حکومت موسولینی بر این کشور سرمنشا گرفته است، اما از آن هنگام تاکنون مفاهیم و تعاریف متنوعی برای آن به کار رفته که دایره وسیعی از نظامها را شامل شده است. به عنوان مثال دولتی را که هیتلر از سال 1933 تا 1945 در آلمان دایر کرد و با عنوان دولت نازی شناخته میشود، در زمره حکمرانی فاشیستی طبقهبندی کردهاند. بدین ترتیب فاشیسم شاید پیش و بیش از آن که مکتب فکری محسوب شود آموزه حکمرانی است که میتواند براساس برخورداری از یکسری ویژگیها و خصوصیات مورد تعریف قرار گیرد. در این راستا عمدهترین خصوصیات را میتوان در این چهارچوبها مد نظر قرار داد.
1) تمامیتخواهی؛ به نظر میرسد این یکی از مهمترین ویژگی مشترک تمامی نظامهای فاشیستی به شمار میآید که شامل نظارت و دخالت گسترده دولت در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی مردم و استفاده از ابزارهایی چون قدرت نظامی - پلیسی، ارعاب و خفقان سیاسی برای سرکوب مخالفان و منتقدان است.
2) برخورداری از خصلت تودهگرایی و جلب حمایت توده مردم؛ برخلاف نظامهای استبدادی که با سرکوب و خفقان محض به قدرت رسیده یا قدرت خود را تداوم میبخشند، نظامهای فاشیستی از پایگاه اجتماعی وسیعی برخوردار بوده و در جلب نظر و همراه ساختن تودههای مردم بسیار موفقند. دقیقا به همین دلیل است که عموما از بستر نظام متکی بر آرای مردم برمیخیزند و درنهایت با اهرم همراهی تودهای مردم، سازوکارها و نهادهای مردمی را که خود از بستر آن بیرون آمدهاند، کنار میزنند. از سوی دیگر همراهی تودهای و حفظ و بقای آن نیازمند ابزارهایی است که دشمنتراشی در داخل و خارج و ایجاد وضعیت دوقطبی مبتنی بر دوست و دشمن در درون جامعه مهمترین بخش آن محسوب میشود.
3) وجود نیروهای قدرتمند حامی در داخل که میتواند شامل نیروهای اقتصادی، اجتماعی یا مذهبی باشد. پیوند سرمایهداران و شرکتهای بزرگ و همچنین کلیسا با دولتهای آلمان و ایتالیا در دوران فاشیستی را میتوان نمونههایی از آن بر شمرد.
4) تمایل به دولتی بیقید و بند و بدون حصر در چهارچوبهای قانونی. در واقع در این نظامها قانونسازی توسط رهبر یا حزب انجام میگیرد نه بر اساس اراده ملت و نهادهای برخاسته از آن.
5) سر برآوردن این نظامها از دل یک بحران یا نارضایتی عمومی مانند رکود اقتصادی، تورم و حتی بحران اخلاقی؛ البته از درون نظامهایی که از مرحله سنتی عبور کرده و به سطحی از پیشرفت و نهادسازی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی رسیده باشند.
6) رهبری الهامگونه و کاریزماتیک که نجات ملت از شرایط بحرانی را وظیفه و ماموریتی محولشده تلقی میکند. بر این اساس وفاداری محض به رهبر و پیشوا یکی از نکات کلیدی و محوری فاشیسم به شمار میآید.
7) نگاه نژادپرستانه و اتکا بر آموزههای مبتنی بر عدم برابری اجتماعی طبیعی در میان انسانها و پیگیری مباحث مرتبط با اصلاح و یکسانسازی نژادی.
8) از میان بردن استقلال نظام قضایی و انقیاد آن در چهارچوب ملاحظات و منافع نظام و طبقه حاکم.
9) برخورداری از سازمان و تشکیلاتی که در ابتدای امر به شکلی قانونی و در چهارچوب نهادهای سیاسی بالا آمده و درنهایت به ابزاری در خدمت سرکوب تبدیل میشود. حزب سوسیال ناسیونالیسم یا سازمان جوانان نازی در آلمان میتوانند مصادیقی بارز تلقی شوند.
10) در نهایت از پیوند میان «نخبگان» و «اوباش» نیز به عنوان یکی از ویژگیهای ظریف دیگر نظامهای فاشیستی نام برده شده است.
عناصر و خصلتهای پیونددهنده ترامپ با فاشیسم
بررسی ویژگیهای عمومی فاشیسم و تطابق آن با برخی خصوصیات شخصی ترامپ و همچنین رخدادهای دوران حضور ترامپ در صحنه سیاسی آمریکا حکایت از آن دارد که نگرانیها درمورد پیوند رئیس جمهور سابق با عناصری از فاشیسم چندان هم دور از واقعیت نیست. جاناتان فرید لند در گاردین برخی از این خصلتهای فاشیستی ترامپ بهویژه ابعاد تمامیتخواهی و دشمنتراشی او را اینگونه تشریح میکند: «آنچه بهویژه ژنرالهای بازنشسته را نگران میکند تهدیدهای مکرر ترامپ برای استفاده از ارتش آمریکا علیه شهروندان آمریکایی برای سرکوب مخالفان است. هنگامی که اعتراضات «زندگی سیاهان مهم است» در واشنگتندیسی در سال 2020 آغاز شد ترامپ گارد ملی را اعزام کرد، اما اکنون او صراحتا درمورد فراتر از این اقدام صحبت میکند و قول میدهد که از ارتش علیه کسانی که او آنها را دشمن درون مینامد استفاده کند. وقتی هم که تحت فشار قرار گرفت که بگوید منظورش چه کسی است، به تروریستها و جنایتکاران اشاره نکرد بلکه آدام شاف، نماینده دموکرات کنگره از کالیفرنیا را مثال زد.» این نکتهای است که از سوی هریس نیز مورد توجه قرار میگیرد: «بیایید روشن کنیم او چه کسی را دشمن داخلی خود میداند. هر کسی که جلو او زانو نزند یا جرئت انتقاد از او را داشته باشد، در ذهن ترامپ به عنوان دشمن داخلی شناسایی میشود؛ مانند قضات، روزنامهنگاران و مسئولان انتخاباتی.»
نکته مهم این است که این دشمنانگاری ترامپ حتی مطبوعات و رسانهها را نیز در بر میگیرد، چنانکه پس از مصاحبه هفته گذشته هریس با شبکه سیبیاس آمریکا، ترامپ در توییتی تاکید میکند مجوز این رسانه باید لغو شود و برنامه 60 دقیقه نیز باید فورا از پخش خارج شود.
درمورد تمایل رئیسجمهور سابق به حکومتداری بیقید و بند نیز جان کلی تعریف میکند چگونه ترامپ به انحصار کامل قدرت در دستان خودش باور داشته و اصرار مقامات دولت و ارتش بر وفاداری آنها به قانون اساسی و نه شخص وی را آزاردهنده میداده است. در کنار اینها روابط نزدیک ترامپ با عناصر سرمایهدار و شرکتهای بزرگی چون تسلا و اشخاصی مانند ایلان ماسک از یکسو و روابط بسیار نزدیک او با کلیسای انجیلی آمریکا از سوی دیگر نیز میتواند برخی خصلتهای رهبران فاشیستی را در ذهن تداعی کند.
افزون بر اینها برخی اقدامات ترامپ در برابر مهاجران و رویکردهای ناسیونالیستی او نیز میتواند یادآور نگاه نژادپرستانه و آموزههای مبتنی بر نابرابری طبیعی در میان فاشیستها باشد. مسئله روابط ترامپ با گروههای سازمانیافته و اراذلواوباش هم نکتهای دیگری است که نمیتوان از آن بهسادگی عبور کرد. در جریان شورش 6 ژانویه 2020، ترامپ از همین نیروها برای اعمال فشار بر دموکراسی و کنگره آمریکا استفاده کرده و بزرگترین شورش تاریخ آمریکا علیه دموکراسی را رقم زد.
اما مداخله ترامپ در ارکان قضایی و خدشه تدریجی به استقلال قوه قضاییه موضوعی است که بیش از همه آمریکاییها را نگران کرده است. جریان رسیدگی به پرونده ترامپ در دادگاه عالی در ژوئیه امسال نشان داد تصمیمات رئیسجمهور تا چه حد میتواند بر اجرای عدالت و استقلال نهادهای عالی قضایی تاثیرگذار باشد. دادگاه عالی که سه تن از قضات آن مستقیما توسط ترامپ منصوب شده بودند با صدور رای به نفع ترامپ حاشیه بزرگی از مصونیت قضایی را برای او رقم زد که بعدها نیز میتواند از جانب او مورد استفاده قرار گیرد. در همین راستا حمله ترامپ به جک اسمیت، بازپرس پرونده اتهامات ترامپ درمورد تلاش برای لغو انتخابات 2020 و پنهان کردن اسناد طبقهبندیشده بازتاب وسیعی پیدا کرد. ماجرا از این قرار بود که وقتی در مصاحبهای از ترامپ سوال شد که در صورت انتخاب شدن به ریاستجمهوری ترجیح میدهد به خود عفو بدهد یا اسمیت را اخراج کند، او با صراحتی باورنکردنی گفت: «خیلی آسان است، من او را در عرض دو ثانیه اخراج میکنم.» ترامپ درنهایت به این نکته هم اشاره میکند ما از دادگاه عالی مصونیت گرفتهایم.
متن کامل گزارش میراحمدرضا مشرف خبرنگار گروه جهان شهر را در فرهیختگان بخوانید.