حضور در اردوی تیم‌های پایه
در جشنواره فیلم کوتاه تهران با تعداد زیادی جوان مستعد طرفیم که با تمام وجود عاشق سینمایند و تلاش می‌کنند ایده‌های دیوانه‌وارشان را باتکیه‌بر استعداد کمیابی که دارند به تصویر بکشند. از طرف دیگر در اینجا خبری از اکران گسترده و پول زیاد نیست و همه چیز به توانایی و خلاقیت کارگردان برمی‌گردد.
  • ۱۴۰۳-۰۸-۰۴ - ۱۴:۳۸
  • 00
حضور در اردوی تیم‌های پایه
نگاهی به جشنواره فیلم کوتاه تهران
نگاهی به جشنواره فیلم کوتاه تهران

مازیار وکیلی، خبرنگار: برخلاف تصور عموم مردم که جشنواره فیلم فجر را مهم‌ترین جشنواره سینمای ایران می‌دانند این جشنواره فیلم کوتاه تهران است که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران مثل حضور در اردوی تیم‌های پایه یک باشگاه فوتبال است. وقتی بازی تیم‌های پایه یک باشگاه فوتبال را تماشا می‌کنیم علی‌رغم تمام کم‌تجربگی و خام‌دستی‌های بازیکنان فعال در این باشگاه‌ها ما از تماشای بازی‌شان لذت می‌بریم؛ چون آنها مستعد و بسیار توانمندند. این استعداد و توانمندی آن‌قدر هست که ما بی‌تجربگی و خام‌دستی آنها را فراموش کنیم و از تماشای بازی‌شان لذت ببریم. حکایت جشنواره فیلم کوتاه تهران هم همین است. در جشنواره فیلم کوتاه تهران با تعداد زیادی جوان مستعد طرفیم که با تمام وجود عاشق سینمایند و تلاش می‌کنند ایده‌های دیوانه‌وارشان را باتکیه‌بر استعداد کمیابی که دارند به تصویر بکشند. از طرف دیگر در اینجا خبری از اکران گسترده و پول زیاد نیست و همه چیز به توانایی و خلاقیت کارگردان برمی‌گردد. پس کارگردان مجبور است کمبود بودجه را با توانایی‌هایش جبران کند و همین موضوع هم است که تماشای فیلم‌های کوتاه کارگردانان اغلب جوان حاضر در این جشنواره را جذاب می‌کند. 
در میان 10 فیلمی که نگارنده در طول جشنواره تماشا کرد، حداقل سه فیلم بودند که کیفیت بسیار بالایی داشتند. اولین و بدون شک بهترین فیلم جشنواره «گزنه» علیرضا آقا‌محمدی است. این فیلم سند دست‌اولی برای اثبات این موضوع است که برای ساختن یک فیلم درخشان پنج دقیقه هم کافی است و اگر کارگردانی کارش را بلد باشد، می‌تواند در همین مدت بسیار کوتاه هم فیلم درجه‌یکی بسازد. گزنه خیلی سریع و با استفاده از ایده درخشان، صدای خارج از قاب داستان فیلمش را برای تماشاگر جا می‌اندازد و باتکیه‌بر یک فضاسازی درست، تماشاگر را شریک تعلیق و استرس جاری در فیلم می‌کند. گزنه قرار است تماشاگر را شوکه کند و در پایان چیزی را به نمایش بگذارد که او توقعش را ندارد. اگر کارگردانی آقا‌محمدی نبود این پایان می‌توانست تبدیل به پایانی بسیار مسخره و خنده‌دار شود. اما با اجرای درجه یک آقا‌محمدی فیلم واقعاً تماشاگر را شوکه می‌کند. آیا باید به آینده کاری علیرضا آقامحمدی اُمیدوار باشیم؟ پاسخ این است که قطعاً. کارگردانی که آن‌قدر دقیق فضاسازی و دکوپاژ و تعلیق را بشناسد، یقیناً در آینده کارگردان بزرگی خواهد شد. 
اما به جز گزنه دو فیلم خوب دیگر هم داشتیم که تماشای هر کدام از آنها لطف خاص خودش را داشت. مانا پاک‌سرشت در «چولیبولی» نشان می‌دهد چگونه می‌شود از ذهن یک کودک خردسال فیلم گرفت و دنیای ذهنی بسیار پیچیده یک کودک را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشید. رابطه پسر خردسال با گاوش چولیبولی با آن نریشن‌های طنازانه و درعین‌حال غمگین از یک رابطه معمولی فراتر می‌رود و تبدیل به یک رابطه عاطفی شدید می‌شود. چولیبولی برای پسرک جایگزین تمام چیزهایی بوده که ازدست‌داده و به همین خاطر است که تمام تلاشش را می‌کند تا چولیبولی را نجات دهد. پاک‌سرشت، هوشمندانه فیلم را کمدی ساخته تا از تضاد داستان فیلم با لحن آن فضایی متفاوت خلق شود که تماشاگر را درگیر کند. علاوه بر اینها چولیبولی یک شخصیت فرعی درخشان (جناب سروان مسن فیلم) دارد که در ذهن تماشاگر می‌ماند. 
«سیزده‌سالگی» را می‌توان یک فیلم غیرایدئولوژیک دانست درباره سوژه‌ای به‌غایت ایدئولوژیک. محمد اسفندیاری در سیزده‌سالگی از زاویه درستی سراغ قهرمانش رفته است. پرسش اساسی در زمان ساخت فیلم درباره قهرمانانی مانند سردار قاسم سلیمانی این است که از چه زاویه‌ای به زندگی قهرمان خود نزدیک شویم که فیلممان شعاری از کار در نیاید؟ اسفندیاری به‌خوبی مقطعی از زندگی سردار سلیمانی را برای ساخت فیلم انتخاب کرده که تماشاگر آشنایی کمتری با آن دارد و همین موضوع دست کارگردان را برای ساخت یک فیلم غیر شعاری باز گذاشته است. در میان این 10 فیلم، سیزده‌سالگی تنها فیلمی است که می‌توان با بسط و گسترش درست داستان آن را تبدیل به یک فیلم بلند درخشان کرد. البته شرط تبدیل‌شدن سیزده‌سالگی به یک فیلم بلند خوب این است که کارگردان بتواند همین لحن غیر شعاری را در طول 90 یا 100 دقیقه هم حفظ کند و اجازه ندهد سایه سنگین قهرمان بر سر فیلم سنگینی کند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰