شهادت یحیی سنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس روز گذشته (جمعه، 27 مهر، 18 اکتبر) توسط حماس تأیید شد. در ارتباط با شهادت سنوار نکاتی وجود دارد.
1. اگر اطلاعاتی که صهیونیستها درخصوص شهادت یحیی سنوار دادند، درست باشد، او به همراه دو نفر دیگر و در یک ساختمان شناسایی، محاصره و سپس شهید شده است. سؤال مهم آنجاست که چرا رئیس دفتر سیاسی حماس در مکانی امن، مانند تونلها و در جایی دورتر از دسترس صهیونیستها حضور نداشت یا آنکه چرا تعداد کمی از رزمندگان در اطراف او قرار داشتند؟ گفته میشود سنوار تنها 600 متر با محل حضور ارتش رژیم در محور موسوم به فیلادلفیا که همان مرز نوار غزه با مصر است، فاصله داشته است. بیشتر این مسئله تبلیغ میشود که حضور سنوار در میدان نبرد و نزدیکی خطوط درگیری، شجاعانه بوده است؛ هرچند این دیدگاه صحیح است اما باید دانست حضور سنوار بیمحابا و غیرمسئولانه نبوده و به دلایلی روی داده است. به نظر میرسد تخریب گسترده تونلها به همراه جستوجوی جدی ارتش رژیم در تمام شبکههای زیرزمینی باعث شده بود تا تونلها دیگر جای امنی نباشند؛ هرچند همچنان نیز برای نقل و انتقالات مقاومت استفاده میشوند اما برای استقرار سنوار امن نبودهاند. احتمال دیگر، لزوم ارتباط و بازدیدهای میدانی سنوار از میدان جنگ بوده است. تجهیزاتی که به همراه سنوار بوده و نحوه شهادی وی بهعنوان عالیترین مقام سیاسی، امنیتی و نظامی حاضر در غزه آشکارکننده دشواریهای نبرد در این منطقه است.
2. بهطور کلی در غزه محدودیتهای زیادی به لحاظ نظامی وجود دارد؛ چه از نظر تسلیحات، مهمات و نیرو و کیفیت آنها. به همین دلیل فعالیتهای نظامی گستردهای قابل انجام نیست. در حمله پیشدستانه مقاومت فلسطین در 7 اکتبر نیز، صهیونیستها به وسیله جنگنده و بالگرد در آسمان، توپخانه و تانک دست به سرکوب نیروهای مهاجم زدند. مبارزان سلاحی برای مواجهه مؤثر با سلاحهای دشمن نداشتند و مواضع خود را از دست دادند. این وضعیت با تهاجم زمینی رژیم و طولانی شدن آن، سختتر شد. بر همین اساس، حتی اگر فرماندهان موفق و بزرگی در غزه حاضر باشند، به دلیل محدودیتها، فضای مانوری ندارند. بر همین مبنا از دست رفتن سنوار هرچند ضایعهای بزرگ است اما به لحاظ میدانی اثر قابل توجهی نخواهد داشت.
3. رسانههای عبری با تکرار اینکه سنوار در تونلها نبود بلکه در میدان فرماندهی میکرد و میجنگید، به دنبال دو هدف عمدهاند؛ روایتسازیهای آنان بر سر نحوه شهادت سنوار، به شکلی فریبکارانه جریان دارد. یک هدف صهیونیستها، طعنه به دیگر فرماندهان مقاومت است که در درون مقرهای فرماندهی زیرزمینی به شهادت رسیدند. هدف دیگر رژیم که هدفی تاکتیکی و میدانی است، تلاش برای تحریک مبارزان فلسطینی است تا آنها نیز همانند روایتی که رسانههای عبری از نحوه شهادت سنوار منتشر کردهاند، به جنگی شجاعانه کشیده شده و به مسلخ بروند. سیاست صهیونیستها در غزه و کرانه باختری، فرسایش نیروی انسانی، تسلیحاتی و مهمات مقاومت است و به همین دلیل، فرماندهان تلاش میکنند به شکل حداکثری از این داراییها برای مدیریت یک نبرد طولانیمدت فرسایشی حفاظت کنند.
4. اگر ملت فلسطین طی چند دهه تنش موفق به شناسایی استعدادهای خود شده و رهبرانی مانند اسماعیل هنیه، صالح العاروری، یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی را به خود دیده است، 13 ماه جنگ سنگین با صهیونیستها قاعدتا به ظهور طبقه جدیدی از مبارزان و رهبران در میان این ملت منجر شده است. برخی خبرها حکایت از ورود هزاران مبارز جدید به صفوف گروههای مقاومت غزه در طول جنگ دارد که آموزش آنان نیز در چنین شرایطی طی شده است. در این رویشها، رهبران جدیدی شناسایی شده و رشد خواهند کرد.
5. مقاومت فلسطین و غزه، روزهای سختی همانند امروز را دیدهاند. در 3 فروردین 1383 (22 مارس سال 2004) شیخ احمد یاسین، بنیانگذار و رهبر حماس در هنگام خروج از مسجد پس از نماز صبح، با شلیک موشک بالگردهای رژیم به شهادت رسید. عبدالعزیز رنتیسی جایگزین وی نیز در روز 29 فروردین (17 آوریل)، تنها 26 روز پس از شیخ احمد یاسین و بر اثر اصابت موشک بالگرد صهیونیست به خودرویش، به شهادت رسید. این ترورها در چهارچوب سرکوب قیام عمومی فلسطینیها در قالب انتفاضه دوم صورت میگرفت. انتفاضه دوم از 7 مهر ماه 1379 (۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰) آغاز شد و تا 20 بهمن 1383( ۸ فوریه ۲۰۰۵) به طول انجامید. تبعات انتفاضه باعث شد صهیونیستها تا 21 شهریور 1384 (12 سپتامبر) تمام شهرکهای موجود در غزه را برچیده و ساکنان آن را به داخل سرزمین 1948 منتقل کنند. تخلیه غزه و بخشهایی از شمال کرانه باختری، تنها یکسالونیم پس از ترور پیدرپی رهبران حماس و حتی بعد از پایان رسمی انتفاضه دوم رخ داد اما آشکار ساخت تلآویو بر اثر این خیزش ضربهای جدی خورده است.
6. مردم غزه طی 13 ماه جنگ همچنان پای مقاومت ایستادهاند و به نظر نمیرسد دیگر غرب و صهیونیستها امیدی به تغییر نظر آنها نسبت به مقاومت داشته باشند. غزه به یک باتلاق هزینهبر برای صهیونیستها تبدیل خواهد شد بدون آنکه بتوانند پای خود را از آن بیرون بکشند. نظرسنجی مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین که نتایج آن اواخر بهار منتشر شد، نشان میداد دوسوم مردم غزه کماکان موافق عملیات 7 اکتبر و ادامه مبارزهاند.
7. جبهه لبنان به درگیریهای سنگین رژیم افزوده شده اما جبهه غزه همچنان ناآرام باقی مانده است. رسانههای عبری دیروز اعلام کردند در 24 ساعت گذشته 53 نفر از نیروهای صهیونیست مجروح شدهاند که 50 نظامی در مرزهای لبنان و 3 نفر دیگر در غزه زخمی شدهاند. در روزی که مقاومت لبنان با حمله پهپادی یکی از مقرهای تیپ گولانی در بنیامینا در جنوب حیفا را هدف گرفت و طی آن 4 نفر را کشت و67 نفر را زخمی کرد، رسانهها از تلفات 110 تا 150 نفری صهیونیستها طی 24 ساعت خبر داده بودند. حجم بالای تلفات صهیونیستها نشان میدهد آنها ماهانه 1000 تا 1500 نفر تلفات خواهند داشت و هر دو یا سه ماه، نفراتی معادل یک تیپ را از دست میدهند. این روند آشکار میسازد رژیم در ماه سیزدهم جنگ، همچنان با پدیده فرسایشی که جدیتر نیز شده، درگیر است.
8. به نظر میرسد به دلیل دشواری حفظ ارتباطات در غزه، اختیارات زیادی به فرماندهان میدانی و محلی مقاومت داده شده است. در این شکل از مبارزه، هرچند کاستیهایی بروز پیدا میکند اما نابودی ردههای بالای فرماندهی خللی اساسی بر اصل نبرد و مدیریت صحنه وارد نمیکند.
9. غرب و صهیونیستها ادعا کردهاند با شهادت سنوار زمینه برای توافق آزادسازیسازی اسرا فراهم شده است. آنها قصد دارند با چنین مواردی و انعکاس گسترده آن در میان افکار عمومی و بهویژه فلسطینیها در غزه، بگویند دشمنیشان با سنوار و فرماندهان حماس بوده و بدون آنها مشکلی با ساکنان غزه ندارند. این حربه برای آن است تا خونهای ریخته شده و تخریبهای صورت گرفته در این منطقه بر گردن شهدا و قهرمانان ملت فلسطین گذاشته شود.
10. در شهادت سنوار، همانند بسیاری دیگر از فرماندهان مقاومت، زنجیره به هم پیوستهای از دشمنان نقشآفرینی کردهاند. قطعا علاوهبر سرویسهای اطلاعاتی رژیم و دولتهای غربی، بسیاری از سرویسهای عربی مانند اردن و مصر نیز در پی سنوار بودهاند. بایدن رئیسجمهور آمریکا نیز روز پنجشنبه پس از ترور سنوار طی بیانیهای اعلام کرده بود «با کمک اطلاعاتی ما ارتش اسرائیل بیوقفه رهبران حماس را تعقیب کرد و آنها را از مخفیگاههایشان بیرون آورد.»
11. بایدن درصدد استفاده از شهادت فرماندهان مقاومت در انتخابات ریاستجمهوری برای پیروزی دموکراتهاست؛ از ترور شهید هنیه گرفته تا شهادت سنوار، دموکراتها بهرههای انتخاباتی بردهاند. این مسئله بهطور ویژه پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله هویدا شد.
12. نحوه به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در تهران با روشهای پیچیده و تسلیحات خاص و همچنین ترور رهبران مقاومت لبنان نشان میدهد صهیونیستها طی ماهها جستوجو، بانک اهداف ویژهای ایجاد کرده بودند. زمانبندی ترور شهید هنیه-در زمان حضورش در تهران و یک روز پس از مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید- و سپس گنجاندن ترور شهید نصرالله در زمانبندی دوهفتهای و یکماهه علیه حزبالله-که از انفجار پیجرها، بیسیمها و فرماندهان یگان رضوان صورت گرفت- نشان میدهد اهداف مزبور به شکلی کامل در سیطره اطلاعاتی رژیم و متحدانش قرار داشته و در زمان مقتضی اقدام صورت گرفته است. در این باره میتوان احتمال داد شهادت سنوار نیز براساس یک زمانبندی صورت گرفته است. این زمانبندی را باید با برداشتن گامهای بزرگ سنجید. صهیونیستها در هفته گذشته رسما گام نهایی اشغال کامل شمال غزه و الحاق آن به سرزمینهای اشغالی را کلید زدند. بر مبنای این طرح، یک هفته به 400 هزار نفر باقی مانده در شمال فرصت داده میشود تا به سمت جنوب بروند و پس از آن هرگونه ارسال کمک به آنها متوقف میشود. همچنین پس از اتمام مهلت، افراد باقی مانده اهداف نظامی تلقی خواهند شد.
13. فعالیت رژیم در ترور فرماندهان مقاومت در قالب اقدامات پرریسک قابل دستهبندی است. ریسک این اقدامات تنها در تشدید واکنشهای محور مقاومت قابل احصا نیست بلکه دارای ابعادی است که به جهاتی میتواند مهمتر تلقی شود. اگر پس از ترور سلسلهای از رهبران و فرماندهان عالی مقاومت این گروهها به روش تصاعدی حملاتشان ادامه دادند و خود را به سرعت بازسازی کردند، جامعه رژیم با این سوال مهم روبهرو میشود که چه ساختار و سازمانی در برابرشان قد علم کرده است. این سوال و پاسخ مترتب بر آن اثری ویرانگر بر روحیه صهیونیستها خواهد داشت. جامعه رژیم بارها با این پدیده روبهرو شده اما شدت آن براساس تحولات جاری، بسیار بیشتر است.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، دبیر گروه جهانشهر را در ادامه بخوانید