داستان زندگی قهرمانانی مانند بیرانوند آنقدر دراماتیزه است که سینمایی شدنش سخت نیست و احتمالا آنقدر خوب می‌شود که فراستی هم نقد نمی‌کند
به بهانه جام‌جهانی فوتبال می‌خواهیم تعدادی از ورزشکاران ایرانی را معرفی کنیم که روایت دراماتیک زندگی آنها گاهی فیلمسازان و نویسندگان را وسوسه کرده است تا در مورد آنها، اثری فرهنگی تولید کنند.
  • ۱۳۹۷-۰۴-۰۷ - ۰۹:۳۵
  • 00
داستان زندگی قهرمانانی مانند بیرانوند آنقدر دراماتیزه است که سینمایی شدنش سخت نیست و احتمالا آنقدر خوب می‌شود که فراستی هم نقد نمی‌کند
فیلمنامه‌های آماده، فراستی پسند
فیلمنامه‌های آماده، فراستی پسند
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داستان جام‌جهانی مطمئنا فقط این نیست که فوتبالی برگزار شود و در نهایت یک تیم قهرمان شود و همه چیز تمام. هرکدام از بازیکنانی که وارد این کارزار بزرگ می‌شوند، آرزوهایی دارند که داستانی بزرگ در زندگی برای رسیدن به همین لحظه و موفقیت است.

همیشه خواندیم و شنیدیم از زندگی ورزشکارانی در آن سوی دنیا که از هیچ و از فقر مطلق به این زندگی رسیده‌اند. همین بهانه جام‌جهانی دستمایه مستندسازان شد تا از زندگی خیلی از این بازیکنان الگو‌برداری کنند و فیلم بسازند یا بوده‌اند کسانی که زندگی‌شان برای خلق یک کتاب و رمان مورد استفاده قرار گرفته است.

ریوالدو، خوآن رومان ریکلمه، رونالدینیو، لوییس سوارز و کارلوس توس ازجمله بازیکنانی بوده‌اند که زندگی‌شان از فقر مطلق شروع شد و با کارگری و دستفروشی توانستند خود را به فوتبال که برایشان بسیار ارزشمند و مهم بود گره بزنند. اما در داخل کشور خودمان هم کم از این سوژه‌ها نداریم. کسانی که از پایین‌ترین نقطه و بدون هیچ‌گونه پشتوانه‌ای شروع کردند تا خودشان را به بالاترین درجه در جایی که دوست دارند برسانند. اما نکته مهم این است که این آدم‌ها را در کشورمان ندید می‌گیریم و به سراغ نمونه خارجی‌اش می‌رویم. کم نداشته‌ایم فوتبالیست‌هایی که به قول خودشان از زمین خاکی شروع کردند امثال علی دایی، خداداد عزیزی و خیلی‌های دیگر ولی نکته و تفاوت این آدم‌ها با نسل فعلی ورزشکاران این است که ورزشکاران فعلی در زمانه‌ای سختی کشیده‌اند که همه رفاه نسبی و حداقلی را داشته‌اند.

به بهانه جام‌جهانی فوتبال می‌خواهیم تعدادی از ورزشکاران ایرانی را معرفی کنیم که روایت دراماتیک زندگی آنها گاهی فیلمسازان و نویسندگان را وسوسه کرده است تا در مورد آنها، اثری فرهنگی تولید کنند. روایت‌های دراماتیکی که می‌تواند بخش مهمی از اجتماع و فرهنگ عامه مردم ایران را در کنار روایت شخصی زندگی ورزشکار بازتعریف کند. چهره‌های مشهور ورزشی که با دستاویز امید و تلاش برای رسیدن به رویاهای‌شان، توانستند به مقصدی برسند که چشم‌ها را خیره کند.

علیرضا بیرانوند

تا قبل از شروع جام‌جهانی وقتی اسمی از او برده می‌شد، همه می‌گفتند با بیرانوند می‌خواهیم جلوی اسپانیا و پرتغال بایستیم؟ یا اینکه کاش او نبود و شخص بهتری برای جام‌جهانی گزینش می‌شد. اما بیرانوند چنان در جام‌جهانی درخشید که همه کارشناسان یکی از دلایل موفقیت ایران در جام‌جهانی 2018 روسیه را حضور او می‌دانند.

متولد30 شهریور 1371 و اهل خرم‌آباد است. زندگی‌اش آنقدر پر فرازونشیب بوده که حتی خودش می‌گوید: «وقتی به آن سال‌ها فکر می‌کنم، باورم نمی‌شود که این سختی‌ها را گذرانده‌ام. در خانواده‌ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به‌خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه‌ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه‌ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول توجیبی مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن. حتی وقتی برای نوجوانان نفت بازی می‌کردم خوابگاه نداشتم. جایی را نداشتم که شب‌ها در آنجا بخوابم. به خاطر اینکه جایی برای خواب داشته باشم رفتم برای یک کارواش کار کردم. بعد از کارواش به یک پیتزافروشی می‌رفتم و کار می‌کردم. من حتی در تهران رفتگری هم کرده‌ام. همیشه و همه جا اینها را می‌گویم و هیچ وقت فراموش نمی‌کنم؛ مخصوصا رفتگری‌ام را. من افتخار می‌کنم که این کارها را انجام دادم و خدا را شکر خداوند مزد زحمات و زجرهایی را که کشیدم به من داد. من در نسلی که پول بوده، زجر کشیدم. اگر قدیم بود درست، همه می‌گفتند بله قدیم همه این‌طور بوده‌اند ولی اینکه در این نسل، در شهری که هیچ‌کس را نداری بخواهی لباس رفتگری بپوشی و در یک پارک شلوغ رفتگری کنی، خیلی سخت است.»

عکس او در میدان آزادی این روزها در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌چرخد. بیرانوند در یکی دو سال اخیر قصه فرازونشیب زندگی‌اش را در برنامه‌های «ماه عسل» و« خندوانه» تعریف کرده و حالا کلیپ‌هایی از این برنامه در فضای مجازی منتشر شده است. اگرچه هنوز هیچ فیلمسازی تصمیم نگرفته از زندگی‌ او مستند یا روایت داستانی بسازد ولی بعد از موفقیت او در بازی با پرتغال و گرفتن پنالتی رونالدو، یوسف علیخانی، نویسنده کتاب اعلام کرده که شاید داستان زندگی بیراوند را بنویسد.

مرتضی مهرزاد

شهریور 1366 مرتضی به دنیا آمد، همان زمان که به دنیا آمد هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که او مشکلی داشته باشد یا معلولیتی در کار باشد. زمانی که مرتضی کلاس پنجم ابتدایی بود یک تغییر باعث شد احساس کند که او یک فرد غیرعادی است. قدش با سرعت زیادی در حال رشد بود و خیلی زود این قد بلند باعث شد او چندین سال از همکلاسی‌هایش بزرگ‌تر به نظر برسد. کم‌کم رشد سریع قدش اعضای خانواده را نگران کرد و دکتر رفتن‌ها شروع شد. نظر پزشکان این بود که مرتضی دچار بیماری‌ای به نام آدنوم هیپوفیز شده است.

کلاس دوم راهنمایی بود که خرج و مخارج زندگی آنقدر به خانواده مهرزادها فشار آورد که مرتضی مجبور شد در نبود پدر، ترک‌تحصیل کرده و در نانوایی محل کار کند تا بتواند به خانواده کمک کرده و مخارج مایحتاج زندگی را فراهم کند. حدود یک سال خرج و مخارج خانواده را به عهده گرفته بود تا اینکه یک روز دچار کمردرد بسیار شدیدی شد. دوباره دوا و دکتر شروع شد. بررسی‌های پزشکان نشان می‌داد او مشکلاتی در ناحیه مفاصل و لگن دارد و باید تحت جراحی قرار بگیرد اما بعد از آن عمل جراحی، یکی از پاهای مرتضی ۱۰ سانتیمتر کوتاه‌تر از دیگری شد. او در این زمان دو متر قد کشیده بود و با کمک عصا راه می‌رفت. حرکت کردن برایش به سخت‌ترین کار دنیا تبدیل شده بود و به همین دلیل ترجیح داد خانه‌نشین شود. مدتی نگذشته بود که ضعف بینایی و شنوایی هم گریبانش را گرفت و او را تنهاتر از قبل کرد. مرتضی هر روز افسرده‌تر از قبل می‌شد تا اینکه در برنامه «ماه عسل» حاضر شد و «گلچین»، کاپیتان والیبال نشسته چالوس که در حال تماشای این برنامه بود، به این نتیجه رسید که مرتضی می‌تواند ستاره آینده تیمش باشد. آقای گلچین از طریق برنامه ماه عسل، مرتضی را پیدا کرد و او با باشگاه ثامن قرارداد بست و زندگی‌اش شد توپ و تور و به تیم ملی والیبال نشسته هم رسید و حالا موفقیت‌هایش روزبه‌روز بیشتر می‌شد.

مرتضی می‌گوید: «قبل از اینکه والیبال بازی کنم به حدی افسرده بودم که فکرش را هم نمی‌کردم بتوانم ورزش کنم. یعنی اینکه با آن همه مشکلی که داشتم، ورزش برایم چندان جدی نبود. حتی وقتی هم که به تیم دعوت شدم، از این هراس داشتم که نتوانم با دیگر بازیکنان ارتباط خوبی داشته باشم اما وقتی در جمع بچه‌های تیم قرار گرفتم و دیدم که همه مثل من با مشکلات جسمی مبارزه می‌کنند، تصمیم گرفتم که بجنگم.» هنوز هیچ مستندی از زندگی قهرمان این سال‌های والیبال نشسته ایران ساخته نشده است.

خواهران منصوریان

برنامه «ماه عسل» در سال 96 بود که باعث شد نام خواهران منصوریان به زبان همگان بیفتد. خواهرانی که از صفر شروع کردند تا به جایی برسند که همه آنها را تحسین کنند.

شهربانو منصوریان، کسی که تلاشش را آغاز کرد تا راه خواهرانش را برای موفقیت باز کند. زنی که مردانه پای مشکلات زندگی ایستاد. او در مورد خاطرات کودکی‌اش چنین می‌گوید: «آرزویم این بود یک موتور لاستیکی داشته باشم. پدرم نمی‌توانست آرزوهای من را برآورده کند و فقط زورش می‌رسید که شکم‌مان را سیر کند.‏»

خواهران ووشوکار ایران، تاکنون موضوع چند فیلم مستند ورزشی هم شده‌اند. فیلم خواهران قریب که مبارزات ورزشی الهه و شهربانو در مسابقات آسیایی اینچئون کره‌جنوبی را به تصویر کشید و مستندی به نام «صفر تا سکو» که روایتی از زندگی سه قهرمان ورزش بانوان ایران است و حضور موفقی در سینما حقیقت را در کارنامه دارد و در سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش درآمد از آن جمله است. این فیلم، جایزه «نشان فیروزه» بهترین فیلم مستند جشنواره حقیقت را در سال ۹۵ ازآن خود کرد که با استقبال گسترده تماشاگران این دوره از رقابت‌ها مواجه شد. خیلی‌ها خواستند از زندگی خواهران منصوریان به نفع خودشان استفاده کنند مثلا عده‌ای آنها را به سمت فمنیست بودن بردند و تاکید داشتند که زنان در ایران اجازه پیشرفت ندارند اما نکته مهم اینجاست که اینها با توکل به خدا و دعای مادرشان توانستند آن مرحله سخت از زندگی را بگذرانند و بر بلندای افتخار بایستند.

زندگی این ورزشکاران، به دلیل پشت‌سر گذاشتن سختی‌ها و در نهایت رسیدن به نقطه امید، شاید برای خیلی‌ها جذابیت دراماتیکی داشته باشد ولی بهترین الگو برای مردان و زنانی است که مقاومت می‌کنند تا قهرمان رسیدن به رویاهایشان باشند. بهترین نمونه برای ارائه الگویی از فرهنگ مقاومت و امید در شرایط فرهنگ عامه ایران روزبه‌روز نیازمند شنیدن قصه‌هایی با چنین مضمونی است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰