بحث پیرامون «فلسفه زمان» همواره در مباحث «فلسفی»، «تاریخی» و «فلسفه تاریخ» جریان داشته و همیشه از جذابیت و کاربردهای خاص خود برخوردار بوده است.
  • ۱۳۹۷-۰۴-۰۶ - ۱۹:۳۴
  • 00
نقد فلسفی لحظه‌های ابدی
نقد فلسفی لحظه‌های ابدی
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، از گوته نقل شده که: «هر وضعیت و لحظه‌ای، ارزش ابدی دارد زیرا نمونه‌ای از کل ابدیت است»، اما قابل تأمل اینکه: آیا آنات و لحظه‌ها سازنده ابدیت‌اند یا ابدیت به‌عنوان یک «کل نظام‌واره» موجود است و لحظه‌ها در آن «چارچوب بزرگ» و «نقشه راه تاریخی»، حضور می‌یابند؟ فلسفه زمان و مکان چیست؟ و نسبت انسان با زمان و مکان چگونه طراحی می‌شود؟ انسان، سازنده زمان و مکان است یا زمان و مکان بر انسان، فاعلیت دارند؟

بحث پیرامون «فلسفه زمان» همواره در مباحث «فلسفی»، «تاریخی» و «فلسفه تاریخ» جریان داشته و همیشه از جذابیت و کاربردهای خاص خود برخوردار بوده است.

اگر هر جزئی، جزء از یک کل است، پس قواعد کل نیز بر آن جاری و ساری است و با این حساب ارزش ابدی «کل زمان» بر هر «آن» نیز اطلاق دارد؛ چراکه زمان، جمع ترکیبی آنات و لحظه‌هاست.

اما آیا «قواعد کل» با آیین و قواعد حاکم بر جزء نیز یکی است؟

تفاوت ماهوی جزء و کل، ما را بر آن می‌دارد تا حکم به تفاوت قوانین حاکم بر آن‌دو کنیم، گرچه «محکومیت جزء به کل» نیز سبب می‌شود تا نمونه و مشابه حکم کل را بر جزء اطلاق کنیم.

بر این مبنا نه‌تنها هر «آن»، ارزش ابدی دارد که «انسان»، «جهان» و «عقل» نیز ارزش ابدی دارند چراکه هر سه، زمان‌مند هستند.

از سوی دیگر، انسان ارزش ابدی دارد، چراکه نمونه‌ای از «انسان کامل» است؛ «جهان طبیعی» ارزش ابدی دارد چراکه نمونه‌ای از جهان [به‌مثابه] کل است؛ و عقل بشری نیز ارزش ابدی دارد، چه اینکه نمونه‌ای از «عقل کل» است.

حال اگر مثلث «انسان»، «جهان» و «عقل» را در ظرف زمان و مکان ضرب کنیم، نتیجه آن است که در هر لحظه، اتفاقات کل ابدیت، ممکن است محقق شود و در نگاه دوم، نه‌تنها ممکن، که حتما چنین خواهد شد چراکه هر جزء، رسالت خود را در کل نقشه ابدیت، ایفا می‌کند.

بدین‌ترتیب اولا، در لحظه‌ها می‌توان به ابدیت رسید -یعنی انسان در یک آن و با یک تصمیم ابدی، مسیر حرکت ابدی را تعیین می‌کند؛

ثانیا، باید به ابدیت رسید والا، انسان محصور در لحظه‌ها می‌شود و لحظه‌ها به‌تنهایی، افقی پیش‌روی وی، نمی‌گذارند. او باید از لحظه درگذرد و با ورود به دنیای ابدیت، به انتهای لحظه‌ها برسد!

ثالثا، اگر لحظه‌ها ابدیت را می‌سازند، پس انسان باید به تدریج و لحظه‌لحظه مسیر ابدیت را طی کند.

رابعا، انسان، موجودی ابدی است، چراکه انسان موجود در لحظه‌هاست و لحظه‌ها ابدی‌اند و خامسا، اتصال لحظه‌ها به ابدیت به معنای آن است که ما در هر لحظه، در ابدیت هستیم، گرچه خود بی‌خبر از آن باشیم.

پس باید متناسب با دنیای ابدیت، لحظه‌های خود را بسازیم تا تناسب جزء با کل رعایت شود.
با این حساب آیا می‌توان «دم» را غنیمت شمرد؟!

بیایید تمرینی کنیم. کدام یک از اَشکال روبه‌رو، بهتر می‌تواند بیانگر مفهوم زمان و مکان باشد و چرا؟ آیا می‌توانید طرح دیگری هم ترسیم کنید؟

پی‌نوشت:
1- ر. ک: فروتنی در اوج و گوته، ترجمه زهره زاهدی، انتشارات اندیشه عالم، 1382.

 

* نویسنده : سیدحسین حسینی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران