سید حسن نصرالله در ۳۱ اگوست ۱۹۶۰ میلادی در روستای "البزوریه" در جنوب لبنان به دنیا آمد. او در نوجوانی در سال ۱۹۷۶ به نجف رفت و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کرد. سید حسن در سال ۱۹۷۸ به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر (ع)، که شهید سید عباس موسوی آن را تاسیس کرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیتهای سیاسی در جنبش امل در منطقه بقاع مشغول شد.
دبیر کل حزبالله لبنان
در سال ۱۹۹۲ و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل وقت حزبالله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزبالله سید حسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد.
شهادت سید عباس موسوی به همراه خانوادهاش، تاثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و به ویژه رزمندگان حزبالله گذاشت و پسازآن بود که مبارزات و حملات حزبالله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزبالله رو به فزونی نهاد.
در این میان، "اسراییل" نیز در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ عملیاتهای "خوشههای خشم" و "تسویه حساب" را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزبالله، که از کمترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبهرو شد.
در ماه سپتامبر ۱۹۹۷ دو تن از رزمندگان حزبالله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبلالرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسید و پیکر آنان بهدست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون رژیم اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خونآلود آنان را به نمایش گذاشت، بهسرعت مشخص شد که یکی از این دو تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله است. انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچگاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبهنظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.
این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر کل حزبالله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونهای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تاثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصرالله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر کل حزبالله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند.
پیروزی بر رژیم صهیونیستی
در سال ۲۰۰۰ میلادی و در زمانی که مذاکرات یاسر عرفات و مسئولان آمریکایی و اسراییلی برای حل کشمکش خاورمیانه، راه بهجایی نبرده بود، ارتش رژیم صهیونیستی در حرکتی یکجانبه و بدون گرفتن کمترین امتیازی از حزبالله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقبنشینی کرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب کشید.
این شکست مفتضحانه، علاوه بر استحکام بخشیدن به مواضع حزبالله، مبتنی بر مقاومت، باعث شد تا سید حسن نصرالله به موفقیتی بیسابقه در میان اعراب دست یابد، تا این که بهعنوان مهمترین شخصیت جهان عرب شناخته شود.
از سوی دیگر، حزبالله لبنان باتکیهبر این موفقیت، توانست حضور خود را در عرصه سیاسی لبنان تقویت کند، تا جایی که علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سکان تعدادی از وزارتخانهها را نیز بهدست گیرد.
درس انتفاضه فلسطینیان از حزبالله لبنان
پیروزیهای پی در پی حزبالله در عرصههای مختلف سیاسی و نظامی، در میان فلسطینیان نیز تاثیر خود را بر جای گذاشت. مردم آواره فلسطین بهویژه جوانان، که سالها دل به روند مذاکرات صلح خاورمیانه بسته بودند، دریافتند که مشکل فلسطینیان با مذاکره با رژیم اشغالگر حل نمیشود و با این پیشزمینه، انتفاضه دوم مسجدالاقصی شکل گرفت؛ انتفاضهای که به حماس قدرتی دیگر بخشید و با پیروزی حماس در انتخابات فلسطین وارد مرحلهای جدید شد؛ مرحلهای که دیگر با جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل پایان نمییابد، چه آن که سید حسن نصرالله در پیام خود چنین ایراد کرد: « از حالا بهبعد، شما جنگی تمامعیار خواستید، پس این هم جنگ تمامعیار شما. حکومت شما خواست قواعد بازی تغییر کند، پس قواعد بازی تغییر میکند. شما نمیدانید امروز با چه کسی میجنگید. شما با فرزندان محمد (صلی الله علیه وآله)، علی، حسن و حسین (علیهم السلام) و با اهلبیت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شدهاید. شما با قومی میجنگید که ایمانی فراتر و برتر از همه انسانهای این کره خاکی دارد. شما خواستار جنگی تمامعیار با قومی شدید که به تاریخ و فرهنگ خود افتخار میکند و قدرت مادی، امکانات، مهارت، خرد، آرامش، عزم، ثبات و شجاعت دارد و به امید و یاری خدا روزهای آینده را میان ما و شما خواهیم دید.»
زندگی سید حسن نصرالله در دوران کودکی
او به دلیل فشارهای اقتصادی جنوب لبنان به همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.
خودش خاطرنشان کرده است که در کودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگش را دور سر میپیچانده و به حاضران میگفته من روحانی هستم، پشت سرم نماز بخوانید. شخصیت سیدحسن نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت.
وی در نوجوانی در نزد پدرش در مغازه میوهفروشی کار میکرده. سید حسن نصرالله برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمینهای فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند، النبعه، سن الفیل و برج حمود میرفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند.
وی از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات زیادی انجام داده است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای کوی النجاح و سن الفیل پشتسر گذاشت و همزمان با جنگهای داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد.
جنبشهای چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسیصدر آن را در لبنان پایهریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن بهعنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسیاش را گسترش داد.
او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سیدمحمد الغروی آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در آنجا سید حسن نصرالله سراغ آیتالله سیدمحمد باقر صدر را گرفت اما او را به شخصی به نام سیدعباس موسوی معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفتوگو سعی کرد از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.
سید حسن نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد موسوی و آیتالله صدر ادامه داد و در سال ۱۹۷۸ مقدمات را بهپایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شدهبود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبههای لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی ازجمله همکاری با حزب الدعوه عراق، همکاری با جنبش امل در لبنان و یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند.
وی به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سید حسن نصرالله از آموزشهای نظامی غافل نماند و دورههای مختلف چریکی را پشتسر گذاشت. سیدحسن به دلیل توانایی در مدیریت و فرماندهی، بهعنوان نماینده جنبش امل در دره بقاع منصوب شد.
حزب الله چگونه شکل گرفت؟
در سال ۱۹۸۲ با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به ۲ جریان تقسیم شد، جریان اول به رهبری نبیه بری، خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری میکردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود.
مهمترین دلیل نیروهای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی چون بشیر جمیل بود. چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با اسرائیل بهدنبال ریاستجمهوری لبنان بود.