سم مهلکی که عموما در تحلیل اتفاقات و رویدادهای سیاسی دامان ما را میگیرد، سادهسازی مسائل و اظهارنظرهایی است که نتایج آنها میتواند تبعات سنگینی در فضای سیاسی و در ادامه برای کشور به همراه داشته باشد.
ساده دیدن مسائل و تقلیل واقعیتها برای توجیه یا کم کردن ضرب یک اتفاق یا اظهارنظر شاید در ابتدای امر بتواند تا حدی از حجم انتقادات و فشارها کم کند اما نادیده گرفتن اثرات واقعی یک اتفاق، رویداد یا اظهارنظر میتواند به قیمت تضعیف یک کشور، تکرار تجربههای تلخ گذشته و شروع راهی رفته باشد که نتیجه آن از پیش مشخص است و میتواند برای سیاسیون نتایج منفی به همراه داشته باشد.
این روزها به بهانه سفر رئیسجمهور، حاشیههای زیادی در فضای سیاسی کشور به راه افتاد که یکی از آنها، اظهارنظر پزشکیان درمورد اسرائیل بود و موضوع دیگر هم احتمال شروع مذاکرات ایران با آمریکا بود که به گفته برخی رسانههای خارجی به نظر میرسد ایران پالسهایی برای مذاکره داده است.
نکته جالب توجه در این رابطه واکنشهایی است که در فضای سیاسی درمورد این واکنشها به راه افتاده است. نکاتی را که برخی از چهرههای اصلاحطلب در توجیه برخی از این حاشیهها مطرح کردند، میتوان مصداق سادهسازی مسائل در فضای سیاسی دانست.
برای توجیه صحبتهای پرحاشیه رئیسجمهور واقعیتهای سیاسی را نادیده نگیرید
جمله پرحاشیه رئیسجمهور در نشست خبری با رسانههای آمریکایی هنوز محل بحث رسانهها در داخل کشور است. مسعود پزشکیان در اولین روز حضور خود و در نشستی که با حضور رسانههای آمریکایی مطرح شد اگرچه موضعگیری مشخصی درباره اقدامات و جنایات رژیم داشت و حتی علنا تاکید کرد ایران پاسخ ترور اسماعیل هنیه را خواهد داد اما در بخشی از صحبت خود درباره اسرائیل گفت: «ما آمادهایم تمام سلاحهایمان را کنار بگذاریم، به شرط اینکه اسرائیل هم اسلحههایش را کنار بگذارد و ســازمان بینالمللی، امنیت منطقه را تامین کند.»
اظهاراتی که رسانههای خارجی از آن اینطور برداشت کردند که رئیسجمهور ایران به دنبال عادیسازی روابط با رژیم است. برداشتی که البته با شیطنت رسانهای همراه بود و مشخص بود آنچه رئیسجمهور مطرح کرده است نه به معنای عادیسازی بود نه کاهش تنش با رژیم. امری که البته دقت نظر و هوشمندی بیشتری در انتخاب واژگان را از جانب رئیسجمهور میطلبید اما مشخص بود آنچه در رسانههای خارجی بازنشر پیدا میکند، مخدوش شده بود.
در مواجهه با این اظهارنظر اما مقامات دولت و افراد نزدیک به دولت واکنشهای متفاوتی نشان دادند. برخی اساسا انتشار این صحبت را انکار کردند و آن را دامسازی رسانههای معاند دانستند. برخی نیز به توجیه آن برآمدند.
یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب در بخشی از یادداشتی که اخیرا به بهانه واکنشها به صحبتهای پزشکیان، نوشت: «از یک سال گذشته سیاست رسمی ایران حمایت قاطع از اعلام آتشبس در جنگ غزه و مخالفت با گسترش جنگ در منطقه بوده... در زبان متعارف بشری حمایت از آتشبس در یک جنگ هیچ معنای دیگری جز کاهش تنش نمیدهد.»
او در ادامه نیز اشاره کرد اگر با این منطق نیز گزارشی که بلومبرگ درمورد صحبتهای رئیسجمهور منتشر کرده را مبنا قرار دهیم، میتوان گفت «در واقع اشتباهی از جانب آقای پزشکیان صورت نگرفته است.»
او در ادامه نیز به این موضوع اشاره کرده اگر موافق تنش نباشیم پس موافق افزایش آنیم و اساسا هیچ زمان منطق جمهوری اسلامی افزایش تنش با رژیم نبوده است. به نظر میرسد در تحلیل صحبتهای رئیسجمهور اشتباه تحلیلی مشخصی صورت گرفته است.
برداشتی که میتوان از این اظهارات داشت این است که به نظر میرسد در وهله اول اصل اساسی که نظام جمهوری اسلامی ایران از آن دفاع میکند، مورد توجه قرار نگرفته است و گویی چیزی تحت عنوان اسرائیل به رسمیت شناخته میشود و کاهش تنش با آن مورد توجه قرار میگیرد.
اشتباه تحلیلی دیگر اینکه نویسنده تلاش کرده تا با القای این موضوع که ایران در تمام سالها سیاست کاهش تنش را دنبال کرده و به دنبال افزایش تنش نبوده، اظهارات رئیسجمهور را توجیه کند. موضوعی که میبایست به آن توجه کرد این است که سیاست ایران در تمام سالها نه کاهش و نه افزایش تنشها بوده، بلکه ایران سعی داشته اجازه ندهد که تحت هیچ شرایطی بازدارندگی ایران از جانب رژیم مورد خدشه قرار بگیرد و در این راستا نیز حتی در مواردی که لازم دیده دست به عملیات نظامی علیه رژیم زده که عملیات وعده صادق نمونه مشخص آن است.
نکتهای که باید به آن توجه داشت اینکه بهتر است در ابتدای امر به جای توجیه برخی از صحبتهای رئیسجمهور اول این موضوع را پذیرفت که آنچه از جانب رئیسجمهور مطرح شد اشتباه سهوی بوده که مشخصا منظور رئیسجمهور هم عادیسازی نبوده است اما به نظر میرسد برخی برای توجیه و القای اینکه اشتباهی از جانب رئیسجمهور صورت نگرفته، حتی اظهاراتی را مطرح میکنند که میتوان از آن این برداشت را داشت که عادیسازی و کاهش تنشها نیز با اسرائیل امری ممکن و در راستای کاهش تنشها معقول است.
کدام توپ در زمین آمریکاست؟
یکی دیگر از موضوعاتی که در مدت سفر رئیسجمهور یکی از دغدغههای اصلی تیم همراه رئیسجمهور است از سرگیری مذاکره با آمریکا حول موضوع برجام است. برمبنای آنچه رسانههای خارجی و البته دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح کرده به نظر میرسد وزرای خارجه ایران هم پالسهایی برای مذاکره به آمریکا دادهاند.
فارغ از اینکه اساسا در شرایط فعلی منطقه و بالابودن سطح تنشها میان اسرائیل و کشورهای حامی محور مقاومت و درحالیکه آمریکا اصلیترین حامی آنهاست چقدر مذاکره با ایران در دستور کار آمریکا قرار دارد اما یکی از روزنامهنگاران اصلاحطلب در یادداشتی که اخیرا منتشر کرده به تجربههای ناموفقی که ایران در سالهای مختلف برای برقراری ارتباط با آمریکا داشته از زمان مصدق و بازرگان تا تجربه دولت حسن روحانی پرداخته و انگیزه دولت جدید برای مذاکره را آزمون پنجم آمریکا دانسته است.
او در بخشی از یادداشت خود با اشاره به اینکه عموم تلاشهای دولتها برای برقراری روابط با آمریکا به نتیجه نرسیده است تلاش کرده تا اینطور القا کند که گویی «آمریکاییها دوست ندارند که در ایران دولت لیبرال بر سرکار باشد و اقتدارگرایی را ترجیح میدهند.»
نکته جالب توجه این است که نویسنده با وجود اینکه به تلاشهای مکرر برای برقراری روابط با آمریکا و البته شکستهای متداولی که برخی مقامات ایرانی برای برقراری روابط با آمریکا پیشقدم شدند اشاره و تاکید میکند با توجه به اینکه رابطه عاشقانهای میان آمریکا و رژیم وجود دارد احتمال اینکه پالس مثبتی از جانب آمریکا دریافت شود وجود ندارد اما همچنان توپ را در زمین آمریکا میداند.
نکته جالب توجه این است که نویسنده علیرغم علم به بیانگیزگی، آمریکا و تجربه روشنی که در طول تاریخ از عملکرد آمریکاییها در مواجهه با ایران مقابل چشم قرار دارد به مذاکره با آمریکا اصرار میورزد. موضوعی که نشان میدهد زاویه نگاه نویسنده از واقعیت فضای بینالملل فاصله دارد.
سادهسازی فضای سیاسی به بهانه حمایت از دولت
نکتهای که به نظر میرسد در موضعگیری برخی از چهرههای اصلاحطلب در مواجهه با رویدادهای داغ این روزهای فضای سیاسی جلب توجه میکند نوعی سادهسازی در سیاست است.
به نظر میرسد برخی از اصلاحطلبان برای دفاع از مواضع دولت در سیاست خارجی آنقدر در دام توجیه افتادند که حتی از واقعیت موجود فاصله گرفتند و به سمت سادهسازی مسائل پیچیده حرکت کردند. برخوردی که با اظهارات رئیسجمهور صورت گرفته و پس از آن برخی مواضع درمورد مذاکره با آمریکا نشان میدهد اولویت برای برخی از سیاسیون صرفا دفاع از دولت و بدون مشاهده واقعیتهاست، به نظر میرسد موضوعی که برخی از آنها در مواجهه با دولت سیزدهم مطرح میکردند و آنها را حمایت به بیچون و چرا محکوم میکردند، اما اکنون آنها نیز در دام حمایت بیچون و چرا افتادند و در این مسیر حتی به دنبال اینند که پیچیدهترین موضوعات را سادهسازی کنند. موضوعی که میتواند نتایج زیانباری را در فضای سیاسی کشور به همراه داشته باشد.
متن کامل گزارش زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید