روز گذشته سالروز تبعید ننگین رضاشاه از ایران بود. 25شهریور 1320 رضاشاه پهلوی به کنارهگیری از سلطنت وادار و سپس مجبور به ترک تهران و عزیمت به سوی اصفهان شد، پس از آن هم از طریق یزد و کرمان وارد بندرعباس شد و پنجمین روز از مهرماه با یک کشتی ایران را ترک کرد. سابقه عملکردی رضاخان اما بهگونهای بود که تبعات اقداماتش با خروج او پایان نیافته و حتی امروز هم گریبانگیر ایران شده است. توافقی که شاه پهلوی بر سر رسمیتبخشیدن حاکمیت ترکیه بر رشتهکوههای آرارات داشت، باعث شده تا این کشور امروز راحتتر بتواند پروژه کریدور زنگزور را طراحی کند. این کریدور در ماههای اخیر از مهمترین سوژههای حوزه روابط خارجی بوده و پرداخت مستمر به اخبار مربوط به آن باعث شده تا حتی مردم عادی نسبت به آن دغدغه پیدا کنند.
باخت ایران در سعدآباد
تاریخ همیشه محل بحث و اختلاف بوده و نمیشود دادههای غیرمستند را مرجع قرار داد با اینحال کنار هم قرار دادن مدارک و مستندات بسیاری از سوالات تاریخی را پاسخ داده و حقیقت را روشن کرده است. یکی از همین موارد موضوع جدا شدن رشتهکوههای آرارات در شمال غرب ایران است. منابع تاریخی نشان میدهد این رشتهکوهها با توجه به موقعیت جغرافیایی خود و قرارگرفتن در مجاورت مرزهای سه کشور ایران، ترکیه و ارمنستان، اهمیت ژئوپلیتیکی فراوانی برای ایران در منطقه داشته است.
با اینحال به نظر میآید که پادشاهان ایران در گذشته اهمیت چندانی برای این موضوع قائل نبودهاند چنانچه در عهدنامههای مختلفی شاهد بذل و بخشش خاک سرزمین به بیگانگان بودهایم. یکی از آنها که مربوط به همین آرارات است در عهدنامه سعدآباد نوشته شد. در 17 تیر 1316 کاخ سعدآباد میزبان وزرای خارجه چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان برای امضای پیمان عدم تعرض بود. کشورهای حاضر طی پیمانی که به سعدآباد معروف شد توافق کردند در کلیه اختلافات بینالمللی که به منافع آنها مربوط است با هم مشورت کنند و عملیات نظامی علیه یکدیگر نداشته باشند.
این پیمان که رضاخان آن را در مشرق زمین بیسابقه خواند و مدد بزرگی به بقای صلح در جهان دانست از جهات مختلفی به ضرر ایران و به نفع سه کشور دیگر تمام شد؛ ترکیه قسمتی از ارتفاعات آرارات را که اهمیت زیادی برای ایران داشت، به دست آورد. بر این اساس در واقع بعد از این پیمان بود که ایران رشتهکوههای استراتژیک آرارات را برای همیشه از دست داد.
مهم این است که ما با هم دوست باشیم
سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش ایران در سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ در خاطرات خود که در کتاب تاریخ 20ساله ایران به قلم حسین مکی آمده نوشته است: «به کاخ سلطنتی رفتم و به اتاق داخل شدم و گفتم عرایضی دارم؛ چند دقیقه بعد شاهنشاه وارد شدند درحالیکه من نقشهها را روی میز پهن کرده بودم. همین که نقشهها را دیدند فرمودند: «موضوع چیست؟» من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه چنین است فلان منطقه چنان است، آنجا سخت مورد نیاز ماست و از این حرفها... ولی پس از مدتی که با حرارت عرایضی کردم با کمال تعجب دیدم اعلیحضرت چیزی نمیفرمایند؛ وقتی سرم را بلند کردم دیدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه میکند.گویی به حرفهایم چندان توجهی ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببیند من چه میگویم.
من سکوت کردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهمیدی... بگو ببینم این تپه اینجا از آن تپه که میگویی بلندتر نیست؟ عرض کردم: «بله قربان»... فرمودند: «آن را چرا نمیخواهی؟ این یکی چطور؟» عرض کردم «بله» فرمودند: «منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دودستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین صد سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود.
مهم نیست که این تپه از آن که باشد. آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم.» اینگونه بود که شاه ایران بدون آنکه نگاهش به آینده باشد و ابعاد مهم یک اقدام استراتژیک را در نظر بگیرد بهراحتی و حتی بدون گرفتن امتیاز برابر از مهمترین بخشهای سرزمین صرف نظر کرد.
زنگزور را گردن بگیرید
اثر این بذل و بخششها امروز دارد خود را نشان میدهد. «زنگزور» نام کریدوری است که ترکیه قصد دارد با همراهی آذربایجان آن را احداث کند. کریدوری که تاسیس آن احتمالا دسترسی ایران به اروپا و روسیه از کانال ارمنستان را منقطع کرده و ایران را برای تردد در این مسیر وابسته به ترکیه و آذربایجان میکند. اتفاقی که اگر کوههای آرارات در دست ایران قرار داشت کاملا برعکس میشد. از آنجایی که ترکیه در همین محدوده مرز محدودی با نخجوان دارد چنانچه این ارتفاعات در دست ایران قرار داشت آنکارا اکنون برای دسترسی به نخجوان دو راه بیشتر نداشت.
یا باید دعوای دیگری با ارمنستان ایجاد کرده و برای ساختن مسیر مشابه زنگزور نقش مستقیم در درگیری ایفا کند یا اینکه از مسیر ایران به آذربایجان و سپس به دریای خزر وصل شود. با توجه به مناقشات امنیتی که گزینه اول برای آنکارا دارد وابستگی به مسیر ایران احتمالا گزینه محتملتری برای آنها میبود. لذا اگر این ارتفاعات را از دست نمیدادیم اکنون به جای اینکه برای جلوگیری از وابستگی به ترکیه و روسیه در منطقه نقش ایفا کنیم و نگران تغییر مرزهای جغرافیایی سایر کشورها باشیم این ترکیه بود که باید برای استفاده از مسیر ایران حداکثر تلاشش را میکرد.
سلطنتطلبان همزمان با روسیه به خودشان هم انتقاد کنند
در چند روز اخیر یک اظهارنظر از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه درمورد به رسمیت شناختن مسیر کریدوری زنگزور در محافل رسانهای بازتاب پیدا کرده و بهانه خوبی برای تقویت پروژه روسستیزی بهویژه از جانب سلطنتطلبان غربگرا فراهم کرده. واضح است که مواضع پوتین خلاف منافع ملی تعبیر میشود و در مواجهه با آن باید قاطعانه موضع گرفت. امری که توسط مقامات ایران نیز مورد اشاره قرار گرفت اما سلطنتطلبان که بدون توجه به مجموع تعاملات تهران و مسکو به دنبال تنگ کردن حلقه تحریم ایران بوده و با نگاهی خیروشرگونه پروژه روسهراسی را پیش میبرند باید توجه کنند که رضا پهلوی در ماجرای زنگزور نقش مخربتری را بهنسبت با هر سیاستمدار داخلی و خارجی دیگری ایفا کرده و لذا بیش از همه شایسته انتقادهای آنهاست. بنابراین بهتر است این دسته از افراد که پروژه روسهراسی را پیش میبرند، به نقش ریشهای خود هم در این پروژه اعتراف کنند.
کسانی که مرزهای ایران را باختهاند منتقد مدافعان منافع ملی فرامرزی شدهاند
سلطنتطلبان که سابقه پیشینیانشان مملو از اقدامات ضد منافع ملی از جمله واگذاری مرزهای کشور آن هم در نقاط جغرافیایی استراتژیک است اکنون درحالی به منتقد رادیکال جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند که در تمام عمر 46 ساله انقلاب علیرغم تهدیدهای نظامی و سیاسی نهتنها از مرزهای خود عدول نکرده بلکه برای دفاع از منافع ملی حتی بر جلوگیری از تغییر مرزهای جغرافیایی کشورهای همسایه نیز تاکید میکنند. همان مرزهایی که رضاخان بهراحتی آنها را بخشید تا امروز مسیرهای کریدوری عبوری از ایران در معرض خطر نابودی قرار گیرد.