فرهیختگان: در روز ملی سینما، گفتهایم سینمای ایران چطور از دست تحریمیها و جریان تحجر جان سالم به در برد. در ادامه جدول نهایی 10 فیلم برتر تاریخ سینمای ایران از نگاه نویسندگان «فرهیختگان» و همچنین لیست و یادداشت هر یک از نویسندگان را به مناسبت روز ملی سینما میخوانید.
محمد قربانی، منتقد نوشت: سینمای ایران سالهای سختی را میگذراند. در این سالها به کجسلیقگیها و مانعتراشیهای همیشگی سیاستگذاران، چنگ زدن زامبیوار عدهای به صورت سینمای ایران نیز اضافه شده است. همانها که در تلاشند تا سینمای ایران را بیاعتبار جلوه دهند و با مانع تراشیدن برای نسل نویی که میتوانند تاریخ سینمای ایران را ورق بزنند، پیری و بینفسی خود برای دویدن و رقابت با جوانان سینمای ایران را کتمان کنند. آنها که خود در کمای حرفهای فرو رفتهاند، بیتوجه به ذوق و توان بالای جوانان و با سوءاستفاده از فضای ملتهب سیاسی و اجتماعی این سالها، سینمای ایران را در کما تصویر کرده و تاریخ مصرف گذشته بودن خود را به سینمای ایران فرافکنی میکنند. در این وضعیت منتقد و هنرمند سینما لازم است بیش از همیشه احساس مسئولیت کند و نردبانی را که فسیلهای سینمای ایران میخواهند -پس از بالا رفتن از آن- از زیر پای جوانان بکشند، حفظ کنند. منتقد و هنرمند آرمانی کسی است که تحریم و حضورش در سینما فروشی نباشد و نگذارد چراغ کمفروغ سینمای ایران با سرفههای دمآخری برخی سیاسیکارها و زامبیها خاموش شود. سلاح مبارزه هم همچنان نقد است. نقد تیزی که به مثابه تیغ جراح عمل کند و در عین برندگی، شفابخش باشد. معتقدم که با همه بحرانهای موجود، میتوان به آینده سینمای ایران امیدوار بود. سینمایی که با همه فرازونشیبها، موانع و مصائبش همچنان به حیات خود ادامه میدهد. نبض سینمای ایران هنوز میزند و حتی اگر به قول گدار روزی سینما بمیرد، این اتفاق میتواند در ایران دیرتر رخ دهد؛ چراکه سینمای ایران با وجود کهنسالیاش هنوز دستاورد آنچنانی نداشته است و راههای نرفته و روزهای ندیده بسیاری دارد. 10 فیلم منتخب من از آثار تاریخ سینمای ایران: 1- باشو، غریبه کوچک 2- شبهای روشن 3- گوزنها 4- ناخدا خورشید 5- سرخپوست 6- مهاجر 7- کندو 8- سفر به چزابه 9- بچههای آسمان 10- طوقی
ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ نوشت: اگر قائل به وجود موجودیتی به اسم «سینمای ایران» باشیم، درمییابیم که از زمان روی کارآمدن پهلوی دوم تاکنون آثار خوب و درخشانی در این جزیره ناشناخته ساخته شده است؛ اما چند درصد از مخاطبان و حتی منتقدان سینمای ایران با این فیلمها آشنا هستند و در طول اوقات فراغت سری به آنها میزنند؟ وقتی به نظرسنجیهای موجود در رابطه با فهرست فیلمهای ایرانی محبوب منتقدان رجوع میکنیم با یک واقعیت سخت آزاردهنده روبهرو میشویم. معمولا انتخابهای این افراد به دورهای خاص و یک جریان حداقلی در سینما محدود میشود و عملا بخش وسیعی از آثار ایرانی بهکل نادیده گرفته میشوند. این اتفاق ناخوشایند است، زیرا به مخاطبان نقد این پیام را میرساند که منتقدجماعت آثار کشور خودش را جدی نمیگیرد و فقط برای خالی نبودن عریضه و انجام تکلیف نام پنج، ده یا بیست فیلم موردعلاقه خود را پشت هم قطار میکند. این عارضهای است که در نسل جدید منتقدان بیشتر و در نسل قدیمی کمتر به چشم میآید و حتی باعث میشود تا در حوزه پژوهشهای سینمایی هم از فرط نادیده گرفتنها، بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران فراموش شود. چرا نباید فیلمهایی نظیر نقطه ضعف (محمدرضا اعلامی) یا جاده مرگ (پرفروشترین فیلم سینمای ایران در سال 1342) جایی در فهرست اعلامی منتقدان نداشته باشد؟ حافظه جمعی مردم فراموشکار است و نمیتوان خردهای به این واقعیت گرفت ولی کار پژوهشگر و منتقد این است که روی ناشناختهها و مهجورها انگشت بگذارد و آنها را به یاد خورههای فیلم بیاورد. به همین دلیل تصمیم گرفتم در میان فیلمهای محبوبم از بهترین آثار تاریخ سینمای ایران، نام چند اثر قدرنادیده مثل جاده مرگ، گنجینه گوهر (مستند)، هفت پرده و نقطهضعف را هم جای دهم تا اگر خواننده کنجکاوی چشمش به این سیاهه افتاد نظرش جلب شود و به تماشای این آثار بنشیند.
فیلمهای منتخب: 1- سرب 2- شبح کژدم 3- درخت گلابی 4- جاده مرگ 5- نقطهضعف 6- هفت پرده 7- گنجینه گوهر 8- مهر گیاه 9- کلاس هنرپیشگی 10- آرایش غلیظ
مهران زارعیان، خبرنگار نوشت: تعبیر «سینمای ایران» چه برداشتی را بیشتر در ذهنها تداعی میکند؟ اصولا سینمای ملی چیست؟ پاسخ برای من روشن است؛ آن چیزی که سینمای یک ملت را متمایز میکند و بدان هویت میبخشد، قصهسرد و گرم زندگی مردم آن سرزمین و حکایت اشکها و لبخندهای آنهاست. سینمای یک ملت، یکی از بارزترین نمودهای فرهنگ آن ملت است که زبان حال مردم آن ناحیه از کره خاکی را درطول تاریخشان بازتاب میدهد و حسوحال جاری در مناسبات زندگی آنها را بازنمایی میکند. از این جهت است که معمولا در هر کشوری، فیلمهایی در تاریخ سینمای آن کشور ماندگارتر است که رنگوبویی از فرهنگ و دغدغههای مردم آن کشور داشته باشد، بنابراین سینمای ایران ما نیز مزیتش را نه از زرق و برق تجهیزات و بهطورکلی امکانات پروسه ساخت، بلکه از زمینه و «روح ایرانی» حاکم بر قصهها و آدمها میگیرد و فیلمسازانی در تاریخ سینمای ایران بیشتر ماندگار شدند که به این روح ایرانی وفادارتر بودند. مراد از روح ایرانی الزاما روایت برهههای گوناگون تاریخی یا قرار دادن مایههای میهندوستانه در آثار نیست؛ همین که از دل یک فیلم، بوی ایران را استشمام کنیم و ضربان نبض هموطنان خود را از رگ فیلمی احساس کنیم، معنایش این است که آن فیلم روح ایرانی دارد و شرط لازم- و نه کافی- برای ماندگاری را احراز کرده است. بر همین اساس بیراه نیست که فیلم لطیفی مثل «بچههای آسمان» به هنرمندانهترین نحو ممکن، بوی ایران را میدهد؛ چونان بوی نان تازهای که علی از نانوایی میخرد و به مشام ما میرسد. این حسوحال در آثار فیلمسازان پرافتخار و جهانیشده سینمای ایران یعنی عباس کیارستمی و اصغر فرهادی نیز قابلمشاهده است. دو فیلمسازی که اگر فیلمهایی به زبان غیرفارسی و با زمینه و عوامل و فضای غیرایرانی هم ساختند، اما مبنای شهرت و ستایش آنها، فیلمهای ایرانیشان بود که از قضا روح زمانه را بهخوبی بازتاب میداد و حاصل شناخت ممتاز هر دو فیلمساز از جامعه ایران و مناسبات فرهنگی حاکم بر آن بود. استادان و پدران سینمای ایران یعنی بهرام بیضایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی نیز هرکدام بهنوعی و با اسلوب سبکی و بیانی خاص خود، توانستند تصاویر ماندگاری از ایران معاصر خلق کنند که اگر امروز حرفی از روز ملی سینما میزنیم، بهیقین سهم بزرگی از این خاطره مشترک مرهون آن سروران است. یاد و نام همه بزرگان سینمای ایران، ورجاوند و پاینده باد.
فیلمهای منتخب: 1- باشو، غریبه کوچک 2- بهرنگ ارغوان 3- بچههای آسمان 4- جدایی نادر از سیمین 5- روز واقعه 6- خانه دوست کجاست 7- ماهی و گربه 8- دوئل 9- گاو 10- مادر
یادداشتهای دیگر نویسندگان به مناسبت روز ملی سینما و همچنین جدول10 فیلم برتر تاریخ سینمای ایران از نگاه نویسندگان «فرهیختگان» را در روزنامه بخوانید.