فرهیختگان: اختلاف سلیقه و گرایش سیاسی برای یک نظام سیاسی امری مثبت است، منجر به پویایی آن میشود و تضارب آرا را به همراه دارد اما زمانی که این اختلافات به سمت قطبی کردن جامعه حرکت کرده و تصویری صفر و صدی از گرایشهای سیاسی ارائه کند، میتوان آن را اتفاق نهچندان مطلوبی برای یک نظام سیاسی دانست که آن را به سمت افزایش اختلافات سوق میدهد.
این روزها اما دوباره جدال گفتمانی درباره دوقطبی کردن فضای سیاسی اوج گرفته است. بخش زیادی از این نزاع اما درون جریان اصولگرایی در مواجهه با دولت جدید شکل گرفته است و البته هنوز هم ادامه دارد.
سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است باید میان دوقطبیسازی و سلایق سیاسی تفاوت قائل شد و معنای دوقطبی را اینطور شرح داد: من فکر میکنم دو بحث را که در هم خلط شدهاند باید جدا کرد. اگر سوال این است که در جامعه اختلاف سلیقه و رویکرد وجود دارد و این باید به رسمیت شناخته شود یا نه پاسخ این است که تردیدی وجود ندارد ما باید اختلاف سلیقه را به رسمیت بشناسیم. اساسا جناحبندیهای سیاسی بعد از انقلاب مبتنیبر یک سری ایدههای مختلف بوده است. از ابتدای انقلاب یک جناح راست و چپی داشتیم که هر کدامشان به سیاست خارجی و سیاست داخلی نگاه متفاوتی داشتند. این تداوم پیدا کرده و به امروز هم رسیده است.
وی افزود: جناحبندی سیاسی و تفاوت نظر و ایده امری است که کاملا طبیعی بوده و به رسمیت شناخته شده و آرایش نیروهای سیاسی هم ادامه همین موضوع است اما چیزی که تحت عنوان دوقطبی مطرح میشود و اجتناب از آن در زمانهای مختلف بهویژه یک سال اخیر مورد تاکید رهبری قرار گرفته این است که از دل تفاوت رویکرد و سلیقه یک جدال حق و باطل در درون نیروهای داخلی شکل نگیرد و یک طرف با حق دانستن خود طرف دیگر را تکفیر نکند. این تفسیری است که من از بیانات رهبری دارم. اینکه طرفی خود را حق دانسته و طرف مقابل را باطل نامیده و امکان هیچگونه گفتوگویی با او وجود نداشته باشد میشود دوقطبی. وقتی جامعه در شرایطی قرار میگیرد که یک طرف جبهه مقابل را کاملا رد کرده و هیچ تردیدی هم در حرف خودش نمیکند یعنی به وجود آمدن دوقطبی در داخل، درحالی که تاکید آقا این است که دوقطبی اصلی بین انقلابی و غیرانقلابی است.
آجورلو خاطر نشان کرد: یعنی اگر فردی درون ساختار جمهوری اسلامی سیاستورزی کرده و اهداف اجتماعی را دنبال کند نمیتواند وارد دوقطبی با چنین توضیحی بشود. دو قطبی که یک طرف دیگر را تکفیر میکند اما به محض اینکه دوقطبی بین انقلابیگری و ضدانقلاب به وجود میآید و آرمانهای انقلابی، قانون اساسی و گفتمان اسلام سیاسی محل دعوا قرار میگیرد. اینجا باید مواضع مشخص شده و مرزبندی با مخالفان دقیق باشد. این دوقطبی است که در تمام تاریخ هم وجود داشته است.
وی ادامه داد: اینکه در مقابل ظلم و بیعدالتی باید ایستاد امری بدیهی است اما نیروهای سیاسی داخلی که درون چهارچوبهای جمهوری اسلامی کار میکنند شرایط ایجاد چنین دوقطبیای با یکدیگر را ندارند. سوال بعدی این است که آیا این گروهها با هم تفاوت دارند؟ حتما دارند اما مرز کجاست؟ مرز آنجاست که دیگر وارد دوقطبیهای جعلی نشویم و یک طرف را مصداق کامل باطل ندانیم و او را تکفیر و طرد نکنیم و آن طرف هم وارد چنین جدالی نشود؛ چراکه همه ما بخشی از نیروهای سیاسی و فرهنگی همین کشور هستیم. من فکر میکنم پناهیان هم در حال توضیح و تقبیح دوقطبیهایی از این جنس بود.
این کارشناس مسائل سیاسی اظهار داشت: وقتی از این زاویه به موضوع نگاه میکنیم امکان گفتوگو و تفاهم بر سر توسعه ایران از دست میرود؛ چراکه طرف مقابل باطل مطلق تلقی میشود. متاسفانه امروز چنین دوقطبیهایی نه بین جناح راست و چپ که بین نیروهای انقلابی ایجاد شده است. یعنی بخشی از نیروها که مدعی انقلابیگری هستند بخش دیگر را خارج از دسته انقلابیها میدانند؛ درحالیکه این بر خلاف فرمایش رهبر انقلاب است. رهبر انقلاب تاکید دارند که اگر دوقطبی هم وجود داشته باشد بین نیروهای انقلابی و ضدانقلابی است.
آجرلو درباره اینکه آیا پرهیز از دوقطبی به معنی پایان انتقاد است، گفت: کنار گذاشتن اختلاف دیدگاهها امکانپذیر نیست. یک جامعه هم اگر به دنبال رشد باشد باید اختلافنظر را به رسمیت بشناسد اما اختلافنظری که تبدیل به عداوت و کینه نشده و کار را جلو ببرد. دوقطبی این کار را میکند؛ یعنی عداوت درست کرده و یک طرف به خصم طرف مقابل تبدیل میشود. اگر کارکرد جریانهای سیاسی این باشد خطرناک است. به نظر من هرگونه استفاده از این اصول برای سلب امکان اظهارنظر از رسانهها و جلوگیری از پرداختن آنها به اختلافنظرها حاصلی جز بسته شدن فضا و شکلگیری نوع جدید از روابط غلط ندارد.
وی افزود: اگر ما به بهانه دوقطبی جلوی حرف زدن را بگیریم که این حرفها پایان نمییابد، بلکه از جای دیگری سر باز میکند و زیرزمینی میشود. باید بتوانیم مرز بین دوقطبی درست نکردن و انتقاد کردن را پیدا کنیم. این مرز کجاست که ما بتوانیم انتقاداتمان را بگوییم اما طرف مقابل را تکفیر نکنیم؟ به نظر من اصل این است. اصل نفی فضای دوقطبی است که گاهی رسانهها هم آن را درست نمیکنند. مثلا در توییتر و شبکههای اجتماعی موضوعات مناقشهبرانگیز طرح میشود. ما باید روی این جایی حساسیت به خرج دهیم که دو طرف هیچ امکان تفاهمی با هم قائل نشوند. این خطری است که در ماجراهای مختلف اتفاق افتادن آن را دیدهایم.
آجورلو گفت: خیلی مواقع اختلافنظرها اختلافاتی نیست که روی مباحث بنیادی انقلاب اسلامی باشد. موضوعات فرعی است که در سطح بالا طرح شده و از دل آن شکافهایی حاصل میشود که درنهایت ضربهاش به گفتمان انقلاب وارد میشود. وضعیت زمانی بدتر میشود که چنین جهتگیریای در دل خود نیروهای انقلاب به وجود بیاید. فضای دوقطبی باعث میشود که حرفها به درستی شنیده نشده و سوءتفاهم به وجود بیاید؛ حال آنکه یکی از مقدمات گفتوگو این است که دو طرف حرف هم را به خوبی بشنوند. ولی وقتی فضا تند میشود امکان شنیدن حرف طرف مقابل نیست که خسارتبار است.
متن کامل گفتوگوهای زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز را با برخی از چهرههای سیاسی و کارشناسان در این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.