هومن جعفری، خبرنگار: سریال توسط تیلور شریدان ساخته شده و به بررسی زندگی یک خانواده قدرتمند در یک شهر کوچک و تحت کنترل امور زندانها میپردازد. این سریال در سال ۲۰۲۱ روی پلتفرم پارامونت پلاس منتشر شد و به سرعت توجه مخاطبان را به خود جلب کرد و فصل سوم آن هفته گذشته به پایان رسید.
روایت داستان
داستان حول محور خانواده مک لاوسکی میچرخد که رهبری کینگز تاون را برعهده دارند. این خانواده به نوعی میانجیگری بین زندانیان، نیروهای پلیس و جامعه محلی هستند. داستان به خوبی تنشهای موجود را نمایش میدهد و بیننده را به تفکر درمورد سوالات اخلاقی و اجتماعی وادار میکند.
خانواده مک لاوسکی تمام عمر نماینده قانون بودهاند. سه برادر هر کدام جایگاه و کارکرد خود را دارند. با به قتل رسیدن برادر بزرگتر، سمت او به مایک، برادر میانی میرسد و او ناچار است علاوهبر تلاش برای مجازات قاتل برادر خود و پیدا کردن هویت گروهی که پشت این قتل پنهان شده، یک شهر رو به انفجار را نیز کنترل کند. شهری که بین سه گروه گانگستری یعنی سیاه پوستها، روسها و آریاییها، تقسیم شده و هر کدام از سه گروه میکوشند تا به قلمروی همدیگر ناخنک بزنند. کار مک لاوسکی این است که ضمن حفظ نظم موجود، مانع از تنش و خشونت بین گروهها شده و همزمان تلاش کند تا صلح و نظم را نیز در داخل زندانها، حفظ کند. وظیفهای که انجام دادنش میزان زیادی از وقت، انرژی، صبر و حتی خشم او را میطلبد. مایک، به وقتش قانون، قاضی، هیات منصفه و جلاد میشود. گاهی برای نادیده گرفتن قانون به نفع گروه خاصی لابی میکند. گاهی از قانونشکنی گروهها مطلع میشود و چشمش را میبندد. گاهی با دادستان میجنگد. گاهی جلوی پلیس میایستد. او سالمترین، بدون منافعترین و در عین حال پیچیدهترین شخصیت در شهر تیره و پر از نیرنگ کینگزتاون است.
موضوعات کلیدی؛ خون، پول، قدرت!
در این سریال، چندین موضوع کلیدی به چشم میخورد که بد نیست درموردش صحبت کنیم.
قدرت و فساد: این سریال به خوبی چگونگی تسلط گروههای مختلف بر منابع و قدرت در یک جامعه را به نمایش میگذارد. چه داخل زندانهای فدرال و چه داخل شهر، قدرت دست گروههایی است که حاضرند هزینه لازم برای رسیدن به خواستههای خود را بپردازند. از سوی دیگر خود پلیس نیز در صورت لزوم از خونی کردن دست خود ابایی ندارد. پلیس خودش میتواند یکی از گروههای حاضر در بازی باشد. شاید نفع مالی نبرند اما از استفاده از خشونت لذت میبرند و در صورت لزوم از شلیک کردن و کشتن طرف مقابل ترسی ندارند.
نژادپرستی و تبعیض: بررسی روابط نژادی و تقسیمات اجتماعی در جامعه امروز آمریکا، یکی دیگر از مولفههای جذاب این سریال است. سریالی که به خوبی میتواند نژادپرستی پیدا و پنهان در جامعه را به نمایش بگذارد. خاصیت دیگر این سریال، نمایش نابرابریهای اجتماعی و تبعیض عمیقی است که در جامعه آمریکا شاهدش هستیم.
سریال به عمق روابط نژادی و تبعیضات اجتماعی پرداخته و نشان میدهد که چگونه این مسائل بر زندگی روزمره افراد تاثیر میگذارد. تعاملات بین نژادهای مختلف، تنشها و تضادها را ایجاد کرده و بر تصمیمات شخصیتها تاثیر میگذارد. تصمیماتی که هر کدام رشتهای از عواقب و تصمیمات بعدی را به دنبال دارند.
فضای اجتماعی: شهردار کینگز تاون فضایی تاریک و سرد را به تصویر میکشد. شهر خیالی کینگز تاون بهعنوان نمادی از بحرانهای اجتماعی و فساد ساختاری حاکم بر آمریکا عمل میکند. در این سریال، زندانها بهعنوان مکانهایی برای کنترل و مدیریت تبهکاری و ناهنجاریهای اجتماعی دیده میشوند که داخلش نهتنها خلاف سازمان یافته موجود است بلکه بیرون شهر نیز بعضا توسط داخل زندان اداره میشود. داخل زندان، شاهد سوییتهایی هستیم که رهبران زندان داخلش از امکانات رفاهی بالا مثل امکانات آشپزی و موسیقی برخوردارند.
شخصیتپردازی بسیار مناسب: یکی از نقاط قوت سریال این است که شخصیتها به خوبی در لایههای روانشناختی خود توسعه یافتهاند. درست مثل همه آدمهای دنیای واقعی، شخصیتهای مثبت و منفی سریال شهردار کینگزتاون، بهگونهای به نمایش گذاشته میشوند که شما آنها را درک میکنید چون متوجه میشوید که فشارهای اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی بر رفتار آنها تاثیر میگذارد. این موضوع به بیننده کمک میکند تا بهتر بتواند با شخصیتها همدردی کند.
تاثیر رسانهها و سیاست: سریال به اندازه خودش به تاثیر رسانهها و سیاستهای محلی بر جامعه و روابط بین افراد پرداخته و نشان میدهد که چگونه منظور و نیتهای سیاسی میتواند بر روزمرگی زندگی افراد تاثیرگذار باشد. بهعنوان مثال بارها و بارها شده که مک لاوسکی با گروههای خطرناک قول و قراری میگذارد اما دادستانی به قول خودش پایبند نمیماند و همین موضوع باعث افزایش خشونت در شهر میشود.
بازیگران مرگ
در سریال شهردار کینگز تاون چندین گروه گانگستری با ویژگیها و الگوهای خاص خود وجود دارند که در اینجا به بررسی مهمترین آنها میپردازیم.
گروههای سیاهپوست: تقریبا در تمام سریالهای پلیسی جنایی، با یک باند مافیایی سیاهپوست طرفیم. این گروهها معمولا ریشههای تاریخی و اجتماعی عمیقی دارند که به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ضعیف در جوامع محلی خودشان مرتبط میشود. بسیاری از شخصیتها در این گروه به دنبال بقا در دنیایی هستند که فرصتهای کمتری برای آنها فراهم کرده است.
در این سریال نیز مثل بقیه سریالها، اعضای این گروه در تجارت مواد مخدر، سرقت، و دیگر فعالیتهای جنایی فعال هستند. برخی از اعضای این گروهها به دنبال ایجاد هویت و قدرت بیشتر در جامعه خود هستند و تنشهای بین آنها و سایر گروهها تحریککننده داستان است. شخصیتهای اصلی از این گروه معمولا دارای زمینههای پیچیدهای هستند و داستانهایی از درد و رنج را روایت میکنند که بینندگان را به همدلی وا میدارد. مثلا شخصیت بانی واشنگتن بهعنوان رهبر و رئیس این باند، شخصیتی است که نقاط مثبت و منفی فراوانی دارد و نمیتوان خیلی جاها با او همدردی نکرد.
گروههای روس: این گروهها با تاریخچهای از مهاجرت و پیچیدگیهای فرهنگی خاص خود همراه هستند. آنها غالبا بهعنوان بازیگران بیرونی در یک تنش بزرگتر ظاهر میشوند و به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود هستند. آنها همیشه درگیر فعالیتهای غیرقانونی سنگین، ازجمله قاچاق مواد مخدر و سلاح هستند و گاه علیه یک گروه دیگر وارد اتحاد میشوند. شخصیتهای روس معمولا با پسزمینهای سرد و محاسبهگر به تصویر کشیده میشوند و در بسیاری از مواقع به خاطر منافع خود، بهطور بیرحمانه عمل میکنند. شورش خونین زندان در قسمت اول، به دلیل تلاش رئیس گروه روسها برای فرار از زندان و باز پس گرفتن اوراق قرضه خودش از اداره پلیس است. شورشی که تلفات سنگینی را بیرون و درون زندان به ارمغان میآورد.
انجمن برادری: آریاییها یا انجمن برادری، نمایانگر عمیقترین تنشهای اجتماعی و نژادی موجود در جامعه هستند. اعتقادات و ایدئولوژیهای آنها بر پایه برتری نژادی و تبعیض شکل گرفته است. نژادپرستها معمولا در فعالیتهای خشونتآمیز و متعرض به نژادهای دیگر مشارکت دارند. آنها امکاناتی برای جذب جوانان و ایجاد شبکههای داخلی دارند، و بیشتر در پی برقراری سلطه و تسلط بر دیگر گروهها هستند. افراد در این گروه معمولا بهشدت تحت تاثیر باورهای ضداجتماعی و نژادپرستانه قرار دارند و شخصیتهای جنجالی و خطرناکی را نمایان میسازند. داستانهای شخصی آنها اغلب شامل زخمهای عمیق روحی و فقدانهای ناگوار است. آنها از ضربه زدن به سیاهپوستها و اقلیتهای نژادی لذت میبرند.
پلیس: نیروی پلیس بهعنوان نهادی برای حفظ نظم اجتماعی، خود نیز گرفتار مسائل فساد و همدستی با بزهکاران میشود. نبود نظارت صحیح بر فعالیتهای پلیس باعث تقویت فساد در این نهاد میشود. برخی از اعضای پلیس به دنبال حفظ نظم، در حال تلاش برای برخورد با گانگسترها هستند، در حالی که برخی دیگر ممکن است به خاطر منافع شخصی یا مالی با آنها همدست شوند. این دوگانگی در عملکرد پلیس تنش را افزایش میدهد. شخصیتهای پلیس معمولا دارای تضادهای اخلاقی هستند که آنها را در مواجهه با مسائل پیچیدهای قرار میدهد. خستگی و ناامیدی در مواجهه با فساد و ناکارآمدی از جمله چالشهایی است که آنها با آن مواجهند. در این سریال هم میتوان رئیس گروه واکنش سریع را نماد پلیسهای خسته از بروکراسی اداری دانست که از فصل دوم به بعد و پس از حادثهای که برایش رخ داد، تبدیل به یک پلیس بیرحم و آماده برای کشتار میشود!
خشونت واقعی در جامعه آمریکا
خشونت در سریالها معمولا بهعنوان یک ابزار برای ایجاد محدودیتها و تعارضات در داستان استفاده میشود و میتواند نقدی اجتماعی بر وضعیتهای واقعی زندگی باشد. درمورد سریالهایی مانند «فرزندان آنارشی» یا «شنود»، خشونت نهتنها بهعنوان یک عنصر داستانی عمل میکند بلکه به مسائل پیچیدهتری که جوامع مدرن با آن مواجهند، اشاره دارد.
از سوی دیگر خشونت در سریالها میتواند بهعنوان یک آینه اجتماعی عمل کند و واقعیتهای تلخ و چالشهای زندگی را بازتاب دهد. درک خشونت در دنیای واقعی و تلاش برای مبارزه با آن نیازمند تجزیه و تحلیل عمیقتری از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. ایجاد تغییرات مثبت در این زمینهها میتواند به کاهش خشونت و بهبود کیفیت زندگی در جوامع کمک کند.
برای درک بهتر دلایل استفاده روزافزون سریالهای آمریکایی از عنصر خشونت باید به این موارد توجه کرد؛ مواردی که در سریال شهردار کینگزتاون به وفور یافت میشود.
نرخ بالای جرم: جامعه آمریکا با چالشهای جدی در زمینههای خشونت و بزهکاری روبهرو است. این مشکل بهویژه در شهرهای بزرگ و مناطق فقیرنشین بیشتر به چشم میخورد. در جامعهای که بزرگترین زندان دنیا لقب گرفته، نباید از این میزان از خشونت تعجب کرد.
عناصر اقتصادی و اجتماعی: عوامل اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی نظیر فقر، بیکاری، و نابرابریهای اقتصادی میتوانند به افزایش خشونت کمک کنند. به عبارت دیگر، شرایط اجتماعی میتواند منجر به افزایش تنشها و خشونت شود.
سلاحها و قوانین آن: دسترسی به سلاحهای گرم یکی دیگر از عواملی است که به خشونت در آمریکا دامن میزند، بهطوری که تعداد بالای قتلها و موارد خشونت با سلاح آتشین در کشور قابل توجه است.
تبعیض نژادی و سیستماتیک: نابرابریهای نژادی و تبعیض سیستماتیک محیطی سرشار از خشونت و تنشهای اجتماعی را ایجاد میکند. این مشکلات اغلب به شکل خشونتهای پلیسی، اعتراضات و درگیریهای اجتماعی ظاهر میشوند.
توصیف واقعگرایانه: سریالها معمولا خشونت را به صورت واقعی نمایش میدهند، که میتواند به ترسیم تنشهای زندگی روزمره در جوامع پرخطر کمک کند. این خشونت میتواند ناشی از جنایت، فرقهها یا درگیریهای خانوادگی باشد که هیچکدام برای یک شهروند آمریکایی عجیب نیست. در کشوری که بیشترین میزان جرم و جنایت در آن صورت میگیرد، طبیعی است که خشونت به بالاترین و واقعنمایانهترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شود.
پیامهای اجتماعی: خشونت در سریالها ممکن است به چالشهای اجتماعی نظیر فقر، فساد، نابرابری و تبعیض نژادی اشاره داشته باشد. این رویکرد میتواند به افزایش آگاهی درباره مسائل اجتماعی کمک کند.
اتفاقا یکی از مهمترین تاثیرات این سریالها در انتشار همین پیامهای اجتماعی است.
تاثیر بر بیننده: نمایش خشونت با جزئیات ممکن است بر احساسات و ادراکی که بیننده از آن جوامع دارد، تاثیر بگذارد و برخی از آنها را به تفکر درباره علل و عوامل خشونت و چرایی آنها وا دارد.
مطالعه اجتماعی آمریکا
«شهردار کینگز تاون» با ارائه بومشناسی اجتماعی عمیق و شخصیتهای چندبعدی، به بررسی موضوعات مهمی چون قدرت، فساد، نژادپرستی و تبعیض میپردازد. این سریال نهتنها یک داستان جذاب، بلکه یک مطالعه اجتماعی درمورد جامعه معاصر است. توانایی سریال در کنار هم قرار دادن این موضوعات و شخصیتهای پیچیده، آن را به یک اثر بینظیر در دنیای تلویزیون بدل کرده است.
این سریال همچنین با ارائه تضادها و تنشهای بین این گروهها، به بررسی عمیق مسائل اجتماعی، نژادی و اقتصادی میپردازد. تعاملات پیچیده شخصیتها و روابط میان این گروهها تماشاگران را به فکر فرو میبرد و ابعاد انسانی تیرهوتار دنیای جرم و بزهکاری را کشف میکند.