المپیک دارد به روزهای خوب و خوشگلش نزدیک میشود. به روزهایی که برای رنگمدالها میجنگیم و قرار است ساعت به ساعت در جدول المپیک بالا برویم و پز ایرانی بودنمان را به کشورهایی بدهیم که در خارج از ورزش شاید زورمان به آنها نرسد اما اینجا روی تشک کشتی، روی شیاپچانگ میرسد. خوب هم میرسد. تیم ملی کشتی فرنگی کشورمان بهتر از سالهای قبل مدال آورده است.
دختران تکواندوکار ایرانی دو نماینده داشتند و هر دو با مدال روی سکو رفتند تا هم رنگ مدال زنان در تاریخ المپیک را ارتقا بدهند هم تعداد مدالهایشان را. اگر روزی دخترهای تکواندودوست ایرانی دنبال هادی ساعی شدن ورژن دختران بودند، این روزها دختربچههای خردسال ایرانی که جلوی تلویزیون دارند عاشق تکواندو میشوند عکسهای تازهای از دختران قهرمان ایران دارند تا پوستر اتاقشان شود.
ورزش دوباره نشان داد میتواند همعرض سیاست و حتی بیشتر، قدرتمند باشد و شاید تنها عرصهای است که میتواند تمامی گروههای سیاسی و اقشار و طیفهای مختلف مردم را اینطور کنار هم قرار دهد و همه را زیر یک پرچم و نام بلند ایران جمع کند. این را میتوان از واکنشهای مختلفی که به خبرهای منتشرشده از رقابتهای ورزشی اتفاق میافتد مشاهده کرد.
بهطور مثال بعد از میزبانی پرحرفوحدیث فرانسویها در ایام المپیک و پخش شدن تصاویر و فیلمهایی از سوی ورزشکاران تیمهای مختلف به کیفیت پایین هتل ورزشکاران و حتی محل استراحتشان، شناگر ایتالیایی تصمیم گرفت برای اعتراض به وضع موجود یک شب را در پارک دهکده بخوابد! پخش شدن چنین خبرهایی از المپیک حساسیتها به محل استقرار تیم ملی ایران را زیاد کرد تا اینکه خبر رسید فدراسیون کشتی برای ورزشکاران خود هتل جداگانهای از دهکده گرفته تا پهلوانان ایرانی بتوانند با کیفیت بهتری در رقابتها شرکت کنند و کشتی مانند همه ادوار المپیک خوشرنگترین مدالها را برای کاروان ایران به ارمغان بیاورد.
پخش شدن اخبار و فیلمهایی از فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی ایران و مجهز بودن آن به مدرنترین امکانات ورزشی نیز نهتنها با واکنشهای منفی همراه نشد بلکه بسیاری از کاربران ایرانی از فدراسیون کشتی تشکر کردند؛ چراکه کشتی همواره توانسته نام و پرچم ایران را بر فراز مسابقات جهانی و المپیک برافراشته کند.
همزمانی انتشار این تصاویر و اخبار با مدالآوری فرنگیکاران و همچنین دختران تکواندوی ایران این خواسته را میتواند مطرح کند که چه بسیار خوب است برای مدالآوران و قهرمانان ایرانی که تا پای جان برای نام ایران میجنگند، بیش از اینها هزینه شود تا این افتخارات در عرصههای جهانی بیشتر و بیشتر شود. واکنشهای مثبتی که شاید برای دیگر ورزشها شاهد آن نیستیم و چه بسا همیشه مردم اعتراض داشتند که چرا ورزشکاران مدالآور کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
چندشب گذشته ضربان قلب بسیاری از ایرانیها نامنظم زده است. برای برخی ورزشها اگر کمی و فقط کمی بیشتر مایه گذاشته بودیم الان قهرمانمان روی سکوی المپیک ایستاده بود و پرچم پرافتخارمان را بالا برده بود و باز ما یکدیگر را بهخاطر این قهرمانی در آغوش گرفته بودیم.
رضا علیپور، صخرهنورد نامآور کشورمان که تمامی صخرهنوردان جهان از روی دست او نگاه میکنند، به صدم ثانیهها باخت و شاید اگر علیپور نیز محل تمرینی نزدیک به کلاس جهانی خودش داشت، میتوانست بهترین نشان ممکن را از المپیک به نام ایران ثبت کند اما او در تنهایی خود، جایی تمرین کرد که آن را هم خودش برای خودش ساخته بود.
بیاغراق ورزش درست همانجایی است که بسیاری از کودکان و خردسالان تازه با رنگ پرچمشان آشنا میشوند و وقتی ورزشکار با پرچم دور افتخار میزند، میفهمند که غرور و افتخار ملی یعنی چه و چیزی در رگهایشان میجوشد که دوست دارند خودشان در آینده تجربه کنند. آنچه ورزش قهرمانی به ملتها هدیه میدهد تا سرشان را بالا بگیرند و به خود ببالند را کمتر قدرت دیگری در خود دارد.
بهخصوص آنکه در تورنمنتهای ورزشی در لحظهای واحد میلیاردها انسان به یک نقطه و به شکل همزمان خیره میشوند و آن ملتی از غرور به خود میبالد که ورزشکارش مسابقه را میبرد. از روی همین است وقتی میشنویم بلیت بازیهای کشتیگیران ایرانی بهخصوص حسن یزدانی در پاریس به بازار سیاه رسیده، خون توی رگهایمان میجوشد. ما بسیاری از مردمان جهان را به آدرس ورزشکارانشان میشناسیم و بهخاطر ورزشکارانشان برایمان محبوب یا منفور شدهاند یا حتی اسم کشورشان را یاد گرفتهایم که اگر شاید ورزشکارشان نبود هیچ اسم یا نشانی از آنها نمیدانستیم.
حالا بعد از سال سختی که آغاز کردیم و حوادث سختی که پشت سر گذاشتهایم، ورزش دوباره این فرصت را به ما داده که کنار هم بنشینیم و پرچم را روی شانههایمان بیندازیم و برای ایرانی هورا بکشیم که دو سال قبل میخواستند، تیمهای ملیاش را، پرچمش را و حتی سرودش را از همهجا حذف کنند و ورزشکارانش را تهییج به مهاجرت یا ایستادن روبهروی کشورشان کنند.
اما امروز ایران ما در واپسین روزهای المپیک پشت هم مدال میگیرد و ورزشکاران ایران بعد از بردن مسابقههایشان و چشیدن بهترین لحظات زندگیشان از مربیها درخواست پرچم میکنند و سکانس پایانی حضورشان در میدان نبرد را با پرچم پرافتخار ایران تمام میکنند و با زمزمه سرود ملی کشورشان به دوربینهای بینالمللی زل میزنند.