آژیر قرمز در رسانه به صدا درآمده است. اگر روزی خبرنگار شدن و رسانهای شدن رویای دختر پسرهای دبیرستانی بود که قرار است شبیه فیلمهای سینمایی یک پرونده درستودرمان دستشان بگیرند و دست آدمبدهای جامعه را رو کنند، این داستان در سالهای اخیر بیش از پیش تخیلی شده است.
رسانه در دنیای امروز نهتنها از تعریف اولیه خود فاصله گرفته بلکه تنها تبدیل به دستگاه ضبط صوت مسئولان شده که تنها باید کلامشان در رسانهها با عکسهای شیک و شکیل پوشش داده شود که گویی ایدهآل فعالیت رسانهای چنین است و این جز روابطعمومیزه شدن رسانه، عاید دیگری نداشته و نخواهد داشت که در سالهای اخیر نیز بهوضوح شاهد تبدیل شدن رسانههای رسمی و بزرگمان به این عارضه بودهایم.
اگر روزی از مطبوعات و رسانهها بهعنوان رکن چهارم دموکراسی سخنی به میان آمد، روند رفتوآمدهای اخیر در رسانهها نشان میدهد رکن چهارم دموکراسی کشور تبدیل به «پل مدیریت» شده است. پل میانبری که فعالان رسانه را قرار است به بهشت تازهای خارج از رسانه راهی کند.
حالا میتوان گفت معدود افرادی در این روزهای رسانه و مطبوعات هستند که نمیخواهند از این پل عبور کنند و اگر روزی راه رسانه و مطبوعات را پیش گرفتند برای اصالت خبرنگاری و روزنامهنگاری آن را انتخاب کردهاند یا به قولی نمیخواهند جلیقه خبرنگاری خود را تا روز آخر از تن دربیاورند.
وضعیت ضعیف حقوقی رسانه بهخصوص در سطح خبرنگار و روزنامهنگار، بسیاری از آنها را به سمت شغل دوم داشتن بهخصوص فعالیت در تاکسیهای اینترنتی سوق داده و باعث کاهش کیفیت کاری آنها در شغل اول شده است. از طرفی استعدادهای خوب رسانهای نیز که روزی به هوای خبرنگار شدن و رشد و پیشرفت در این حوزه وارد کار رسانه شدند، بعد از دو سال ترجیح میدهند قید کار پرمشقت خبرنگاری را بزنند و جذب سازمانها و ارگانهای دولتی یا حتی تجاری در پست روابطعمومی شوند.
روابطعمومیهایی با کار کمتر و درآمدی شاید بیش از دو یا سه برابر یک خبرنگار معمولی و همین باعث کم شدن خبرنگاران نخبه و بااستعداد در سالهای اخیر شده است. بهگونهای که در مزاحی رسانهای گفته میشود برای یک صندلی مدیریتی در رسانه، کاندیداهای زیادی وجود دارد اما برای صندلی خبرنگاری کسی نیست و با قحطی خبرنگار و روزنامهنگار جوان خوب و ماهر روبهرو هستیم.
بهخصوص خبرنگاری که بخواهد خبرنگار بماند نه آنکه دو سال بعد از فعالیت در این حوزه و چهره شدن با اولین پیشنهاد روابطعمومی، عطای رسانه و مطبوعات را به لقایش ببخشد.
رسانه و رسالت مهم خبر که تا دیروز جایگاهی مقدس و تقدیسگونه میان اهالی آن داشت، متاسفانه پل مدیریت میانبر بسیاری از مدیرانی است که در آن به دنبال دغدغههای شخصی و رشد و توسعه فردی خود هستند و گاه شأن رسانههای رسمی کشور را تا حد وبلاگهای شخصی و روابطعمومی ارگانهای مختلف پایین آوردهاند و بعد از رزومهسازی در رسانه و ارتباطگیری و لینک زدن به چهرههای سیاسی یا به مسئولیتهای نامرتبط به رسانه، به سیاست رسیدند یا بدون تخصص پشت میز مدیریت هلدینگهای اقتصادی و پتروشیمیها نشستند.
از طرفی بسیار در بین مدیران میانی رسانه شاهد افرادی هستیم که رسانهها را تبدیل به روابطعمومی اشخاص و افراد کردهاند و حتی در بسیاری موارد رسانه شخصی آنها شدند و اغراق نیست بگوییم شأن خبرنگار و حتی مدیریت رسانه را به «پادوی سیاسی» تقلیل داده و بعد سر از لیستهای انتخاباتی و انتصابات سیاسی درآوردند.
بیجان شدن رسانههای رسمی، روابطعمومیزه شدن آنها، ریزش مخاطبان رسانههای داخلی و واگذاری دودستی مخاطبان آنها به رسانههای خارج از کشور، معلول این ماجراست که رسانه دیگر مقصد غایی افراد فعال در آن نیست، بلکه رسانه «پل مدیریت» میانبر و غول چراغ جادویی شده تا آرزوهای دستنیافتنی افراد را با رزومهسازی و استفاده از ظرفیت رسانه برای چهرهسازیهای شخصی برآورده کند.
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.