محمدصادق علیزاده، روزنامه‌نگار در پیشنهاد به دولت چهاردهم اظهار کرد: دود وضعیت رها شده و بی‌صاحب فعلی همزمان به چشم خیلی‌ها می‌رود. نخست بخش شریف صنف است که برای انتشار ترجمه تن به هرچیزی نمی‌دهند. دوم تولیدکنندگان بومی محتوا که در میان و درازمدت بازار کارشان کساد می‌شود. د
  • ۱۴۰۳-۰۵-۰۷ - ۱۸:۲۶
  • 00
بیایید پینوکیو شویم آقای وزیر!
بیایید پینوکیو شویم آقای وزیر!

محمدصادق علیزاده، روزنامه‌نگار: سرویس فرهنگی جریده فخیمه «فرهیختگان» درخواست داده‌‌ - از اصحابی که به گمان‌شان اهل فرهنگند و درست یا غلط این قلم را نیز در زمره این اصحاب پنداشته‌ - که پیشنهادهایتان را مکتوب کنید خطاب به وزیر فرهنگ جدیدی که قرار است تا چند صباح دیگر بر ضلع شمال‌‌غربی بهارستان تکیه زند. هرچند همین عنوان فرهنگ و تفسیر موسعی که از آن می‌شود خودش مایه سوءتفاهم است برای خیلی‌ها که امروز زمین تا زیرزمین یک جامعه را مرتبط با فرهنگ بدانند و درنهایت هم مقصر و مسئول کژکارکردی‌ها را وزارت فرهنگ و چه گمان باطلی!
این قلم ترجیح می‌دهد به جای این تصورات فضایی، کاملا کارکردی و عملیاتی به موضوع بنگرد. تعارف که نداریم؛ وزارت فرهنگ ما بیش از آنکه وزارت فرهنگ باشد وزارت «صنعت فرهنگ» است. هرچند همین نقش هم به‌دلیل بعضی بازیگران صنعت فرهنگی خارج دولت چندان تمام‌قد نیست اما نقدا آن را می‌پذیریم. ذیل عنوان صنعت فرهنگ هم این قلم ترجیح می‌دهد به جای بافتن ریسمان و آسمان، خداوندگار شتران خویش باشد و پا از گلیم تخصصی‌اش در حوزه نشر و کتاب بیرون نگذارد. توی همین گلیم تخصصی هم ترجیح می‌دهد سراغ یک واقعیت مسلم بیرونی برود که به نظرش اولویت اول است و دارد عمر از توان داخلی می‌فرساید. اگر از سرفصل افزایش هزینه تولید در حوزه نشر و کتاب عبور کنیم که آفتی علی‌السویه در همه حوزه‌های مملکت است، دهان تولید در همه حوزه‌ها را آسفالت کرده و یک سرطان عمومی محسوب می‌شود، به گمانم اولویت اول حوزه نشر سامان دادن به وضعیت بلبشو و بی‌سامان ترجمه در کشور است. اوضاع ترجمه در کشور به‌قدری قمر در عقرب و پیچاپیچ و شترگاوپلنگ است که - ضمن احترام به همه ناشران شریفی که در این حوزه فعالند - هرکسی اگر به قدر جوی از عقل و منطق بهره داشته باشد و ایضا بخواهد شریف و اصولی و طبق حداقل استانداردهای اخلاق حرفه‌ای در این فضا فعالیت کند عطای حضور را می‌بخشد به لقایش!

هروله در میان یک دوقطبی
فضای ترجمه در کشور در حوزه نظر گرفتار در یک دوگانه است. دوگانه‌‌ای که یک سرش به استدلال آنکه حتی رساله حقوق امام سجاد(ع) هم کپی‌رایت عالم مدرن را به رسمیت شناخته رای به پیوستن بی‌چون و چرا به ساختارهای عنکبوتی نظم جهانی می‌دهد که تخم و ترکه‌شان در فرهنگ و صنعت نشر معاهداتی مانند برن با دو قرن سابقه است. سر دیگرش هم پیوستن به این معاهدات و پذیرفتن این قبیل شیک‌بازی‌های مدرن را رفتن زیر یوغ بیگانه و پذیرفتن قلاده استعمار می‌داند که نافی استقلال کشور است و سایر نتایج مشابهی که از این گزاره استحصال می‌کنند چنانکه افتد و دانید. خروجی هروله در این دوگانه و عدم تصمیم‌گیری مشخص و ورود نکردن به آن، همین وضعیت فعلی است که سگ می‌زند و گربه می‌رقصد؛ یک شیر تو شیر عظما. یک سمت ماجرا می‌شوند ناشران پخته‌خوار که با کانه گرگ مشغول رصد بازار ترجمه‌اند تا ببینید کدام اثر ترجمه، به دست به جیب شدن مشتری می‌انجامد تا در ادامه مانند کفتار بر سر اثر بریزند. خروجی‌‌اش هم می‌شود یک عنوان کتاب که بعضا توسط سی و اندی ناشر ترجمه شده و در بازار موجود است. از عجایب این وضعیت عقرب در قمر، شدت شبیه بودن تعداد زیادی از ترجمه‌ها به ترجمه اولی است که منتشر شده آن‌هم از سوی مترجمانی که بعضا حتی وجود خارجی هم ندارند. آن ناشر نگون‌بخت اولی که اثر را با کیفیت قابل قبولی ترجمه و منتشر کرده و شاید حق رایت هم به ناشر خارجی داده چه؟! مزار پدرش! آن سی و چند ناشر حالش را ببرند از اسکی رفتن روی حاشیه تبلیغاتی که ناشر اول زحمتش را کشیده. یک‌وقت فکر نکنید این وضعیت ناشی از قاچاق و مافیای غیرقانونی نشر است و برونکاهایی که با اشاره دست‌شان مرزهای قانون شکسته می‌شود! نخیر آقا! صفر تا صد این وضعیت تراژیکی که دیگر تنه به تنه کمدی می‌زند با رعایت همه اصول قانونی رخ می‌دهد و هیچ اتفاق غیرقانونی هم نیفتاده.
به گاراژ زدن تولیدکننده بومی
سمت دیگر این فضا گرفته شدن نفس تولیدکننده بومی در این حوزه است؛ از نویسندگی و تالیف گرفته تا تصویرگری و صفحه‌آرایی و الخ! اتفاقی که همین الان برای نشر کودک و نوجوان افتاده. در وضعیتی که وارد کردن محتوای فرنگی به‌جز ترجمه هیچ هزینه‌ای ندارد و در فضای بی‌قانونی مطلقی که وجود دارد بعضا حتی زحمت تهیه اصل تصاویر داخل کتاب را هم نمی‌کشند و کپی و افست از روی نمونه فرنگی می‌کنند، مگر مخ ناشر تاب برداشته که بخواهد همان محتوا را به تولیدکننده بومی سفارش دهد یا تصویرگر و صفحه‌آرای داخلی را به کار بگیرد و هزینه‌هایش دوچندان شود. حتی اگر اقتصادی صرف هم به موضوع نگاه کنیم، کدام صنعت داخلی است که حوزه وارداتش این‌طور شش‌بانده و بی‌قاعده و بدون دروازه و دروازه‌بان رها شده؟! همین امروز اگر طالب وارد کردن دستمال توالت و پوشک بچه هم باشید باید در بدو ورود کالا به کشور تعرفه بپردازید که نکند یک‌وقت واردات بی‌ضابطه، در تولیدکننده داخلی را تخته کند. حالا چه شده که در حوزه تولید محتوا اینچنین بزرگراه شش‌بانده راه انداخته‌ایم و وارداتش را بی‌حساب‌وکتاب رها کرده‌ایم؟! مدیریت این فضا هم لزوما به این معنا نیست که به یکی از قطبین دوگانه معرفتی بالا بیفتیم. مدیریت واقعیت چیزی بین این دو قطب است. می‌شود زیر بار معاهدات بین‌المللی کپی‌‌رایت نرفت و به زعم مخالفان این معاهدات، تن به یوغ استعمار نداد ولی در عین حال قوانین داخلی وضع کرد برای مدیریت فضا. عین همان موضوعی که در سال‌های گذشته برای مدیریت پول‌شویی و پیوستن یا نپیوستن به FATF ایجاد شد و رهبری پیشنهادش را دادند: زیر بار FATF نرفتن و امضا نکردنش اما محورهای معقول و مقبولش را تبدیل به قوانین داخلی کردن! سمت دیگر این فضا تعهدات دو به دوی بین‌الدولی ایران با سایر کشورهاست. اینکه فی‌المثل ناشران اسپانیایی بدانند هرچند ایران تن به امضای معاهده برن نداده اما برحسب توافقی که دو کشور اسپانیا و ایران دارند، ناشران ایرانی زمانی مجوز انتشار آثار ناشران اسپانیایی را دارند که توافقنامه دوجانبه دو کشور در این موارد را رعایت کرده باشند و قس علی هذا!

برهوت قانون
دود وضعیت رها شده و بی‌صاحب فعلی همزمان به چشم خیلی‌ها می‌رود. نخست بخش شریف صنف است که برای انتشار ترجمه تن به هرچیزی نمی‌دهند. دوم تولیدکنندگان بومی محتوا که در میان و درازمدت بازار کارشان کساد می‌شود. درنهایت ورود بی‌ضابطه و بدون حساب‌وکتاب محتوای فرنگی به داخل کشور. جمهوری اسلامی در ساحت سیاست و شعار، مدعای حفاظت از بوم و فرهنگ و اعتقاد جامعه‌اش را دارد و حتی هزینه‌های سیاسی و رسانه‌ای آن را هم می‌دهد، در عمل و واقعیت اما این فضا را رها کرده. آقای در روزهای آینده وزیر! به نظر نگارنده این سطور، اولویت نخست معاون فرهنگی شما در وزارتخانه باید سر و سامان دادن به حوزه ترجمه باشد و قانونمند کردن این فضا. بماند که همین الان هم بعضی رویه‌های جاری در اداره کتاب معاونت فرهنگی شما در خلأ قانون در حال رتق‌وفتق است. اصولا اگر از سند بالادستی ضوابط نشر، مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی پایین‌تر بیاییم دیگر هیچ قانون مصوب مجلس وجود ندارد که محکمه بتواند به آن استناد کند. اصولا به دلیل همین بی‌قانون بودن است که تصمیمات ممیزی اداره کتاب معاونت فرهنگی شما در یک کاغذ بدون سربرگ و امضا و لخت و عور به ناشر ابلاغ می‌شود! قانون فعلی به‌شدت کوتاه‌قد است و صرفا تا نوک بینی‌ و یک‌قدم جلوتر خود را می‌بیند. بچه‌تخس‌ها چند قدم آن طرف‌تر از نوک بینی قانون ایستاده‌اند و مشغول سرویس کردن بازار و مخاطب و صنف هستند. یا باید قد قانون بلندتر شود یا اگر اصرار به دیدن تا نوک بینی‌اش دارد باید پینوکیو شود تا شاید با درازتر شدن بینی، مسائل دیگری را هم ببیند. آقای وزیر! بیایید استثنائا اینجا پینوکیو شویم

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰